نویسنده: محمدرضا نعیمی
در حالیکه بار دیگر فصل بهار در راه است و نگرانی از تشدید جنگ با گرم شدن هوا بیشتر میشود، زمزمهی مذاکرات نتیجهبخش پیرامون صلح میان دولت و مخالفان مسلح نیز با گذشت هر روز جدیتر میگردد.
نویدهایی از ارگ ریاست جمهوری به امواج رسانهای فرستاده میشود که گویا گروه طالبان و سایر مخالفان مسلح این بار در پیوستن به ساختار سیاسی کنونی قاطعیت بیشتر از گذشته دارند. در عین حال، نگرانیهای هشدارآمیزی نیز صادر شده است که گویا قهرمان داستان جنگ عوض شده و سناریو با عناصر دیگری به پیش برده میشود. زیرا قرار است این بار طالب از صحنه حذف شده و جای آن را داعش بگیرد.
شکی نیست که نشر این خبرها، به همان اندازه که افکار عمومی را امیدوار ساخته و نسبت به چشمانداز صلح و ثبات خوشبین نشان میدهد، نگرانیهایی را نیز در پی دارد. تردید از اینکه مبادا این بار نیز دسیسهای در کار باشد و دولتمردان کابل یک بار دیگر توسط سیاستگران پاکستانی و امریکایی فریب خورده و به کوره راه دیگری هدایت شوند. بخصوص اینکه هرگونه مذاکره و گفتوگوهای دیپلوماتیک میان حاکمان اسلام آباد و کابل، پنهان از دید مردم انجام شده و جزئیات آن به اطلاع افکار عمومی نرسیده است. تنها چیزی که از نتیجهی این گفتوگوها بازگو شده است، خوشبینیهای امیدوراکننده بوده است و نوید از اینکه هرگونه حرف و حدیث تازه پیرامون صلح به اطلاع افکارعمومی خواهد رسید، تنها سرنخ این مذاکرات دیپلوماتیک بوده است.
از سوی دیگر، مسیر جستجوی صلح نیز دچار پراکندگیهایی میباشد که نوید آمدن صلح را با تردید فزاینده همراه ساخته است. چین، پاکستان، قطر، عربستان و... هرکدام روزنههایی هستند که این روزها مسوولان حکومت وحدت ملی در رهگذر آن راه افتاده و در جستجوی صلح میباشند. این درحالی است که مسیرهای متذکره پیش از این نیز آزموده شده و به بْن بست رسیده اند.
از نقش پاکستان و اهداف سیاسی این کشور که بگذریم، نوبت قطر فرا میرسد که این کشور نیز در بازیهای سیاسی کنونی دست کمی از پاکستان ندارد. قطر یکی از کشورهای عربی است که دارای سرمایه هنگفت داخلی میباشد. به تعبیر برخی از کارشناسان، قطر بازیگر مهمی در صنعت انرژی در منطقه به حساب میآید. گفته میشود این کشور، امارات متحده عربی را –که یکی از کشورهای اقتصادی منطقه است- به حاشیه رانده است. قرار است جام جهانی فوتبال سال 2022 نیز در این کشور برگزار شود. از لحاظ سیاسی، بعد از آغاز بهار عربی، یکی از کشورهایی است که ثبات سیاسی خود را حفظ کرده است. برخلاف سایر کشورهای عربی، هیچ تظاهراتی علیه حکومت آن کشور برگزار نگردیده است. چه بسا این کشور از بهار عربی به نفع خود استفاده کرده و جایگاه خود را به عنوان کشور تأثیر گذار بر مناقشات بین المللی خصوصاً ممالک عربی تثبیت نموده است. این کشور در جنگ داخلی لیبیا به نفع مخالفان قذافی موضع گرفت و برای مخالفان حکومت قذافی کمکهای تسلیحاتی نمود. در سوریه نیز این کشور همواره از تظاهرات علیه حکومت بشاراسد پشتیبانی کرده است. در ماه نوامبر سال گذشته این کشور بسته تحریمها علیه بشاراسد را پیشنهاد کرد که از سوی کشورهای عربی نیز مورد پذیرش قرار گرفت. همچنان این کشور سعی کرده تا میان گروههای رقیب که علاقه به گفتوگو نداشته اند، تشویق به گفتوگو نماید. از این جمله میتوان به گفتوگو میان حکومت افغانستان و طالبان اشاره کرد. این کشور در سال 2001 میزبان هیأتی از طالبان بود. بار دیگر این کشور با ایجاد دفتری برای طالبان، از یکسو خواست تا نقش سیاسی و بینالمللی خود را در منطقه به نمایش بگذارد و اعتماد کشورها را نسبت به این نقش حساس خود جلب نماید و از جانب دیگر قصد دارد با این کار روابط خود با ایالات متحده را گسترش دهد.
هرچند قطر نیز تاکنون در انجام مذاکرات صلح موفق نبوده است، ولی شکی نیست که هرگونه تحول نوین در افغانستان پدید آید، جایگاه قطر به عنوان محور مهم سیاستهای غربی در منطقه فراموش نخواهد شد. پاکستان، چین، عربستان یا هر کشور دیگر نیز بدون اینکه از وابستگیهای چندجانبه با سایر کشورها متأثر شده و از دلبستگیهای خود نسبت به افغانستان فارغ شود، پا در این عرصه نخواهد گذاشت.
بنابراین، دولت کابل نباید با نادیده گرفتن پیچیدگیهای موجود، از ایفای نقش این کشورها دل خوش نموده و نسبت به کارکرد مثبت آنان امیدوار باشد، بلکه ضروری است تا همواره با نگاه امید آمیخته با تردید نسبت به ایفای نقش این کشورها نگریسته و سیاستی را در پیش گیرد که به قول معروف «هم لعل به دست آید و هم دل یار نرنجد.»
از سوی دیگر، نگرانیهای مردم نیز نباید نادیده گرفته شود و ارزشهای دموکراتیک به دست آمده طی یک و نیم دهه نباید قربانی صلح گردد. زیرا صلحیکه در بستر آن مصالح ملی و منافع مردمی زیر سوال رفته و قربانی شود، به معنای رفتن به زیر تیغ فشارهای درونی و بیرونی است که به شدت شکننده نیز خواهد بود. چرا که این صلح با اندک فشار از سوی گروههایی که آشتی در بند تقاضاهای آنان است از بین رفته و نابود خواهد شد. به همین سان است هراس از اینکه مبادا مهرههای جنگ عوض شود و سنگر آتشافروزی طالبان را داعش گرم نگهدارد. شکی نیست که نقش جنگی این گروه و استفاده از ماهیت، هویت و اهداف آنان بسی خطرناکتر از گروه طالبان است و اگر موجهای ایجاد شده به نام این گروه در نطفه خفه نگردد، پیامدهای آن برای مردم و ملت افغانستان بسی خطرناک خواهد بود.