loading...
سخن جدید
محمد رضا نعیمی بازدید : 127 1394/03/26 نظرات (2)

سرمقاله

درحالی‎که نیروی هوایی هر کشور، نقش بارزی در دفاع از تمامیت ارضی و تهدیدهای احتمالی را دارد، ولی افغانستان تاهنوز از داشتن چنین نیروی به معنای کامل آن برخوردار نیست.
این درحالی است که از حضور و اعلام حمایت متحدان غربی افغانستان، یک و نیم دهه می‎گذرد و تاهنوز هم این موضوع و بسیاری از مسایل سرنوشت‎ساز کشوری در چنگ و قید قول‎های مبهم و عملی نشده‎ی آنان قرار دارد.
آنچه مسلم است اینکه قوای مسلح افغانستان، تاکنون نقش اصلی خود را به عنوان نیروهای نظامی متعارف یک کشور بازنیافته اند. آموزش‌ها، تجهیزات و تسلیحات ارائه شده به این نیروها از سوی متحدان غربی افغانستان از جمله امریکا متناسب با حجم و دامنه‎ی تهدیدها فراهم شده است. به عنوان مثال، پولیس افغانستان، که قاعدتا باید نیروی انفاذ قانون و حفظ نظم در جامعه باشد، برای جنگیدن با یک نیروی شورشی تربیت شده است. ارتش افغانستان نیز، در حال حاضر از توانمندی لازم برای مقابله با تهدیدات بیرونی برخورددار نیست و موضوع فراهم کردن سلاح‌های سنگین و نیروی هوایی یکی از اختلاف نظرهای اصلی حکومت افغانستان با ناتو و امریکایی ها است.
متحدان غربی افغانستان می‌گویند مسئولیت آنها آموزش و مجهز ساختن قوای مسلح افغانستان برای مقابله با تهدیدات فوری داخلی مثل شورشیان است. آنها می‌گویند تجهیز قوای افغان به مثابه‌ی نیروهای متعارف مسئولیت حکومت این کشور در آینده است.
گذشته از آن، آنها استدلال می‌کنند که حکومت افغانستان توانایی برعهده گرفتن هزینه هنگفت حفظ و مراقبت از تجهیزات و تسلیحات پیشرفته را ندارد و این هزینه‎ها در نهایت به گردن متحدان غربی افغانستان خواهد افتاد. این کشورها هم اکنون نیز نزدیک به ۸۰ درصد هزینه ارتش و پولیس ملی افغانستان را می‌پردازند.
از سوی دیگر، با آنکه دخالت صریح نظامی پاکستان در افغانستان به عنوان یک تهدید بیرونی دور از تصور است، اما این نیاز وجود دارد که یک توازن نسبی قدرت نظامی بر روابط افغانستان و پاکستان حاکم شود.
داشتن ارتش متعارف مجهز به تسلیحات سنگین لازم و نیروی هوایی متناسب برای افغانستان، با آنکه طبیعتا کوچک‎تر از ارتش زمینی و هوایی پاکستان خواهد بود، چنین توازنی را ایجاد خواهد کرد و می‌تواند باعث کاهش دخالت‌های غیرمستقیم حلقات حامی مخالفان مسلح در افغانستان شود.
راه دیگر ایجاد چنین توازنی، تضمین امریکایی‌ها برای دفاع از افغانستان در قبال تهدیدات خارجی است. اما هرچند این تعهدها در آغاز از سوی متحدان غربی افغانستان داده شده، با مرور زمان به باد فراموشی سپرده شده و به طاق نسیان گذاشته شد. سخن گفتن از اینکه تجهیز نیروی هوایی در دستور کار جامعه جهانی نیست، بیش‎ از همه نگران کننده است و آینده‎ی موضوع مبارزه با تروریزم در افغانستان را با چالش فزاینده‎ای مواجه ساخته است.
لذا بسیار ضروری است تا رهبران حکومتی و دولت‎مردان کشور که با امضای پیمان‎های امنیتی با غرب، افغانستان را در تحت قیمومیت آنان قرار داده است، به نحوی این معضل را حل نموده و به هر ترتیبی که ممکن است، این چالش را از میان بردارند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 108 1394/03/26 نظرات (0)

      نویسنده:  محمدرضا نعیمی


از چندی بدین‎سو زمزمه‎ی تأخیر انتخابات پارلمانی در محافل عمومی و سیاسی تکرار می‎گردد و احتمال تبدیل این شایعه‎ی عمومی که ممکن است این پروسه‎ی دموکراتیک تا یک سال دیگر یا حتی بیش‎تر از آن به تأخیر به یک واقعیت همگان را نگران ساخته است. سایه‎ی سیاه این شایعه که اکنون به واقعیت تبدیل شده است، از هم اکنون برسر قوه مقننه قرار گرفته و یک بازوی مهم دولت را با چالش مشروعیت مواجه ساخته است.
شکی نیست که اگر به دستاوردهای نیم بند یک و نیم دهه‎ی اخیر اشاره شود، یکی از آن موارد را می‎توان روی کار آمدن نهادهایی  دانست که براساس آرای مستقیم مردم ایجاد شده و صلاحیت خویش را از بستر اجتماعی می‎ستانند. این نهادها هرچند در عمل به مردم‎سالاری پای بندی ندارند، ولی دستکم وجهه‎ی آنها دارای چنین شاخصه‎ای می‎باشد. امتیاز این نوع نهادها نیز مسوولیت و پاسخ‎گویی آن در برابر مردم بوده و حفظ و استحکام این دستاورد و اصلاح و بازسازی آن یکی از رسالت‎های اساسی نظام سیاسی کنونی کشور به شمار می‎رود.
انتظار می‎رفت تا با روی کار آمدن نظام نوین سیاسی با ساختار حکومت وحدت ملی، میکانیزم بهتری مد نظر گرفته شود که نهادهای تقلب‎سالار انتخاباتی را ناگزیر به پوست‎اندازی نموده و باعث شود که انتخابات آتی در کشور، مبنا و مجرای دقیق خویش را پیدا نماید. زیرا فلسفه‎ی اصلی این ساختار، نجات از بحرانی بود که زمینه‎ی سقوط نظام سیاسی را فراهم می‎ساخت و استحکام چنین مکانیزمی، یکی از رسالت‎های اصلی و تعهدات مهم حکومت به حساب می‎آید.
 اما متأسفانه سیر کمیسیون‎سازی‎ها و سکوت مرکز تصمیم‎گیری در ارگ ریاست جمهوری در قبال بسیاری از مسایل حساس و سرنوشت‎ساز در این خصوص نشان می‎دهد که چنین عزمی در نظام سیاسی کشور وجود ندارد و اگر نهادهایی هم متعهد به این کار هستند، با سنگ‎اندازی‎های فراوانی مواجه خواهند شد.
این درحالی است که حامیان مالی پروسه‎ی انتخابات، ایجاد اصلاحات انتخاباتی را به عنوان پیش‎شرط اساسی تمویل این برنامه‎ی دموکراتیک و مردمی دانسته و بدون آن حاضر به پرداخت پولی برای برگزاری انتخابات نخواهند شد. این واقعیت درحالی رخ می‎دهد که عمر قانونی پارلمان حاضر در حال ختم شدن است و به زودی، یک بازوی قانونی دولت با چالش مشروعیت مواجه خواهد شد. شکی نیست که وجود چنین نهادی دارای کارکرد و موثریت لازم نخواهد بود. زیرا حکومت و بخش مجریه‎ی که در وجود نهاد قانونگذار و ناظر مشروع حاضر نیست تا فیصله‎های آن را قبول نموده و به تصمیم‎های آن گردن بنهد، برای فرار از مسوولیت خویش در برابر یک نهادی که مشروعیت لازم را ندارد، بهانه‎های زیادی خواهد داشت.
در چنین حالتی، خروج نظام سیاسی از حالت مردمی و رفتن آن به سمت خودکامگی،‌ تصور تلخی است که امکان تحقق آن به یک واقعیت در درون حکومت، خواب و خیال دموکراسی‎ خواهان را آشفته خواهد ساخت. زیرا در نبود یک نهاد ناظر و قانونگذار مشروع – دستکم در یک خلای زمانی که انتخابات به تأخیر می‎افتد- امکان تجدید نیروی قوه مجریه بر محور خودی یکی از احتمال‎های غیردموکراتیک است. تردید نباید کرد که کارنامه‎ی چنین حکومت، با فساد بدتر از پیش رقم خورده و زمینه را برای تضارب آرا و فضای پلورالیستی سیاسی حتی در درون نظامی‎که اکنون دو قطب دارد، از بین خواهد برد.
بخش دیگر قضیه این است که هرچه روند برگزاری انتخابات پارلمانی با تعلل و تأخیرهای غیرمجاز مواجه شود، زمینه برای تحرکات غیرقانونی در عرصه‎ی انتخابات بعدی بیش‎تر شده و ما در آینده شاهد مجلسی خواهیم بود که به لحاظ کارآمدی، وضعیت مطلوبی نخواهد داشت. حقیقت مسلم این است که وجود نهاد قانونگذاری که دارای کارکرد موثر نباشد و کماکان در جال مشکلات خویشتن درگیر بماند، بود و نبود آن مساوی است و شکل‎گیری آن نیز سودی به حال مردم‎سالاری و دموکراسی نخواهد کرد.
لذا به نظر می‎رسد که برای جلوگیری از تشدید بحران سیاسی و ممانعت از وارد شدن ضربه‎ی شدید به مردم‎سالاری، لازم است تا با فشارهای مدنی و مردمی در سطح ملی و اقدام‎های قاطعانه در سطح بین‎المللی از سوی حامیان نظام سیاسی موجود، تلاش شود تا انتخابات سالم در زمان معین آن برگزار گردد.
بدون شک جامعه‎ای که شکاف‎های قومی، جناحی، طیفی و طبقاتی ومعضلات عظیم اجتماعی به شدت انباشته شده است، نیازمند نظامی است که وجهه‎ی مردم‎سالاری آن بیش‎تر بوده و در برابر نیازهای اساسی مردم پاسخ‎گویی لازم را داشته باشد. بنابراین، ایجاد یک رکن اساسی دولت با چارچوب و اصول قانونی آن یکی از مسوولیت‎های اساسی جامعه جهانی و نهادهای مدنی تا با روی کار آمدن پارلمان قانونی و کارآمد، کارکرد موثری را در امر نظارت و قانون‎گذاری داشته باشد. در غیر آن باید فاتحه‎ی مردم‎سالاری خوانده شده و روی دیوار دموکراسی خط بطلان و نشان چلیپا کشید.

محمد رضا نعیمی بازدید : 124 1394/03/26 نظرات (0)

تاجیکستان می‌خواهد برای تامین سوخت کارخانه‌های جدید خود نفت خام از افغانستان وارد کند. بر اساس منابع خبری، تاجیکستان همچنین با هدف ارزان شدن سوخت، قصد دارد نفت خام را از افغانستان خریداری و در پالایشگاههای در دست ساخت خود محصولات نفتی تولید کند.
حفیظ الله حفیظ؛ رییس دفتر مطبوعات وزارت معادن و نفت به بخش تاجیک رادیو آزادی گفته است: هنوز سند کاملی در این زمینه امضا نشده است ولی اتفاق نظر دو طرف در این مورد دو کشور را به عملی شدن این طرح امیدوار کرده است.
یک نماینده وزارت اقتصادی و تجارت تاجیکستان نیز به خبرگزاری اوستای این کشور گفته است، دوشنبه در سه سال آینده صادرات نیروی برق را به افغانستان افزایش داده و در مقابل نفت خام می گیرد .
به گفته‌‎ی مقامات تاجیک با عملی شدن این طرح تاجیکستان مجبور نخواهد بود مواد سوختی نظیر پترول، دیزل و روغن‎های صنعتی مورد نیاز خود را با قیمت بالا از روسیه و قزاقستان وارد نماید.
90 درصد ذخیره‎های نفت افغانستان در مناطق شمالی کشور و در نزدیکی مرز با تاجیکستان واقع شده است از این رو واردات نفت در چنین فاصله کوتاهی می‎تواند زمینه بسیار خوبی برای تولید مواد سوختی ارزان در تاجیکستان باشد.
نیاز تاجیکستان به مواد سوختی در حال حاضر به طور کامل به صورت مواد پالایش شده نظیر پترول و دیزل و با نرخ بالا از خارج تامین می شود اما به گفته کارشناسان چنانچه تاجیکستان بتواند از افغانستان نفت خام خریداری و سپس در این کشور تبدیل به مواد سوختی کند نرخ مواد سوختی به میزان زیادی کاهش خواهد یافت.
میرزا شاهرخ اسلامدان اف، مدیر کل یک شرکت سوختی تاجییکستان نیز گفت: وارد کردن نفت خام و تبدیل آن به محصولات نفتی در داخل کشور می‎تواند به ارزان تر شدن زیاد نرخ محصولات نفتی در بازار تاجیکستان بیانجامد.
وی تصریح کرد، در سال‎های اخیر چند کارخانه با سوخت نفت در داخل کشور ساخته شده از این رو دولت باید به فکر تامین نفت خام مورد نیاز آنها باشد ضمن اینکه نفت خام در آینده به ارزان شدن محصولات سوختی در کشور خواهد انجامید.
هم اکنون یک بشکه نفت از نوع برنت در بازار 63 دالر نرخ دارد که یک تن آن حدود 470 دالر تمام می‎شود. این در حالی است که نرخ عمده یک تن پترول تولید روسیه در تاجیکستان حدود 700 دالر یعنی 50 درصد گران تر از نفت خام است.
بر اساس بررسی های منابع محلی، تاجیکستان سالانه حدود نیم میلیون تن محصولات نفتی و یک و نیم میلیارد متر مکعب گاز طبیعی نیاز دارد. اما بر اساس آمار سال 2013 در این کشور در مجموع فقط سه میلیون و 928 هزار متر مکعب گاز و حدود 28 هزار تن نفت تولید می شود .
بیش از 90 درصد محصولات نفتی تاجیکستان از خارج و عمدتا از روسیه و قزاقستان وارد می‎شود .
به گفته‎ی کارشناسان تاجیک، هدف از طرح واردات نفت خام از افغانستان که دوشنبه و کابل هم اکنون در حال کار روی آن هستند، تامین نفت کافی برای استفاده در پالایشگاه بزرگ در حال ساخت این کشور است .این کارخانه را یک شرکت چینی با سرمایه گذاری حدود 460 میلیون دلار در ناحیه دنغره در 90 کیلومتری جنوب دوشنبه در دست ساخت دارد .
بر همین اساس مشخص است که تاجیکستان با میزان نفت خام اندکی که در معادن خودش تولید می کند قادر به راه اندازی این کارخانه نیست از این رو نیاز شدید به نفت خام دارد که بهترین راه تامین نفت از همسایه خود افغانستان است.
افغانستان اواخر سال 2012 میلادی قراردادی با شرکت ملی نفت چین (سی ان پی سی) برای توسعه بلوک های نفتی در حوزه آمودریا در شمال افغانستان امضا کرد که پیش بینی می شود این پروژه ظرف دو دهه آینده میلیاردها دلار برای این کشور درآمدزایی داشته باشد.
این توافقنامه نخستین توافقنامه بین المللی تولید نفت است که دولت افغانستان پس از چند دهه امضا کرده است و بر همین اساس استخراج نفت خام در ولایت شمالی سر پل افغانستان آغاز شده است.
نخستین عملیات جهت اکتشاف نفت و گاز در افغانستان در سال 1956 آغاز و در سال 1959 منجر به اکتشاف میدان نفتی انگوت در ولایت سرپل شد.
افغانستان در زمان حکومت محمد ظاهرشاه از سه معدن گاز «جرقدوق»، «خاوجه» و «یتمتاق» سالانه تا 13.5 میلیون متر مکعب گاز و از معدن نفتی « انگوت» در ولایت «سرپل» مقداری نفت خام تولید می‎کرد .اما از پایان سال‎های 1970که کشور به گرداب جنگ‎های خونین افتاد ، تولید گاز در افغانستان کاهش یافت و استخراج نفت کاملا قطع شد .
اکنون شرکت دولتی چین ، روزانه از معدن نفت انگوت 700 تا 800 بشکه معادل 100 تا 115 تن نفت خام استخراج می کند که سالانه چیزی در حدود 40 هزار تن می‎شود که البته هنوز حتی برای تامین نیازهای خود افغانستان کافی نیست و کابل احتیاجاتش به مواد سوخت را همچنان از حساب واردات از روسیه، ازبکستان، پاکستان، ترکمنستان و ایران تامین می‎کند.
اما بر اساس برآوردها منابع معتبر علمی جهانی، وجود ذخیره‎های بزرگ نفت و گاز در زیر بسترخاک کشور فراوان است و گفته می شود 90 درصد این ذخیره ها در شمال افغانستان یعنی در مرز تاجیکستان واقع هستند.
بر اساس برآورد موسسات معتبر جهانی میزان ذخیره نفت تنها سلسله کان‎های حوزه آمو در مرز افغانستان با تاجیکستان از 946 میلیون تا 1.6 میلیارد بشکه برآورد شده است.
همچنین افغانستان توانایی استخراج روزانه 300 هزار بشکه نفت خام را داراست که درآمدی معادل سالانه 10 میلیارد دلار برای افغانستان ایجاد می کند. میزان نفت و گاز افغانستان از بسیاری از کشورهای صادرکننده نفت و گاز چون جمهوری آذربایجان و ازبکستان بیش‎تر است.
بر اساس براورد موسسات تحقیقی و اکتشافی جمع ذخیره‎های نفت خام افغانستان حدود دو میلیارد بشکه برآورد شده است و به باور مقامات کابل در صورت آرام شدن وضعیت در این کشور شرکت های نفتی می توانند با علاقه بیش تری در نفت افغانستان سرمایه‎گذاری کنند .
شرکت نفتی چین برای استخراج نفت از سه چاه از 11 چاه نفت در حوزه آمودریا با دولت افغانستان برای 25 سال قرارداد بسته است و طبیعی است که این بزرگ ترین شرکت نفتی چین تنها به تولید 700 یا 800 بشکه نفت قناعت نخواهد کرد .

محمد رضا نعیمی بازدید : 110 1394/03/26 نظرات (0)

دو طرف نزاع در یمن در حالی روز یکشنبه/24 جوزا برای نشست صلح سازمان ملل برای یمن، به جنوا رفتند که افق تیره آن از هم‌اکنون قابل مشاهده است.
خبرگزاری خبر یمن افق نشست صلح سازمان ملل برای یمن را که قرار است فردا (دوشنبه/25 جوزا) برگزار شود، تیره توصیف کرد.
این منبع یمنی با بیان اینکه هیچ یک از دو طرف درگیر، به نظر نمی‌رسد که حاضر باشند، امتیازی بدهند، اعلام کرد که افق این مذاکرات تیره است.
طبق این گزارش، «اسماعیل ولد الشیخ احمد» فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن، اعلام کرد که امیدوار است این نشست، پایانی باشد بر بیش از دو ماه جنگ که بیش از 2600 نفر را به کشتن داده است.
حملات هوایی عربستان از ششم ماه حمل امسال آغاز شده و امروز وارد روز هشتاد و یکم شده است و این کشور هنوز به هیچ یک از اهداف اعلامی خود نرسیده است.
ولد الشیخ روز جمعه گذشته اعلام کرد که در نشست جنوا دو طرف سر یک میز حاضر نمی‌شوند و او جداگانه با آنان دیدار خواهد کرد.
«عبدالباری طاهر» تحلیلگر سیاسی یمنی در این خصوص گفت که دو طرف همچنان متمسک به مواضع خود هستند به جای حل سیاسی بر درگیری تمرکز کرده‌اند.
او می‌گوید که شاید دلیل این افق تیره، اصرار «عبدربه منصور هادی»‌ (رییس‌جمهور مستعفی) بر محدود شدن مذاکرات به اجرای قطعنامه 2216 شورای امنیت باشد که از انصارالله می‌خواهد حضور نظامی خود در شهرهای یمن را پایان دهد.
او می‌گوید بعد از اینکه انصارالله نیروهای خود را در شهرهای مختلف یمن مستقر کرده است، دیگر نیازی نمی‌بیند که آنان را به عقب فرابخواند.
انصارالله اعلام کرده است که بدون هیچ پیش‌شرطی در مذاکرات صلح جنوا شرکت می‌کند اما از ابهام در حضور افراد دعوت شده و مسائلی که قرار است مطرح شود، گله‌مند است.
از طرف دیگر، خبرگزاری رویترز، از بروز نشانه‌های اختلاف داخلی در جبهه دولت مستعفی یمن که در ریاض مستقر است، خبر داده است.
رویترز گزارش کرده است که خالد بحاح نخست وزیر مستعفی  و معاون هادی، در جیبوتی است و در نشست روز چهارشنبه در ریاض حاضر نشده است. در همین جلسه بود که هادی نمایندگان خود برای مذاکره در جنوا را تعیین کرد.
«فرأس المسلمی» پژوهشگر سیاسی و عضو مرکز مطالعات کارنگی، معتقد است که معیار انتخاب نمایندگان هادیف میزان وفاداری آنان به او بوده است.
المسلمی گفت که این معیار و گزینش نشان داد که چقدر امیدها به مذاکرات جنوا اندک است و حضور آنان در جنوا بیش‎تر نمادین است که در نتیجه فشار بین‌المللی تن به آن داده‌اند نه اینکه حقیقتا خواهان حل سیاسی مسئله یمن باشند.
رویترز حتی اذعان کرد که لیست نمایندگان هادی را «عبدالوهاب الحمیقانی» دبیر کل حزب سلفی «الرشاد» تعیین کرده است که آمریکا نام وی را در لیست افراد حامی تروریسم قرار داده است؛ امری که خود وی آن را رد می‌کند.
یمن از تابستان سال گذشته شاهد افزایش اعتراضات مردمی و انقلاب علیه دولت هادی بود که مخالفان آن را دولت فاسد می‌نامیدند و خواستار کناره‌گیری او و اصلاح فساد کشور شدند.
انصارالله یمن از اواخر تابستان سال گذشته کنترل شهر صنعاء را به دست گرفت و اقدام به پاکسازی مناطق یمن از عناصر القاعده و سلفی وابسته به عربستان کرد و کار تا جایی پیش رفت که سرانجام رئیس‌جمهور و نخست وزیر تحت فشار عربستان استعفا کردند و مذاکرات میان گروه‌های یمنی زیر نظر نماینده سازمان ملل آغاز شد اما با حملات هوایی عربستان در ششم حمل ناتمام باقی ماند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 237 1394/03/19 نظرات (0)

 

سرمقاله

«همایش بزرگ علمای دینی حمایت از نیروهای امنیتی و دفاعی» عنوان نشست یک روزه‌یی بود که  روز گذشته با حضور شماری از عالمان دینی غرب کشور در هرات برگزار شد.
در کنفرانس دیروز، چهره‌های مطرحی از هرات، غور، بادغيس و فراه حضور داشتند و موضوعات مورد بحث نیز مسایل صلح افغانستان و اوضاع امنیتی کشور بود.
در اینکه بحث‌های این نشست به چه پیمانه می‌تواند تأثیر عملی داشته باشد، تردیدها و پرسش‌های زیادی وجود دارد.
این نشست در شرایطی برگزار می‌گردد که سرطان خشونت‌ها، ناروا داری و افراط گرایی در بیش‎تر ولایت‎های کشور بیداد می‌کند؛ امری که امروز سبب تباهی و وارونه نشان دادن چهره‏ی خشن اسلام شده و به پدیده‏ی «اسلام هراسی» در اذهان عمومی دامن زده است.
با توجه به نقش عالمان دین در ترویج فرهنگ صلح  و تامین امنیت در کشور، به نظر می‌رسد که متولیان امور دینی نقش فعالی نداشته و  به رغم انتظارهای زیاد، نتوانسته اند رسالت شان را در قبال رویدادهای جاری در کشور به انجام برسانند. موج افراط گرایی در منطقه، منازعات فرقه‎ای در پاکستان، عراق، سوریه، مصر  و...  افغانستان را نیز در محراق بحران احتمنالی قرار داده و زنگ خطر را در جهان اسلام به صدا در آورده اند؛ زنگ خطری که اگر علمای جهان اسلام بیش از این غفلت کنند؛ ممکن  است به بروز فاجعه‏ی بزرگ انسانی منجر شود.
البته نقش سازمان کنفرانس اسلامی را در کنترول خشونت در جهان اسلام نباید نادیده انگاشت و این سازمان به لحاظ جایگاه حقوقی جایگاه پذیرفته شده‌ای در سطح جهان دارد، ولی در سال‌های اخیر تنها به برگزاری کنفرانس‌های سبمولیک اکتفا کرده و تاکنون موفق به ارایه‏ی راهکار عملی برای حل بحران جهان اسلام  نشده است.
به نظر می‌رسد که تنها صحبت کردن از مقوله‌های چون «صلح»، «حمایت از نیروهای امنیتی» و «ترغیب و تشویق نیروهای دفاعی» و ... بدون راهبرد اجرایی کافی نیست؛ طرح این مقوله‌ها زمانی می‌تواند به تنهایی موثر واقع شوند که مخاطبان ظرفیت تحلیل و پذیرش این مباحث ارزشی را داشته باشند.
رویدادهای دردناک جهان اسلام نشاندهنده‏ی این امر است که علمای دین در ارایه‏ی فهم درست از  آموزه‎های اسلامی موفق نبوده و وضعیت از کنترول شان خارج شده است.
زبانه کشیدن آتش جنگ‏های فرقه‏ای در عراق، پاکستان و سوریه به این معناست که جریان‏های سیاسی با شعارهای ایدیولوژیک اذهان توده را به شدت تسخیر نموده و از نام اسلام به سود شان بهره برداری سیاسی و ایدیولوژیکی می‌کنند.
این شرایط ایجاب می‌کند که علمای جهان اسلام، برای بیداری مردم ( توده) برنامه‌های عملی را در هماهنگی با دولت‏های اسلامی در نظر گیرند و  افکار عامه  را از انحصار گروه‌های تندرو و ایدیولوژیک نجات دهند. شکی نیست که افغانستان نیز خالی از این ضرورت نیست و نیازمند شدید به ترویج و تبلیغ این مفهوم دارد.
روشن است که ادامه‎‏‌ی این وضعیت آسيب‏هاي جبران ناپذیری را کشور وارد نموده و آتش آن بیش‎تر از هر قشر دیگری، آموزه‎های دینی را ضربه خواهد زد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 108 1394/03/19 نظرات (0)

با گذشت هر روز وضعیت امنیتی کشور وخیم‎تر شده و موجی از نگرانی‎ها را در افکار عمومی دامن می‎زند. این درحالی است که حکومت سخن از قدم‎های جدی و بلندی در راستای صلح می‎زند و سیاست روشن، قاطع و منسجمی را در خصوص مدیریت وضع بحرانی جاری ندارد.
حالت ناگوار جنگی حاکم بر اکثر نقاط کشور بار دیگر مسوولیت حکومت و نیروهای امنیتی را در برابر تأمین ثبات افزایش داده و سیاست دولت‎مردان را در قبال جنگ و صلح جاری در کشور زیر سوال برده است.
شائبه‎ها و شبهه‎هایی که باعث ایجاد ابهام در سیاست جنگی دولت گردیده است، ضعف سیاست جنگی حکومت را بیش‎تر از پیش برجسته و برملا نموده و نشان می‎دهد که اراده‎ی قوی و جدی برای تأمین امنیت در سطح عالی کشوری وجود ندارد. زیرا انتقال شبهه‎ناک جنگ از جنوب به شمال و ارائه‎ی شواهدی از سوی برخی از مقامات محلی مبنی بر همدستی مقامات حکومتی با مخالفان مسلح در کندز، بغلان و... پرسش‎های جدی را در برابر کارکرد حکومت برجسته می‎سازد. سوال‎هایی از این قبیل که آیا هدف دولت و نهادهای امنیتی، دفاع از حمله‎های مکرر گروه‎های تروریستی  است و همواره منتظر می‎ماند که حرکت جنگجویانه آغاز گردد تا نیروهای امنیتی وارد عمل شده و با قبول خسارت و تلفات زیاد، قادر به بازپس‎گیری مناطق اشغال شده و دفع حملات دشمن بپردازند؟ یا اینکه حکومت در صدد تأمین ثبات و نابودی تروریزم می‎باشد؟
مسلم است که روش دفاعی پاسخ نداده و سالیان گذشته نشان داده است که این سیاست جنگی به شدت ناکام مانده است. از سوی دیگر، سیاست واکنشی از سوی دولت، منجر به افزایش حملات و گسترش مانور مخالفان مسلح گردیده است که منجر به جنگ‎های فرسایشی شده و قدرت امنیتی و دفاع نیروهای دولتی را به تحلیل برده است. این روش از دیربازی جزئی از خط مشی جنگی دولت شده و پاسخ مثبت و درخوری نیز از آن به دست نیامده است.
بنابراین، بهترین سیاست جنگی، حالت تهاجمی به هدف نابودی مخالفان مسلح و گروه‎هایی است که در برابر دولت دست به شورش می‎زنند. اما متأسفانه هرچند سیاست اعلانی دولت از سوی نهادهای امنیتی، به شکل تهاجمی آن تعریف می‎شود، ولی در عمل از اینکه چنین روندی در پیش گرفته شود، خبری نیست. در خط مشی سیاسی نیز روزی از گروه‎های افراطی منحیث مخالف سیاسی نام برده می‎شود و زمانی نیز از آنان به نام‎های دیگری یاد شده و از سیاست محافظه‎کارانه و نرمش غیرمنطقی در تعامل با آنان استفاده می‎شود.
بالاتر از تمام این موارد،‌ عزم جدی دولت و حکومت در سطح کلان است. زیرا هرگونه تصمیم سیاسی در سطح کلان حکومتی، تأثیر به سزایی در روحیه و روان نیروهای امنیتی داشته و در تقویت یا تضعیف مورال آنان تأثیر خواهد گذاشت. لذا بهتر است سیاست جنگی حکومت مشخص شده و در پرتو آن، برای کاهش خشونت‎ها اقدامات جدی، فعال و پویا در پیش گرفته شود.
لذا می‎طلبد تا دولت و حکومت وحدت ملی با اعلام سیاست جنگی واضح و در پیش گرفتن روش روشن و قاطعانه وارد عمل شده و به مردم نشان دهد که اراده‎ی مبارزه با تروریزم و خشونت را دارد. در غیر آن صورت اعتبار ملی حکومت از دست رفته و پیامدهای آن در سطح ملی و مردمی بسی ناگوار و نامطلوب خواهد بود. فراتر از آن، هرگاه افغانستان بار دیگر به مرکز ترویج و گسترش خشونت‎های تبدیل شده و این پدیده در محیط ماحول افغانستان و کشورهای منطقه نیز سرایت نماید، بار دیگر بدنامی و ناکامی با نام افغانستان آمیخته شده و دوسیه‎ی سیاهی از هویت سیاسی افغانستان در صفحه‎ی بین‎المللی درج خواهد شد.
بنابراین، ضروری است تا روند مقابله با گروه‎های خشونت‎گرا در سطح ملی و کلان تعریف شده و جزئی از راهکارهای اساسی حکومت در راستای مقابله با این نوع گروه‎ها قرار گیرد. بی تردید هرگاه چنین تدبیری روی دست گرفته نشود، پیامدها ظهور و فعالیت‎های مخربانه‎ای این نوع گروه‎ها بسی خطرناک، تخریش کننده‎ی حیات اجتماعی شهروندان کشور خواهد شد. چرا که در آن صورت، هیچ شهروندی احساس امنیت و مصوونیت نکرده و به دولت کنونی اعتماد نخواهدکرد. بدیهی است که این امر می‎تواند آغاز یک فصل خونین و سیاه دیگری در کشور باشد که منجر به ایجاد شکاف‎های بزرگ اجتماعی در سطوح مختلف کشور و همچنین ایجاد دیوار بزرگ بی اعتمادی میان دولت - ملت خواهد شد. کما اینکه امروزه نیز گزارش‎هایی وجود دارد که شهروندان ناراضی از وضعیت کار و معیشت شان به گروه‎های تروریستی پیوسته و با گرفتن معاش‎های بلندی که از سوی گروه‎های تروریستی پرداخته می‎شود، به دشمنان سرسخت مردم تبدیل می‎شوند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 84 1394/03/19 نظرات (0)

پایگاه خبری آنادولو با استناد به گزارش منتشرشده توسط صندوق بین‌المللی پول ادعا کرد بیش از یک سال بلاتکلیفی سیاسی و امنیتی توأم با مشکلاتی در نظام مالی و بانکی، اقتصاد افغانستان را ضعیف و آسیب‌پذیر کرده است.
به نقل از پایگاه خبری آنادولو، روند افزایش رشد اقتصادی در افغانستان پس از سرنگونی رژیم طالبان در سال 2001 میلادی ، سال گذشته به دنبال خروج نیروهای امریکایی و اولین دوره واگذاری دموکراتیک قدرت در این کشور، کند شد.
این پایگاه خبری با استناد به گزارش  تازه منتشرشده صندوق بین المللی پول،نوشت: رشد اقتصادی در افغانستان از سه و هفت دهم درصد در سال 2013 میلادی به یک و پنج دهم درصد در سال 2014 میلادی کاهش یافت.
آنادولو با اشاره به این که میزان سرمایه‌گذاری و مصرف خصوصی در افغانستان کاهش یافته و هشت بانک این کشور به شدت دچار مشکلات مالی شده‌اند، نوشت: نشانه‌های کاهش رشد اقتصادی افغانستان در گزارش صندوق بین‌المللی پول و بانک توسعه آسیا نشان دهنده اقتصادی است که از نبود واکنش‌های سیاسی به موقع رنج می برد.
صندوق بین‌المللی پول طی گزارشی خروج نظامیان خارجی، روند طولانی انتقال قدرت سیاسی و نبود واکنش سیاسی به موقع را موجب کاهش اعتماد و فعالیت اقتصادی در افغانستان دانست و افزود: انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  در اواخر سپتامبر به نتیجه رسید و «اشرف غنی» رئیس جمهور و «عبدالله عبدالله» رییس اجرایی دولت این کشور شدند اما تشکیل دولت جدید به درازا کشید و رئیس بانک مرکزی هنوز تایید نشده است.
این گزارش همچنین با اشاره به طولانی شدن روند انتخابات آوریل سال 2014 میلادی به دلیل اختلافاتی که بر سر تقلب در انتخابات وجود داشت، نوشت:100 روز طول کشید تا غنی درباره فهرست نامزدهای وزارتخانه‌ها با عبدالله به توافق برسد.
صندوق بین‌المللی پول افزایش حملات گروه طالبان را از دلایل دیگر کاهش سرمایه‌گذاری در افغانستان دانست و نوشت: یکی از دغدغه های اصلی اقتصاد افغانستان، ناتوانی دولت در جمع آوری کافی مالیات است.
آنادولو با اشاره به این که میزان سرمایه گذاری در افغانستان با کاهش تعداد شرکت‌های تازه به ثبت رسیده در این کشور از سه هزار و 895 شرکت در سال 2013 میلادی به دو هزار و 86 شرکت در سال 2014 میلادی کاهش یافته است،نوشت: این آمار ثبت شرکت‌های خارجی را نیز شامل می‌شود که تعداد آن‌ها تقریبا به نصف کاهش یافت و از 193 به 98 شرکت رسید.
صندوق بین المللی پول با بیان این که دو بانک افغانستان به شدت کم‌بنیه شده و شش بانک دیگر نیز با مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند،تاکید کرد: میزان آسیب‌پذیری بخش بانک‌داری افغانستان به دلیل تعلل در اجرای اصلاحات بخش مالی افزایش یافته است.
در این گزارش آمده است: دفتر مبارزه با قاچاق مواد مخدر و جرم و جنایت سازمان ملل متحد تنها عامل نگهدارنده اقتصاد افغانستان را جدای از کمک‌های بین‌المللی، کشت خشخاش اعلام کرد که در سال 2014 میلادی 17 درصد افزایش داشت.
این پایگاه خبری در پایان نوشت: صندوق بین‌المللی پول و بانک توسعه آسیا بهبود اوضاع اقتصادی افغانستان را در سال 2015 میلادی به دلیل تعهدات دولت به اجرای اصلاحات ساختاری به منظور افزایش رشد پیش بینی کردند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 76 1394/03/19 نظرات (0)

 

نویسنده: ن. الهام

معاون دوم رییس جمهور در مراسم افتتاحیه بامیان به عنوان پایتخت فرهنگی سارک از توسعه‎ی ولایت بامیان و حفظ ارزش‎های باستانی این ولایت سخن گفت.
پیش از این دولت‎مردان کشور توسعه‏ی ولایت بامیان را به دوش کشورهای تمویل‏کننده در افغانستان انداخته و عنوان کرده اند که این کشورها کمک‏ها و برنامه‏های توسعه‎ای خود را مستقل از حکومت انجام داده‏اند و حکومت نظارت و کنترول زیادی بر این روند نداشته است. این بهانه قطعا نمی‏تواند پاسخ گوی مردمی باشد که بیش از ده سال با وعده و وعید مسوولین دولتی و ولایتی سرکرده‏اند و اکنون و پس از خروج نیروهای بین المللی و تیم‏های بازسازی ولایتی، به وضوح مشاهده می‏کنند که انتظاربیهوده‏ای را متحمل شده‏اند.
چند سال پیش رییس جمهور کرزی با سفر به ولایت بامیان وعده سپرده بود که تلاش خواهد کرد ولایت بامیان از یک ولایت درجه سوم به ولایتی درجه دوم تبدیل شود. اما اکنون و بعد از گذشت چندین سال تحولات و فعالیت‏هایی که بتواند این ولایت را درحال تغییر و توسعه نشان دهد، شاهد نبوده‏ایم.
رییس جمهوراشرف غنی نیز در برنامه‎های کمپاین خویش از تبدیل شدن بامیان به یکی از مراکز توریستی یاد نموده و از رفع اسارت جغرافیایی هزاره‎جات، بخصوص بامیان سخن گفته و برآن تعهد سپرد. اما تاکنون در عمل دیده شده است که هیچ‎کدام از این وعده ها تحقق نیافته و گمان می‎رود که فرصت پایتخت شدن سارک نیز کمافی‎السابق از دست برود.
همین وضعیت باعث شد که هراز چند گاهی بامیانی‏ها به ستوه آمده، به اقداماتی‎که گویای نارضایتی و خشم آنها است، دست بزنند. کاه‎گل کردن سرک، اعطای یک اریکین بزرگ به باراک اوباما تقدیر از یک الاغ به خاطر زحماتش در آب رسانی و اعتراض‏های مدنی از این دست مانند اعتصاب غذایی مرحوم جواد ضحاک رییس شورای ولایتی بامیان و چندین تظاهرات دیگر، نمونه هایی از اعتراض مردم بامیان است.
زمانی‎که حبیبه سرابی تنها والی زن در افغانستان، والی بامیان بود، به عنوان یك زن به سمت والی تنها در راستای  سمبول‎سازی رعایت حقوق زن در افغانستان صورت گرفت. خانم سرابی طی هشت سال اخیربا ناتوانی خود فرصت‏های بسیاری را از مردم بامیان گرفت. او موقعیت خوبی داشت تا به عنوان تنها والی زن افغانستان خدمات موثری جهت رشد ولایت انجام دهد ولی ضعف او به خوبی روشن بود. اگر والی قدرتمند و فعالی هم در بامیان باشد در جذب امكانات برای ولایتی با شرایط بامیان با مشكلات فراوانی بوده و خواهد بود و والی ضعیفی چون سرابی دیگر تنها می تواند توجیه خوبی برای ناكامی‏ها شود. 
زمان مهمترین چیزی است که بامیانی‏ها در طول هشت سال از مسوولیت خانم سرابی به عنوان والی این ولایت از دست داده‏اند. بی‎توجهی دولت و حکومت نسبت به این ولایت معلوم و امر بدیهی است، اما آن چیزی که بامیان را به حیات خلوت خانم سرابی تبدیل کرد و باعث شد ایشان بیش از هشت سال بدون کدام دغدغه و فشار و با کمال آرامش به روزمرگی و وقت تلف کردن امور این ولایت را به پیش ببرد، عدم رقابت‏های رهبران و سران احزاب صاحب نفوذ در این ولایت است. تقریبا ولایت بامیان به لحاظ سیاسی خنثی بوده و تلاشی جدی برای به دست گرفتن قدرت و تعامل با مردم صورت نگرفته است. در چنین شرایطی حکومت مرکزی بهترین بهانه را برای عدم پرداختن به این ولایت بدست آورده و از این بابت فشاری متوجه حکومت نبوده است.
 شاید مهمترین فعالیت و برنامه‏ی مدون و مداوم مقام ولایت در بامیان برنامه‏ها و رویکردهایی باشد که بیش‎تر جنبه‏ی فرهنگی و اجتماعی دارند و درحقیقت بجز دلمشغولی جوانان و مردم دست‏آورد دیگری متوجه آن نخواهد بود. در سالهای اخیر تلاش‏های فراوانی جهت عبور از ارزش های مذهبی و فرهنگ بومی صورت گرفته است. این تلاش‏ها بیش‎تر رویكردی تخریب گرایانه داشته‏اند تا سازنده و ترمیم كننده. فعالیت موسسات و انجوهای خارجی، گرایش فراوان به استفاده از ماهواره و دیگر عناصر امروزه تاثیربسیاری در روش فكری و عقیدتی مردم گذاشته است.
در حال حاضر، گذشته از عدم انکشاف و توسعه‏ در بخش‏های زیرساختی، مردم ولایت بامیان به لحاظ اقتصادی و معیشیت در تنگناهای بسیاری قرار دارند. طبیعت خشن كوهستان، كمبود زمینهای زراعتی و عدم دسترسی آسان به نقاط دیگر كشور، مردم این ولایت را با سختی‏های فراوان مواجه کرده است. ظرفیت‏های طبیعی و سیاحتی بامیان به دلایل مختلف بخصوص روند رو به روشد نا‏امنی‏ها، بدون بهره برداری مانده و تاکنون كمترین تاثیر را در اقتصاد مردم منطقه داشته است. در حالی كه تنها ظرفیت بالای سیاحتی و گردشگری ولایت می تواند این امكان را فراهم كند كه بخش قابل توجهی از اقتصاد و معیشت مردم را تامین گردد.
اما آنچه بیش از همه مایه‏ی نگرانی است اینکه فرصت پیش آمده در چهاچوب برنامه‎ی پایتخت سارک نیز در سایه‎ی رقابت‎های سیاسی رنگ باخته و از دست برود. زیرا هم اکنون بامیان در چنگ خصومت‎های سیاسی گرفتار آمده و سرنوشت تقرر والی آن بلاتکلیف مانده است. با این وضع گمان می‎رود بار دیگر بامیان در چنگ همین فرصت‎ها، محروم باقی مانده از پایتخت سارک، فقط نام سمبولیک را کمایی نماید.

محمد رضا نعیمی بازدید : 85 1394/03/19 نظرات (0)

 

نویسنده: علی سینا

روز حفظ محیط زیست (15 جوزا) را درحالی پشت سر گذاشتیم که آسمان کابل بیش‎تر از هر زمان دیگری با زمین آن سر ناسازگاری پیش گرفته و شدت آلودگی آن به حدی شده که نمی‎توان اجسام خارجی را حتی از فاصله‎های نزدیک در سینه‎ی آن مشاهده کرد.

هرچند در کشوری ‎که هوای سیاسی و شرایط اجتماعی در بستر سیاسی بسی آلوده‎تر از هوای آلوده در آسمان آن است، سخن گفتن از تدبیر و برنامه‎های پیشگیرانه‎‎‎ی آلودگی هوا «گپ لوکس» و ادعای بزرگی باشد،‌ ولی شکی نیست که مسئولیت دولت‎مردان، مردم، نهادهای مختلف و تمامی حلقه‎هایی که در این شهر نفس می‎کشند در برابر رفع این معضل،‌یک امر حتمی و اساسی است.
اما در حالی ‎که دود آلودگی هوا در چشم و حلق شهروندان فرو می‌رود، زباله‌ها از پایتخت چهرهی ناهنجاری به نمایش گذاشته و  آلودگی محیط زیست پایتخت به یک معضل بزرگ تبدیل شده است، هیچ تدبیری در برابر آن وجود ندارد تا موجب کاهش یا دستِ‎کم ایجاد محدودیت این معضل برای مردم ‌شود. دولت‎مردان نیز به جای اینکه به تدبیر دایمی بیاندیشند دست به کارهای نمایشی زده و خاک به چشم مردم فرو می‎کنند. رییس جمهورمحمداشرف غنی هفته گذشته و همزمان با روز حفظ محیط زیست با پوشیدن لباس نارنجی، دستکش و ماکس به سراغ زباله‎های شهر رفته و با این کار نشان داد که وی نیز وضعیت کابل را مشاهده می‎کند. اما او فردای همان روز در لب حوض پاکیزه و فضای سبز ارگ خویش نشسته عکسی گرفت. این عکس چنان وانمود می‌ساخت که گویا با یک نمایش محیط زیست پایتخت پاکیزه شد و کابل گل و گلزار شد!
اما حقیقت این است که حفظ محیط زیست نیازمند تدابیر جدی و برنامه‎ریزی دقیق و درازمدت است. زیرا حجم بسیار زیاد موتر در پایتخت و فرسوده و غیرمعیاری بودن بسیاری از آن‏ها، افزون بر استفاده از تیل بی‏‌کیفیت از یک سو و استفاده‎ی بی‏‌محابا و بی‎باکانه از مواد سوختی چون ذغال سنگ از جانب دیگر باعث شده که آسمان پایتخت، ‌تیره و تار شده و نفس کشیدن در این هوای تار نیز دشوار شود. انداختن زباله‎های انبوه در نقاط مختلف شهر به شکل غیرمسوولانه و نبود کارگران کافی جهت تنظیف پایتخت، از پایتخت کشور زباله‎دانی بزرگی ساخته است که هرسو نگاه کنی توده‎های زیادی از زباله را مشاهده خواهید نمود.
با این وجود، هیچ اداره و نهادی نیست که مسئولیت رسیدگی به این معضل را به عهده گرفته و یا دستِ‎کم به اطلاع‌رسانی درخصوص آسیب‎های ناشی از آلودگی هوا، چگونگی مقابله با این پدیده و مسئولیت و رسالت شهروندان در برابر آن بپردازد. اداره‎ی عریض و طویلی زیر نام ریاست مستقل حفاظت از محیط زیست نیز نخواسته یا نتوانسته است دست به اتخاذ تدبیر و اقدام عملی در این راستا بزند. این اداره تاکنون فاقد سیاست موثر در راستای مبارزه با آلودگی هوا بوده و هماهنگی‎های لازم میان این ارگان و سایر نهادهای مرتبط نیز وجود ندارد تا بتوان جلو آلودگی‎های فزاینده‎ی هوای پایتخت را گرفت.
مسئولان عالی‏رتبه‎ی حکومتی نیز به جای اینکه مشغول نظارت، ارزیابی و بررسی امور اجتماعی و مشکلات مردم در این راستا باشند، به چانه‎زنی‎های قدرت‏طلبانه مشغول بوده و این معضل با گذشت نزدیک به یک و نیم دهه کماکان، عوارض و آسیب‎هایی را بر مردم تحمیل می‎کند.
هرگاه برآوردی از میزان عوارض و آسیب‎های آن محاسبه گردد، خواهیم دانست که ضررهای این پدیده در حیات اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی شهروندان بسی زیادتر از آن است که قابل تصور باشد. ولی دریغ از یک ارگان، اداره و نهادی ‎که حتی چنین هشداری را برای شهروندان صادر نموده و آنان را برای روی دست گرفتن اقداماتی در خصوص کاهش آلودگی هوا آگاه سازد.
به هرحال، هرگاه روند کنونی ادامه یافته و برای سوخت بدیل به جای ذغال‎سنگ و سایر مواد سوختی آلاینده فکری نگردد و جمع آوری زباله نیز در یک چهارچوب موثر دنبال نگردد،‌ این فرایند به جایی خواهد رسید که زیان‎های آن در جامعه غیرقابل جبران باشد. بنابراین، نباید موضوع جایگزینی مواد سوختی از دستور کار برنامه‎های توسعه‎ای خارج شده و حداقل اینکه به عنوان یک ایده در ذهن دولت‌مردان کشور وجود داشته باشد.
برای رفع یا کاهش این معضل در مدت زمان کوتاه اما یگانه چیزی‎ که در مدت زمان کوتاه موثر خواهد افتاد این است که اطلاع‎رسانی جمعی از ضررهای مواد سوختی آل‌اینده‎ صورت گیرد تا اگر آلودگی زمستانی ناشی از این پدیده نابود نگردد، کم‏ازکم کاهش یابد. اقداماتی چون نظارت بر ورود و عرضه‎ی تیل‎های باکیفیت، چک فنی و معیاری‏سازی وسایل نقلیه، جلوگیری از مواد سوختی در اماکن عمومی چون حمام و... از جمله موارد دیگری اند که در کوتاه‏‌مدت خواهند توانست جلو آسیب‎های این پدیده را بگیرند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 182 1394/03/19 نظرات (0)

حرکت‎‎های بیدارگرانه در جهان اسلام سابقه‎ای طولانی دارد و بزرگان بسیاری در این راستا تلاش و مجاهدت کرده‎اند. مبارزه با استعمار، آزادی و استقلال ممالک اسلامی، احیای تفکر دینی، رشد و شکوفایی ملل مسلمان، وحدت و مسایلی از این دست بزرگ‎ترین اهداف حرکت‎های بیدارگرانه در تاریخ معاصر جهان اسلام است. با آن‎که این حرکت‎ها نتایجی برای بیداری و تغییراتی در مسیر جامعه‎های مسلمان داشت، اما نتوانست خطوط محوری برای امت اسلامی تعریف نماید و وجهه و هویت مشخص و هدفمندی برای آن تعریف و تبیین نماید.
اما حداقل از نیمه‎ی قرن بیستم و باآغاز مبارزات امام خمینی(ره) تغییراتی در رویکرد مسلمین در مواجهه با مسایل روز جامعه و مسایل بین‎المللی قابل مشاهده است. تبدیل امت اسلامی به یک محور مقاومت در برابر زورگویی و استعمار رویکرد روشن امام خمینی (ره) در حرکت‎های بیدارگرانه‎اش بوده است. ایشان امت اسلامی را که درآن زمان حدود یک میلیارد جمعیت داشت، امت مسلمه می‎داند و همه را از هر طیف و مذهب و نژاد، مسلمان دانسته و خواستار وحدت و همگرایی آنان می‎شود. علاوه برآن امام خمینی می‎خواهد امت اسلامی که بر مدار وحدت بنا می‎شود صاحب قدرت و حاکمیت باشد و لذا در پی اصلاح روابط دولت – ملت‎هاست.
آقای ناصرجهانشاهی؛ رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در افغانستان در ایام سالروز ارتحال امام خمینی (ره)‌ با اشاره به این موضوع تصریح کرد: «‌سفارش امام خميني‌(ره) همواره وحدت و برادري امت اسلامي بود. راهکار اتحاد جهان اسلام از منظر امام خمینی این بود كه امت مسلمان در درون دايره‎ی اسلام دست دوستي و اخوت به سمت هم دراز كرده و دست‌هاي همديگر را بفشارند. به اين ترتيب به دشمنان اسلام اجازه ندهند كه به بهانه‌هاي مختلف در درون امت اسلامي، تفرقه ايجاد كنند و از هم ديگر دور ساخته و در بين‌شان جنگ به راه اندازد. از اين جهت وحدت امت اسلامي و دوري از افراط‌گرايي، توصيه‌هاي اكيدي است كه در پيروزي انقلاب نيز به آن تاكيد نموده است. او در وصيت‌نامه الهي خويش نيز به اين مطلب تاكيد كرده است كه راه نجات امت اسلامي تمسك به اسلام ناب است و وحدت وبرادري بين مسلمان‌ها.»
امام خمینی به همان اندازه که تمسک به الگوهای و ارزش‎های اسلامی را راه نجات جهان اسلام و اتحاد مسلمین می‎داند، دور از این ارزش‎ها را نیز عامل بدبختی آنان می‎شمارد. امام سه مقوله‎ی تعالیم اسلامی، وحدت و قدرت را لازم و ملزوم اقتدار و آزادی ملت‎های مسلمان دانسته و بیان می‎دارند که: «مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا  اگر به همين يك امر و نهى عمل مى‏كردند تمام مشكلات‎شان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مى‏شد و هيچ قدرتى نمى‏توانست با آن مقابله كند.  لكن مع‏الاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند. و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارى‏هاى بيشتری را داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولت‏ها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل را دولت‏ها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مى‏خواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامى‏بكند.» صحيفه نور ج 7 صفحه 176
امام خمینی یکی از عوامل بزرگ در سکون، ایستایی و تحجر در امت اسلامی را عدم توجه به مسوولیت اجتماعی و عافیت طلبی مسلمانان می‎داند و معتقد است که برای ایجاد یک حرکت بزرگ و سرنوشت ساز باید تک تک مسلمانان مصالح و منافع اسلامی و جمعی را بر تمایلات و منافع شخصی ترجیح دهند. نظر امام این است که:»خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده.»صحيفه نور جلد 1 صفحه 3
رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان نیز این نکته را یگانه عامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران که بنیانگذار آن امام خمینی‎بود دانسته اظهار می‎دارد: «در مقطعي‎كه امام توانست انقلاب را مديريت كند و به پيروزي برساند، شرايط جهان به نحوي بود كه كسي تصور نمي‌كرد كه مبارزي قيام كند و دراين قيام مبناي مبارزه خويش را سلام قرار دهد و بتواند رژيم تا دندان مسلح را به ستوه آورده و از بين ببرد و بنيان گذار اين نظام اسلامي باشد. اما امام خميني‌(ره) با سه شاخصه‌، توانست تا اين كار را به سرانجام برساند و به جهانيان را مبهوت قيام خود كند؛ اول اينكه امام خميني‌(ره)، به عنوان يك رهبر روحاني توانست اين عمل را محقق كند اين بود كه خود يك انسان صالح و خود ساخته بود. به اين معنا كه تلاش كرد تا در مسير ساختن خود و خودسازي خود گام اساسي بردارد و خود را شايسته اين نهضت بسازد. نكته‌ي بعدي اين است كه امام خميني‌‍(ره) اسلام را به عنوان انگيزه‌اصلي خود انتخاب كرده بود. به اين معنا كه انگيزه امام خميني‌(ره)، تحقق ارزش‌هاي ديني بود.اگر او استقلال را فرياد مي‌زد، برگرفته از تحقق آرمان‌هاي ديني بود.اگر آزادي را فرياد مي‎زد، آزادي مندرج در ارزش‌هاي اسلامي بود.»
یکی از مهم‎ترین و تاثیرگذارترین محورهایی که امام جوامع اسلامی و روشنفکران و دلسوزان امت اسلامی را به آن فرا می‎خواندند تثبیت این واقعیت بود که مشکلات جوامع اسلامی از سوی کشورها و جوامع دیگر دامن زده می‎شود و اموری نیست که مسلمانان خود به خود مبتلای به آن باشند و یا مسایلی برخاسته از متن جامعه‎ی اسلامی باشد. لذا توصیه‎‏ی ایشان به کشورهای اسلامی این است که: «بايد كوشش كنيد آنچه را از دست داده‏ايد در طول مدت حكومت‏هاى دست‏نشانده كه مهم‎تر از همه استقلال روحى است كه لازمه‏اش احساس حقارت در مقابل حكومت‏هاى جور است، باز يابيد.  لازم است حوادثى كه در ممالك اسلامى با دست عمال استعمار مى‏گذرد بررسى دقيق كنيد و بعد از تجزيه و تحليل، ملت‏ها را از نتايج فاسده آنها مطلع نمائيد. بايد حادثه‏سازى‏ها و شايعه‏پردازى‏هائى كه در ممالك اسلامى براى تحكيم اساس حكومت استعمارى است، بررسى دقيق كنيد. لازم است از اختلافات داخلى كه به نظر مى‏رسد اكثرش با دست سازمان‏هاى خيانتكار ايجاد مى‏شود تا با خيال راحت به زندگانى كثيف ظالمانه خود ادامه دهند جدا احتراز كنيد و كسانى كه به اين نحو اختلافات دامن مى‏زنند تقبيح كنيد. بايد فداكارى كنيد در ارجاع مجد و عظمت اسلام كه رأس عظمت معنوى آن است تا در پناه حكومت عدل الهى همه طبقات در رفاه و آسايش زندگى كنند. صحيفه نور جلد 1 صفحه

محمد رضا نعیمی بازدید : 26 1394/03/19 نظرات (0)

وزير خارجه چين ابراز اميدواري کرد که در دور جديد مذاکرات هسته‎اي ايران، طرف‎هاي مقابل ضمن توجه به اهداف مهم نشست‎هاي انجام شده، تلاش‎هاي خود را در به نتيجه رسيدن گفت وگوها و حل و فصل سريع تر اين پرونده به کار بگيرند.
پايگاه اطلاع رساني وزارت امور خارجه چين روز پنجشنبه در گزارشي، به ديدار انجام شده ميان وزيران امور خارجه ايران و چين در حاشيه کنفرانس بين‎المللي امنيت و ثبات در منطقه سازمان همکاري شانگهاي در مسکو اشاره کرد و جزييات اين نشست را منتشر کرد.
براساس اين گزارش، «وانگ يي» در اين ديدار ضمن مرور آخرين تحولات مذاکرات ايران و کشورهاي عضو ۱+۵ ، ابراز اميدواري کرد که در مدت زمان باقيمانده طرفين مذاکره کننده به نتايج مورد نظر خود دست يابند.
وي يادآور شد: ما امروز شاهد تداوم مذاکرات درباره مسائل باقيمانده بين طرفين پس از بيانيه لوزان براي رسيدن به يک چارچوب جامع هستيم و کاملا طبيعي است که فرآيند دشوار اما در عين حال مفيدي را پيش رو داشته باشيم.
وزير خارجه چين ابراز اميدواري کرد که با جديت طرفين و با بکارگيري اراده سياسي طرف‎هاي مختلف، ضن حل مشکلات باقيمانده و غلبه بر اختلافات، مذاکرات در موعد مقرر به نتايج مورد نظر برسد.
وي همچنين توسعه مناسبات تهران و پکن طي سال‎هاي اخير را قابل قبول دانست و تاکيد کرد که چين همواره به دنبال برقراري روابط استراتژيک با ايران است.
وي تصريح کرد که چين مايل به تقويت روابط سنتي خود با جمهوري اسلامي ايران و تعميق تعاملات دو جانبه در حوزه هايي چون انرژي است.
«وانگ يي» با اشاره به طرح دولت کشورش براي احياي جاده ابريشم موسوم به «يک کمربند – يک جاده» خطاب به محمد جواد ظريف گفت: ما معتقديم اين طرح ظرفيت‎هاي جديدي را براي همکاري هاي دو کشور در حوزه هاي صنعتي و سرمايه گذاري ايجاد کرده و به عنوان ايده اي که چشم اندازهايي جديد براي منافع متقابل تهران – پکن را در پي دارد، قابل توجه است.
محمد جواد ظريف وزير امور خارجه ایران نيز در اين ديدار، تداوم مذاکرات در خصوص مسایل باقي مانده بين طرفين را مورد اشاره قرار داد و گفت: در جريان مذاکرات جاري همچنان اختلافات و مسائل دشوار بسياري وجود دارد که ما اميدوار به التزام همه طرف ها به تفاهم لوزان هستيم.
وي همچنين به نقش چين در طول برگزاري مذاکرات تقدير کرد و يادآور شد، پکن مي‎تواند همچنان به نقش سازنده خود تا به نتيجه رسيدن اين پرونده ادامه دهد.
ظريف در بخش ديگري از سخنان خود بر آمادگي کامل جمهوري اسلامي ايران جهت مشارکت فعال در طرح «يک کمربند - يک جاده» اشاره و تاکيد کرد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 30 1394/03/12 نظرات (0)

سرمقاله

داعش در آغاز برای افغانستان به منزله‎ی یک شائبه‎ی تلقی می‎شد که ممکن است در میان اعضای باقی‎مانده از گروه‎های مخالف مسلح دولت رسوخ کرده و با تغییر شکل و شمایل، در صدد راه اندازی تحرکات هراس افگنانه است.
گمانه‎ها حاکی از آن بود که ممکن است این گروه با توجه به شرایط قومی و گرایش‎های مذهبی که در افغانستان وجود دارد، جای پایی باز ننماید و دولت‎مردان کابل نیز قول‎هایی مبنی بر خفه کردن کردن نطفه‎ی داعش در کشور می‎دادند. اما با گذشت زمان و زمزمه‎هایی که شنیده می‎شود، تبدیل شدن کابوس داعش به واقعیت تلخ در افغانستان، نه تنها نگرانی عمومی را در افغانستان دامن زده است، بلکه کشورهای آسیای میانه را نیز نگران کرده است.
تحرکات سیاسی و نظامی در سطح آسیای میانه با همدستی روسیه حاکی از آن است که این کشورها نگران اجرای دسیسه‎ای اند که ممکن است توسط قدرت‎های سلطه‎گر جهانی به راه افتاده و بحران خاورمیانه را با ابزار داعش در آسیای میانه نیز گسترش داده و انتقال دهند که مسیر مناسب آن جغرافیای افغانستان است. این نگرانی بارها از سوی سیاست‎مردان کاخ کرملین و سایر کشورهای آسیای میانه مطرح شده است؛ نگرانی که از سوی قدرت‎های ذی‎دخل از جمله دولت کابل خیلی جدی تلقی نشده است.
امروزه این گمانه‎ مطرح است که داعش برای دست‎یابی به اهداف بلندمدت خود برآسیای مرکزی بویژه افغانستان تمرکز کرده است و تلاش دارد از یک سو از طریق فروش مواد مخدر منابع خود را تامین کند و از سوی دیگر هم با افزایش تبلیغات باجذب عناصری از داخل افغانستان بر نیروی انسانی خود بیفزاید. داعش با توجه به برنامه‌هایی‎که برای گسترش حوزه‎ی نفوذ و فعالیت خودش طراحی کرده و تلاش می‌کند خلافت اسلامی مورد نظر خود را طی یک برنامه‎ی تقریبا پنج ساله تاسیس کند، نسبت به تحولات منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، پاکستان و افغانستان حساس است.
برخی از کارشناسان براین باور اند که داعش تمامی این مناطق به سمت چین را در چارچوب ولایت خراسان نامگذاری کرده است. عمده تمرکز بر این منطقه طبیعتا به سمت افغانستان و پاکستان خواهد بود. زیرا این مناطق دچار بحران‎های جدی اقتصادی و اجتماعی هستند و از سوی دیگر کنترل یک قدرت مرکزی بسیار کم است و توانایی امنیت بخشی چندانی وجود ندارد.
مناطق قبایلی پاکستان با نبود یک قدرت مرکزی قوی روبرو هستند. افغانستان نیز به دلایل گوناگون هنوز نتوانسته است یک وضعیت امن و قابل قبول را توسط دولت حاکم کند. در چنین شرایطی آن‌ها می‌توانند در خطوط این اختلافات حرکت کنند و حوزه‌ی نفوذ خود را گسترش دهند. این مسأله از جمله مسایلی است که سبب شده داعش نسبت به حضور در افغانستان و حتی پاکستان علاقه‌مند شود. البته دلایل دیگری هم جهت جلب توجه داعش وجود دارد. این‌که بخشی از رهبران و فعالان داعش گفته می‌شود سابقه‎ی حضور در جبهه افغانستان یا آموزش و بهره‌گیری از تجربه در افغانستان دارند سبب شده است که نوعی شناخت و حتی تعلق خاطر نسبت به این منطقه به وجود بیاید.
با این وجود، هرگاه دولت کابل کماکان گرفتار مشکلات داخلی خویش مانده و نتواند تعامل قوی را در سطح منطقه فراروی این موج خطرناک و بحران‎زا ایجاد نماید، بار دیگر در کام بازی بزرگ دیگری سقوط نموده و اولین قربانی در این حوزه خواهد بود. بنابراین، نباید بیش‎تر از این با تعلل‎های بیجا و تعهدهای واهی وقت را ضایع نموده و به اجرای برنامه‎های قوی، دقیق و قاطع‎تری پرداخت.

محمد رضا نعیمی بازدید : 30 1394/03/12 نظرات (0)

 نمایندگان مجلس از افزایش ناآرامی‎ها در مناطق مختلف کشور و همچنین فساد گسترده در ادارات دولتی به شدت انتقاد کرده و تاکید ورزیدند که حکومت به وعده‎هایش عمل نکرده است.
به گزارش خبرگزاری جمهور؛ اعضای مجلس خاطرنشان کردند بر حکومت «ننگ» است که به وعده‎هایش در خصوص تامین امنیت کشور عمل نکرده است.
قاضی عبدالرحیم با اشاره به افزایش ناآرامی‎ها در کشور به ویژه در بادغیس گفت:‌ «بر حکومت ننگ است که به وعده‎هایش درخصوص تامین امنیت عمل نکرده است؛‌ روزی شود که مردم خود به پاخیزند و حکومت را به چالش بکشند».
محمدحسین شریفی بلخابی گفت: «بحث تامین امنیت در کشور افسانه شده است؛‌ رهبران حکومت همه روزه مشغول جلسه و پالیسی‎سازی است؛ اگر امنیت نباشد این برنامه‎ها در کجا تطبیق می‎شود».
آقای بلخابی افزود: حکومت باید یک طرح عملی برای تامین امنیت روی دست گیرد، در این طرح یا از خیزش‎های مردم حمایت کند و یا هم قوای هوایی را تقویت کند تا مخالفان از طریق هوا سرکوب شوند.
نقیب الله فایق نیز با اشاره به تقرری‎های جدید در وزارت دفاع ملی و ریاست امنیت ملی گفت: «از این حکومت، داعش بهتر است؛ داعش فکر فرامنطقه‎ای دارد؛ اما این حکومت به قوم‎گرایی دامن زده و برخی اقوام را از صحنه عقب می‎راند».
این در حالی است که سه کمیسیون امنیت داخلی، امور دفاعی و امور خارجی قرار است روی یک طرح امنیتی جامع برای بهبود امنیت در کشور کار کنند.
انتقادها از افزایش نا آرامی‎ها در کشور در حالی است که حکومت پس از ۸ ماه به تازگی وزیر دفاع را معرفی کرده است.
عبدالرئوف ابراهیمی از معرفی نامزد وزیر دفاع ملی استقبال کرد و گفت: حکومت هرچه زودتر اسناد تحصیلی این نامزد وزیر را برای بررسی بیش‎تر به مجلس بفرستد.
گفته می‎شود روز چهارشنبه گذشته حکومت طی مکتوب رسمی معصوم استانکزی را به عنوان نامزد وزارت دفاع به مجلس معرفی کرده است.
رییس مجلس از حکومت خواست که هر چه زودتر اعضای دیوان عالی و روسای مستقل را معرفی کند.
همچنین نمایندگان، وجود فساد گسترده در سطح دوایر دولتی را بی حد و بحرانی توصیف کردند.
علی اکبر قاسمی گفت: «فساد در دوران اشرف غنی بی حد زیاد شده است؛ در دوران حامد کرزی این‎قدر فساد نبود. حالا همه کمر به فساد بسته اند».
عارف رحمانی با اشاره به تعلیق وظیفه‎ی چند مقام وزارت شهر سازی از سوی رییس جمهور ابراز امیدواری کرد که با این قضیه همانند قضیه کابلبانک سطحی برخورد نشود.
رییس جمهور غنی در یک اقدام امیدوارکننده، قضیه فساد در کابلبانک را دوباره بازگشایی کرد؛ اما آگاهان می‎گویند که رییس جمهور با این قضیه برخورد سیاسی کرد و بازگشایی دوباره آن، طوری که انتظار می‎رفت دستاوردی نداشت.

محمد رضا نعیمی بازدید : 34 1394/03/12 نظرات (0)

از آغاز عملیات نظامی امریکا در افغانستان تولید مواد مخدر در این کشور پنجاه برابر شده است.
به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، اداره فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون روسیه اعلام کرد وسعت سطح زیر کشت کوکنار در افغانستان به سطح بی سابقه 224 هزار هکتار رسیده است.
ویکتور ایوانوف، رییس اداره فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون روسیه گفت:«از آغاز عملیات نظامی امریکا در 7 اکتوبر 2001 موسوم به «آزادی پایدار» تولید مواد مخدر در مناطق اوراسیا و آسیای مرکزی پنجاه برابر شده است.»
وی افزود:«تمام کارشناسان معتقدند اگر جامعه جهانی نگرش خود را تغییر ندهد تولید مواد مخدر در افغانستان افزایش خواهد یافت.»
در حقیقت حضور نیروهای خارجی در افغانستان و تشدید مناقشه مسلحانه منطقه را بی ثبات می‎کند. عدم توسعه کشاورزی موجب می شود کشاورزان به کشت کوکنار روی بیاورند.
به عقیده سازمان ملل متحد، مواد مخدر جدید انواع مختلف دارد. امروزه مافیای چند ملیت مواد مخدر در افغانستان 90 درصد مواد مخدر جهان را تولید می کنند. بر اساس اطلاعات اداره مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد افزایش قاچاق مواد مخدر سالانه موجب مرگ حدود 100 هزار نفر می‎شود. همچنین قاچاق مواد مخدر موجب تقویت مالی تروریست‎ها و توسعه شبکه‎های افراط‎گرایی می شود که امنیت و صلح را تهدید می‎کنند. در چنین شرایطی تحکیم تلاش‎های جامعه بین‎المللی تنها راه مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر از مبدا افغانستان است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 33 1394/03/12 نظرات (0)

چین که همواره از کم کاری‎های مجامع و سازمان‎های بین‎المللی در مقابله جدی با معضل مواد مخدر بویژه در کشور افغانستان گلایه دارد، از نیت خود جهت همکاری با کابل در این حوزه خبر داده است.
کشور پهناور چین که با افغانستان مرز مشترک فراوانی دارد، همواره نگران آن است تا مواد مخدر تولید شده از افغانستان وارد خاک کشورش شود.
به همین منظور چین اعلام کرده است که می‎خواهد برای جلوگیری از افزایش تولید تریاک و کشت کوکنار در افغانستان با این کشور همکاری کند و امکانات و تجهیزات لازم را نیز در اختیار این کشور قرار دهد.
دولت چین بر این باور است که کشورهای دیگر کمک زیادی در این راستا در اختیار کابل قرار نداده اند و افغانستان در مبارزه با معضل مواد مخدر همه امکانات لازم را در اختیار ندارد.
این موضوع حتی در روزنامه روزنامه گلوبال تایمز چین نیز بازتاب داشت و این روزنامه در گزارشی از عدم توفیق دولت افغانستان در این راه خبر داده است.
این روزنامه یادآور شد که متاسفانه کابل موفقیتی در این زمینه نداشت که دلیل آن نیز همکاری نامناسب دنیا با این کشور در مبارزه با این پدیده شوم است.
آمارهای رسمی نشان می‎دهد که تنها در سال 2014 میلادی شش هزار و 400 تن تریاک در افغانستان تولید شده است که این رقم 17 درصد بیش‎تر از یک سال قبل از آن بوده است.
«آسیا بیت» تارنمای چینی، شمار معتادان مواد مخدر در افغانستان را یک میلیون و 600 هزار نفر اعلام کرد اما رسانه‎های افغانستان این رقم را سه میلیون نفر اعلام می‎کنند.
گزارش این سایت حاکی است که در سال 2014 میلادی در 224 هزار هکتار زمین در افغانستان فقط کوکنار کشت شده است.
دولت چین افزایش تولید مواد مخدر در این کشور را یکی از مخاطرات امنیتی جدی برای کل منطقه، جهان و بویژه برای خود دانسته و بر مبارزه با آن تاکید جدی دارد بویژه آنکه تولید مواد مخدر در افغانستان پس از آغاز عملیات نظامی امریکا در این کشور 50 برابر شده و افزایش آن همچنان ادامه دارد.
پکن در همین راستا، از شماری از هنرمندان این کشور از جمله «چانگ لونگ»، معروف به «جکی چان» هنرپیشه فیلم‎های رزمی این کشور دعوت کرده است تا برای جلوگیری از افزایش مبتلایان به مواد مخدر در افغانستان کمک کنند. چین وی را سفیر مبارزه با مواد مخدر در میان جوانان می‎داند.
به باور چین؛ جنگ، کشت و قاچاق مواد مخدر سال‎هاست که امنیت و آرامش افغانستان را تهدید می کند و این کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند کمک برای مبارزه با روند رو به رشد این معضل است.
روابط میان چین و افغانستان در حال حاضر به بهترین شکل ممکن آن در حال انجام است و افزایش 10 برابری همکاری‎های اقتصادی میان دو کشور طی 10 سال گذشته به خوبی نشان دهنده این موضوع است.
البته کشور چین در کمک به افغانستان پا را فراتر نیز نهاده و با کشور روسیه نیز برای برای مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان به توافق رسیده است.
این در حالی است که در 13 سال گذشته با حضور نیروهای خارجی در افغانستان کشت و قاچاق مواد مخدر به بالاترین سطح خود رسیده است و اکنون کشورهای منطقه مانند روسیه و چین سعی دارند برای محو مواد مخدر در افغانستان، شانس خود را امتحان کنند.
براساس گزارش‎ها، وسعت مزارع کوکنار در افغانستان در سال 2014 دوباره رکورد ها را شکسته و به 224 هزار هکتار رسیده است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 30 1394/03/12 نظرات (0)

دولت کابل که با حملات سرسختانه‎ی طالبان در نوار شمالی افغانستان مواجه شده است برای مقابله با این شبه‌نظامیان، به یک استراتژی پرخطر رو آورده که تشکیل گروه‌های شبه‌نظامی محلی و درخواست از جنگ‌سالاران قدیمی برای کمک نظامی است.
قرار است در جریان این تلاش چند هزار نفر در نواحی شمالی کشور برای مبارزه با طالبان در مناطقی که ارتش و پولیس افغانستان در حال از دست دادن مواضع بوده یا حضور کمی دارند بسیج شوند. به نظر می‌رسد که این اقدام مستقیما تضمین‌هایی که درباره مقابله نیروهای امنیتی با اتکا به خود با مخالفان مسلح داده شد را تضعیف می‌کند. همچنین طرح کمک گرفتن از نیروهای غیرمتعارف باعث افزایش نگرانی درباره دامن زدن به دشمنی‌های گروهی و ناآرامی‌های داخلی در کشوری‎که همچنان خاطره‎ی جنگ داخلی دهه 1990 را در ذهن دارد، می‌شود.
برخی از فرماندهانی‎که در آن جنگ داخلی دست داشتند اکنون مواضع بلندپایه‌ای در دولت افغانستان در اختیار دارند و مشوق تلاش فعلی برای بسیج کردن و تسلیح مجدد گروه‌های شبه‌نظامی هستند. از سویی هم سخن از آموزش برخی از عناصر توسط گروه‎های وابسته به داعش در برخی از نقاط ولایت‎های شمالی گفته می‎شود، ولی دولت در قبال این رخدادها یا سکوت نموده و یا هم به توجیه قضایا می‎پردازد.
فوزیه کوفی، عضو مجلس نمایندگان از ولایت بدخشان، یکی از ولایت‌هایی که دولت این کشور برای تشکیل گروه‌های شبه‌نظامی در آن برنامه‌ریزی می‌کند، گفت: ما این تجربه شکست‌ خورده شبه‌نظامی سازی را قبلا انجام داده‌ایم. این کار باعث گسترش جنگ از خانه‌ای به خانه دیگر شده و از آنجا که همه شروع به مسلح کردن گروه‌های متعلق به خود خواهند کرد، دشمنی‌ها را آغاز خواهد کرد.
ایجاد نیروهای ارتش و پولیس افغانستان که بنا به گفته‎ی مقامات کشور تا پایان سال گذشته میلادی بیش از 320 هزار نیرو داشته است، به عنوان یکی از دستاوردهای حضور نظامیان خارجی تحت رهبری امریکا در این کشور تلقی شده است.
بر اساس بسیاری از گزارش‌ها، این نیروها در چند منطقه از افغانستان توانسته‌اند مبارزه موثری آن هم بدون حمایت هوایی و کمک‌های لوجستیکی که آمریکا در سال‌های گذشته از آن‌ها به عمل می‌آورد، داشته باشند. با این حال در چند ماه اخیر نیروهای امنیتی افغانستان تلفاتی هشدار دهنده داشته‌اند. بنا به گفته‌ی یک مقام نظامی غربی که نامش را فاش نساخت، در چهار ماهه نخست سال 2015 بیش از 1800 سرباز و افسر پولیس افغانستان در درگیری کشته شده و 3400 نیروی دیگر زخمی شده‌اند.
این میزان تلفات حدود 65 درصد بیش‎تر از تلفات این نیروها در همین بازه زمانی در سال گذشته میلادی است. اکنون طرح دولت افغانستان برای متوسل شدن به گروه‌های شبه‌نظامی نشان‌دهنده‎ی تضعیف اعتماد به ارتش و پولیس افغانستان است؛ نهادهای ملی مهم در کشوری که هنوز با کمبود این نیروها مواجه است.
در حقیقت هدف بیان شده تشکیل نیروهای امنیتی ملی در افغانستان، جایگزینی گروه‌های شبه‌نظامی پراکنده در کشور با یک نیروی متحد بهتر آموزش دیده بود که پاسخ‎گویی بیش‎تری به دولت داشته باشد.
با وجود اینکه نیروهای امنیتی سال جاری میلادی حملاتی را علیه نیروهای طالبان در سراسر کشور انجام داده‌اند اما به گفته‎ی برخی مقامات کابل و مشاهدات محلی، ارتش افغانستان در مقابله با نیروهای طالبان در مناطق شمالی، ناتوان بوده است. ارتش افغانستان تا ماه اپریل برخی مواضع خود در چند ولایت شمالی را به طالبان واگذار کرد. در ولایت کوهستانی بدخشان شبه‌نظامیان طالبان چند پست دیده‌بانی ارتش را تصرف و چند سرباز را به اسارت گرفته و تعدادی سرباز دیگر را سر بریدند. گزارش‌های وحشتناک درباره این خشونت‌های طالبان اعتماد عمومی به نیروهای امنیتی افغان را متزلزل کرده است.
پیشروی‌های طالبان ادامه داشته و چندین منطقه کوهستانی دور افتاده را تهدید می‌کند و حاکی از یک راهبرد بلندپروازانه برای تصرف مناطقی در شمال، جایی که در دهه 1990 کانون مقاومت علیه طالبان بود، است. این در حالی است که بر اساس حدس و گمان‌های مقامات امریکایی و افغانستان مجموع نیروهای طالبان 20 تا 30 هزار نفر برآورد می‌شود اما به نظر می‌رسد طالبان امسال به نسبت سال‌های گذشته تعداد نیروهای بیش‎تری در شمال افغانستان دارد. این رخداد یکی از نتایج به خدمت‌گیری محلی‌ها است. چند صد تن از ترکمن‌تبارها در استان جوزجان بنا به گفته مقامات محلی اخیرا به طالبان پیوسته‌اند. همچنین گزارش شده که صدها شبه‌نظامی نیز از جنوب رهسپار شمال شده و در پوسته‎های بازرسی‌ها خود را به جای کارگران مهاجری که به دنبال کشت تریاک هستند جا زده‌اند تا حملات طالبان در شمال را تقویت کنند. به زودی نیروهای طالبان فشارهای خود را در حومه مراکز ولایت‎های بغلان و جوزجان افزایش خواهند داد. در برخی موارد نیروهای مجاهدین محلی و حامیان آن‌ها گروه‌هایی شبه‌نظامی را به دلیل اینکه طالبان قصد تصرف مناطقی جدید را داشته‌اند تشکیل داده‌اند.
مقامات افغانستان گفتند حمله‌ای که طالبان در ماه اپریل در شهر قندوز در نزدیکی مرز با تاجیکستان انجام داد دولت افغانستان را وادار کرد برای کمک متوسل به شبه‌نظامیان شود.
یک هیات از مقامات امنیتی بلندپایه افغانستان پس از آنکه دولت این کشور از سرعت عمل طالبان برای ورود به حومه شهر قندوز شگفت‌زده شد شروع به بسیج فرماندهان سابق مجاهدین که در دهه 1990 با نیروهای شوروی و طالبان جنگیده بودند، کرد. برخی از این فرماندهان همچنان رهبری گروه‌های شبه‌نظامی فعال را به عهده دارند.
عبدالمحمد، یکی از این فرماندهان گفت، سرویس اطلاعاتی دولت افغانستان به افراد وی مهمات داده و وعده داده ماهانه به هر یک از آن‌ها 200 دالر پرداخت خواهد کرد.
عبدالمحمد خاطرنشان کرد: ما اکنون دست به قیام در حمایت از نیروهای دولتی زده‌ایم.
وی افزود که فرماندهی حدود 500 نیرو را در شمال و شرق شهر قندوز به عهده دارد.
به گفته مقامات بلندپایه دولت افغانستان، میرعلم یکی از قدرتمند‌ترین فرماندهان شبه‌نظامی افغانستان در این منطقه به درخواست دولت افغانستان به منظور دفاع از شهر قندوز از تاجیکستان بازگشته است. میرعلم در یک مصاحبه تلفنی بسیج کردن هرگونه نیرویی را رد کرده و تاکید کرد دولت افغانستان مدت‌ها پیش همه افراد وی را به جز سه محافظش خلع سلاح کرده است اما یک مقام امنیتی بلندپایه سابق گفت، میرعلم همچنان شبکه‌ای متشکل از 1500 تا 3400 فرد مسلح را دارد. اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان سال جاری میلادی به مشاورانش گفت تمایل دارد شبه‌نظامیان قندوز و بویژه نیروهای میرعلم را خلع سلاح کند و آن‌ها را یک منبع مهم بی‌ثباتی خواند اما تا ماه اپریل هنگامی‌که فتوحات طالبان هویدا شد، اشرف غنی گزینه دیگری به غیر از درخواست کمک از شبه‌نظامیان نداشت.
شورای امنیت ملی افغانستان احتمال وارد کردن گروه‌های شبه نظامی جدید به نیروی پولیس افغانستان را بررسی کرده است.
بنا به گفته‌ی یک مقام بلندپایه دست‌اندرکار در طرح بسیج گروه‌های شبه‌نظامی این طرح جدید، کنترل شده بوده و سلاح‌ها در آن به طورغیرمسئولانه توزیع نمی‌شود اما این مقام که نامش را فاش نساخت، تصریح کرد حمایت دولت افغانستان از شبه‌نظامیان می‌تواند دشمنی میان گروه‌های مسلح در سطح محلی را افزایش دهد.

منبع: نیویارک تایمز منبع فارسی: ایسنا

محمد رضا نعیمی بازدید : 29 1394/03/12 نظرات (0)

دستور صریح رهبری جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تحصیل همه دانش‌آموزان مهاجر افغانستانی، اعم از دارای کارت هویت و یا بدون مدارک اقامتی، فضای حوزه مهاجرین در ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. به محض رسانه‌ای شدن دستور صریح رهبری، فضای افکار عمومی به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. یک روز بعد سخنگوی دولت اعلام حمایت و آغاز مسیر اجرایی شدن این مسیر را اعلام کرد و بلافاصله دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران هم در گفتگویی اعلام کرد که مهاجرین افغانستانی امسال مشکلی برای تحصیل نخواهند داشت.
سپس دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش سرانجام از دستور ویژه وزیر آموزش و پرورش برای ثبت‌نام همه کودکان مهاجر در مدارس ایرانی خبر داد.
این دستور با استقبال ویژه‌ای از سوی نخبگان و فعالان مهاجر و ایرانی مواجه شده است. در اولین واکنش نامه شورای فرهنگی افغانستانی‌های مقیم ایران به رهبری منتشر شد و بعد از آن حسن رحیم‌پور ازغدی، نویسنده و پژوهشگر برجسته در یکی از معدود گفتگوهای این سال‌هایش، به نکات مهمی درباره مطالبه رهبری مبنی بر تحصیل همه دانش‌آموزان افغانستانی و همین‌طور دیگر مسائل مربوط به مهاجرین اشاره کرده است.
ایشان در این گفت‎وگو: در راستای دستور رهبری دربارهٔ تحصیل کودکان و نوجوانان عزیز افغانستانی (بدون مدرک اقامتی یا با مدرک ) که در ایران هستند و اغلب یا همهٔ آن‌ها در ایران به دنیا آمده‌اند ودر همین کشوربزرگ شده‌اند پیشنهادم این‌ است که بدون آن موانع قانونی دست و پاگیری که قبلاً بود، یک کمیتهٔ عالی ویژه‌ای تشکیل شود برای بررسی مشکلات به خصوص کودکان و نوجوانان و جوانان افغانستانی که در ایران هستند.
مسئولیت این کمیته شفاف سازی مشکلات و پیدا کردن راه حل‌های قانونی برای آن‌ها و رفع موانع به نحوی که هم قانون رعایت شود و هم مشکلات دو طرف لحاظ شود و هم حرمت و حقوق کودکان و جوانان مهاجر افغانستانی مقیم ایران رعایت شود. اشاره کردم که غالب این ها یا همهٔ این عزیزان در همین کشور به دنیا آمده‌اند و بزرگ شده‌اند و بیشتر یا کاملاً در ایران بوده‌اند تا در افغانستان. این‌ها فرزندان ما محسوب می‌شوند.
بچه‌های (کودکان) افغانستان بسیار با استعداد و علاقمند به فراگیری درس و دانش هستند. غالباً جوانان افغانستانی هم برادران اهل سنت و هم برادران تشیع، جزء زحمتکش ترین افراد بوده و هستند وحساب این جمعیت (آمار چند میلیونی غیر رسمی و یک میلیون یا بیشتر رسمی) را باید از تعدادی خاص که جرمی مرتکب می‌شوند یا مشکلاتی به وجود می‌آورند جدا کرد. در هرملتی اقلیتی فاسد و مجرم هستند اما اکثریت بسیار شریف هستند. درست است که امکانات کشور محدود است ولی حالا که متاسفانه در این چند دههٔ گذشته کشور افغانستان مدام در معرض جنگ و تجاوز و اشغال وناامنی است دستور رهبری باید حتماً اجرا شود.
این یک وظیفهٔ مردمی است چه از لحاظ فرهنگی و چه اجتماعی وچه اخلاقی. با این‎که موانع قانونی هم وجود دارد اما در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مصوبه‌ای شد که این خیل عظیم استعداد پرورش داده شود و برای کشور افغانستان وجهان اسلام استفاده شود. خود مهاجرین عزیز هم کمک کنند برای یک انسجام صحیح و قانونمند که حساب این جمعیت عظیم و شریف، هرچه بیشتر از حساب اندکی که اعمال غیر قانونی و خلاف انجام می‌دهند جداشود. در پایان امیدوام دستگاه‌های اجرایی علیرغم مشکلاتی که دارند و ما هم اطلاع داریم هرچه زود تر این دستور رهبری را اجرا کنند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 25 1394/03/12 نظرات (0)

در افغانستان، آزادی بیان و آزادی رسانه‎ها وجود دارد اما رسانه‎های آزاد و اندیشه‎های مستقل که واقعیت‌ها را آنچنان که هست انعکاس دهند، یافت نمی‌شود.
با در نظر داشتن اینکه افغانستان کشوری تازه از بحران نجات یافته است و در مرحله‌ی گذار قرار دارد، وظیفه‎ی اصلی رسانه‎های افغانستان، تلاش در راستای رشد و پیشرفت کشور، حفظ منافع و تحکیم وحدت ملی است و رسانه‎ها باید از دامن‎زدن به تفرقه‎های قومی پرهیز کنند و حفظ منافع ملی را اساس کار خود  قرار دهند.
بعد از سقوط دولت طالبان و روی کار آمدن دولت جدید افغانستان، مردم از آزادی زیادی برخوردارند و می‎توانند مشکلات، انتقادات و پیشنهادات‎ خود را از طریق رسانه‎ها به گوش دولت‎مردان برسانند.
در کشورهایی‎که ساختار نظام سیاسی از نوع دموکراتیک و مردم سالاری استوار است، رسانه‎ها در عین حال که یکی از منابع قدرت به‌شمار می‌روند، نقش مهم در آگاهی دهی به مردم می‌توانند ایفا کنند.
نقش رسانه‎ها در پیشرفت سیاسی
افغانستان در حال حاضر از ثبات سیاسی خوبی برخودار نبوده بلکه در حال گذار از وضعیت، سنتی به مدرن است.
در وضعیت سیاسی فعلی، رسانه‎های افغانستان می‎توانند نقش بسیاری مؤثری در خروج افغانستان از بحران‎های سیاسی ایفا کنند.
رسانه‎های افغانستان باید بحث امضای پیمان امنیتی با آمریکا را یک جانبه به بحث نگیرند و تمام فواید و ضررهای این پیمان را به بررسی کرده و منافع ملی افغانستان را دنبال کنند.
رسانه‎های افغانستان مسؤلیت دارند تا بدون طرفداری از گروه، قوم و یا حزب خاصی، نظریات تمام مردم افغانستان را انعکاس دهند و دیدگاه مردم افغانستان و یا برداشت مردم افغانستان را از این پیمان به بحث بگیرند.
تبلیغات‎ها پیرامون مذاکرات صلح با طالبان، آغاز دوباره جنگ‎های داخلی و بدتر شدن وضعیت افغانستان، از سوی تعدادی از رسانه‎های امریکایی با اهدافی مشخص راه‎اندازی شده است.
رسانه‎های افغانستان وظیفه دارند تا با کنترل اوضاع نابسامان سیاسی فعلی، راه‎های خروج از مشکلات افغانستان را به بحث بگیرد و مردم را در جهتی سوق دهند که در راستای حل مشکلات و آیندۀ بهتر گام بردارند.
رسانه و انتخابات
در کشور سنتی مانند افغانستان جدای از زنان حتی بسیاری از مردان هم قصد شرکت در انتخابات را ندارند اما رسانه‎ها باید مردم را به شرکت در انتخابات تشویق و ارزش واقعی هر رأی را بیان کنند.
در بسیاری از ولایات کشور، شرکت زنان در انتخابات، امری ناشایست شمرده می‎شود و بسیاری از مردم بر این باورند که زن‎ها تنها بایستی کارهای خانه را انجام دهند و دخالتی در انتخابات که حق شرعی و قانونی هر افغانستانی است، نداشته باشند.
رسانه‎های افغانستان مسؤلیت دارند تا این دید غیر‎منطقی و سنتی را از ذهن مردم افغانستان پاک کنند و آنان را به شرکت در انتخابات تشویق کنند.
انتخابات در حقیقت، داوری به عملکرد یک فرد در قبال جامعه و قضاوت جامعه در مقابل عملکرد و یا نگرش فرد و یا دولت است.
بر این اساس، رسانه‌ها در آگاهی دهی به تاثیر رای مردم در سرنوشت کشور خود نقش به سزایی دارد.
نقش رسانه‎ها در بهبود وضعیت امنیتی
افغانستان در حال حاضر از ناامنی‎ها رنج می‎برد و بسیاری از مردم حتی برای رفتن از یک ولایت به ولایت دیگر هراسانند. در این میان نیز رسانه‎های کشور می‎توانند نقش بسیار مؤثری داشته باشند؛ رسانه‎ها باید به مردم بفهمانند که انجام حملات انتحاری هرگز از نظر اسلامی جایز نیست.
رسانه‎ها باید به تبلیغات خود در این باره شدت بیش‎تری ببخشند و مردم را آگاه سازند که کمک به طالبان در خانه‎های خود جرم تلقی می‎شود و بوجود آورنده ناامنی‎های بیش‎تر برای افغانستان است.
رسانه‎ها باید به مردم بفهمانند که در صورت دیدن فعالیت‎های مشکوک مانند جاسازی ماین، انتقال مواد منفجره و هراس‎افکنی باید به نیروهای امنیتی کشور اطلاع دهند.
رسانه‎ها باید روح همکاری را میان نیروهای امنیتی و مردم تقویت کنند تا نیروهای امنیتی کشور در همکاری نزدیک با مردم، بتوانند از گسترش ناامنی‎ها جلوگیری کنند.
رسانه‎ها و رشد اقتصادی
به خاطر مشکلات سیاسی موجود، وضعیت اقتصادی افغانستان نیز تحت تأثیر قرار گرفته و روز به روز بدتر می‎شود.
سرمایه‎گذاران خارجی به خصوص غربی سرمایه‎گذاری‎های خود را در افغانستان متوقف ساخته‎اند.
تعدادی از مردم افغانستان نیز متأثر از وضعیت موجود، فعالیت‎های اقتصادی و سرمایه‎گذاری‎ خود را در افغانستان متوقف کرده‎اند.
رسانه‎های افغانستان باید با تشویق مردم به انجام فعالیت‎های اقتصادی و رفع تشویش‎های بیجا از اذهان مردم، در راستای بهبود وضعیت اقتصادی افغانستان گام بردارد.
در حال حاضر تعداد زیادی از سرمایه‎داران افغانستانی به جای اینکه با سرمایه‎گذاری‎های بیش‎تر در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور تلاش کنند، سرمایه‎های خود را از کشور جمع کرده و سرمایه‎گذاری در کشورهای خارجی را ترجیح داده‎اند.
حال رسانه‎ها باید این افراد را برای بازگشت به افغانستان و سرمایه‎گذاری در این کشور تشویق کنند تا با بازگشت سرمایه‎ از افغانستان و افزایش سرمایه‎گذاری‎ها، زمینۀ اشتغال برای بسیاری از مردم بیکار افغانستان ایجاد شود..
رسانه‎ و بهبود وضعیت فرهنگی و تربیتی
یکی دیگر از مهم‎ترین مسؤلیت‌های ‎ دیگر رسانه‎ها، نقش تربیتی‎ آنان است که این نقش تا حدی در رسانه‎های افغانستان کمرنگ‎ شده و بیشتر جنبه‎های سیاسی، امنیتی و اقتصادی رسانه‎ها مطرح می‎شود.
با روی کار آمدن دولت جدید آزادی بیان پیشرفت چشم‎گیری داشت اما متأسفانه به خاطر متأثر شدن از کشورهای خارجی در افغانستان، فرهنگ‎های غربی نیز در رسانه‎ها افغانستان تا حدی دنبال می‎شود.
رسانه‎ها در کشوری مانند افغانستان که اکثریت مطلق مردم را مسلمانان تشکیل می‎دهند، باید چارچوب اسلامی را دنبال کنند و از انتشار برنامه‎ها و فیلم‎های غیراسلامی پرهیز نمایند.
رسانه‎ها همچنین می‎توانند نقش مهم تربیتی نیز داشته باشد. این نقش تربیتی هم می‎تواند برای کودکان و هم بزرگسالان باشد.
فعالیت شبکه‎های تلویزیون و مجلات برای کودکان با حفظ اصول تربیتی اسلامی می‎تواند در راستای تربیت بهتر کودکان نقش بسیار مهمی را ایفا کند.
رسانه‎ها علاوه بر تربیت کودکان می‎توانند در تربیت و یا بالا بردن فرهنگ تمام افراد جامعه نیز مؤثر باشند. به عنوان مثال، لحن صحبت کردن، مضرات ناشی از سیگرت و دیگر مواد اعتیادآور، طریقه رانند‎گی درست، تقویت روحیه همکاری بین اقشار مختلف جامعه و .... از مواردی است که رسانه‎ها می‎توانند دنبال کنند.
آزادی رسانه‎ها و رسانه‎های آزاد
یکی از دستاوردهای دهه‎ی اخیر در افغانستان آزادی بیان و آزادی رسانه‎ها بوده است که بدون شک تاکنون، تاریخ افغانستان به این حد رشد رسانه‌ای و آزادی بیان را در خود ثبت نکرده است.
اما مشکلی اصلی این است که در افغانستان، آزادی بیان و آزادی رسانه‎ها وجود دارد، اما رسانه‎های آزاد و اندیشه‎های مستقل که واقعیت‌ها را آنچه که هست، انعکاس دهند، یافت نمی‌شود.
رسانه‌های افغانستان بر اساس منافع کشورهای ذی‌نفوذ در مسایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهت گیری کرده و در راستای این گونه اهداف فعالیت دارد.
هیچ شک و تردیدی نیست که افغانستان در یک حالت شکنندگی قرار دارد و شکی نیست که دامن زدن به مسائل قومی و زبانی این کشور را بار دیگر به جنگ‌های خونین قومی و زبانی که افغانستان از آن رنج می‌برد، سوق می‌دهد،  اما بازهم برخی رسانه‌ها به این گونه مسایل دامن می‌زنند که نشان دهنده این ادعا است.
با این همه، اما آزادی بیانی که در 10 سال اخیر در افغانستان وجود دارد به مراتب بیش‌تر و بهتر از آزادی بیانی است که در دوره‌های قبلی وجود داشت.
رسانه‎های افغانستان باید شرایط فعلی و آزادی موجود را غنیمت شمرده و نهایت استفاده را از شرایط فعلی در راستای پیشرفت افغانستان و تقویت وحدت ملی انجام دهند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 111 1394/03/12 نظرات (0)

در روزگار قحطی محبّت و خشک سالی مهر و صمیمیّت در آن فضای تاریک و در اوج حاکمیّت قدرت پرستانِ حقیقت ستیز، الطاف زلال رحمان و رحیم از کوثر ولایت جاری و بار دیگر حکایت پرشور فرعون و موسای کلیم تکرار شد. در مقابل دیدگان خسته‌ی تاریخ، چهاردهمین ماه درخشان عصمت و پاکی طلوع کرد و نور امید را در دل‎های غمگین و تشنه‎ی محبت روشن ساخت و جان عاشقان زیبایی را به زمزمه‎ و غزل سرایی و شادی و پای کوبی فرا خواند. آری آن شب آسمانِ سامرّا از ظهور معجزه‎ی دیگر خدا به خود می‎بالید و آخرین غنچه‎ی زیبای بوستان فاطمی در دامن نرگس شکوفا شد و امید به برپایی عدل در جان شیفتگان عدالت، حیاتِ دوباره یافت.
در آن لحظه‌ی زیبا از شب نیمه شعبان، عمر ظلمت تردید و حیرت به پایان رسید و رحمت بی پایان سبحانی از سرچشمه‎ی فیّاض ابدی به سوی برهوت عالم خاک سرازیر شد و جان‎های تشنه را با جام‎های وعده وصال تازگی بخشید. طلوع فجر نیمه شعبان در سال 255 ق مقارن بود با تجلّی بزرگ جلال و جمال الهی. در آن لحظه زمین شاهد حضور عرشیان در آسمان بود که با زمزمه‎ی آیه «فَتبارَک اللّه اَحسن الخالقین» به تماشای زیباترین گوهر آفرینش مشغول بودند و به زمین به پاس پذیرایی از چنین مهمان عزیزی تبریک می گفتند.
گرچه پس از میلاد امام زمان علیه السلام در نتیجه بعضی مصالح و نیز خطرهایی که وجود داشت، مردم از مشاهده وجود گران مایه آخرین حجّت معصوم الهی محروم بودند، اما با اطلاع یافتن از تولّد منجی عالم، گل امید در دل های شیفته تمام مستضعفان عالم و پیروان حقیقت و راستی شکوفا شد و آنان با قوّت قلب بیش تر به انتظار ظهور دادگستر جهانی به پاسبانی حریم دل نشستند و به آماده سازی زمینه های ظهور مشغول شدند.
پیروان ادیان در این عقیده مشترکند که در یک دوره بحرانی و تاریک از ظلم و تعدی انسان‎های مستکبر و بیدادگر، نجات دهنده‌ی بزرگ جهانی ظهور خواهد کرد و اوضاع نابسامان جهانی را اصلاح خواهد کرد. امید به تحقّق این واقعه بزرگ نیروهای افراد را از رکود باز می دارد و آنان را از یأس رهایی می‎بخشد.
وقتی انتظار حرکت آفرین شد انسان منتظر نمی‎تواند به بهانه‎ی انتظار به گوشه خلوت پناهنده شود. انسان منتظر چون شیفته‎ی قیام رهبر معصوم خویش است، همواره در حال آمادگی به سر می‎برد و به میزان دل بستگی که به امام خود دارد در راه کسب تقوا و پاکی و فضیلت‎های والای اخلاقی و الهی می‎کوشد تا در لحظه‎ی صدور فرمان ظهور از ناحیه‎ی خداوند متعال، از آمادگی لازم برای یاری مولایش برخوردار باشد. او می‎داند کسی‎که غرق در شهوات است و همواره راه باطل می‎پوید، نمی‎تواند خود را منتظر ظهور حقّ بداند. منتظر واقعی هرگز از رفتار اصلاحی و گسترش پاکی و جلوگیری از شیوع گناه و فساد و بی عدالتی غفلت نمی‎کند.
جامعه منتظر هرگز تن به ستم نمی‎دهد و حضور بی عدالتی و فساد و نابسامانی را برنمی تابد. جامعه منتظر در اوج قدرت و طغیان مستکبران، بدون ترسیدن از قدرت پوشالی آنها، در مقابل بیدادگری ها می‎ایستد و درس شهامت و شهادت را به انسان‎ها می‎آموزد و سرانجام جامعه منتظر جامعه‎ای است که عزت را در سخت‎ترین اوضاع و با بذل عزیزترین و گران‎قدرترین سرمایه‎های خود حفظ می‎کند و در راه تعالی اخلاق و معنویت و آزادی از قید و بند عبودیت هواهای نفسانی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد و تلاش می‎کند تا زمینه‎ی نجات تمام انسان های دربند قدرت‎های ستم پیشه فراهم گردد، تا همه بندگان خدا از تاریکی عبادت بت های گم راه کننده به روشنایی سعادت دست یابند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 30 1394/03/12 نظرات (0)

در سال 1978، سال انقلاب ایران، دولت کمونیست ویتنام، کامبوج را که با نسل‎کشی خمرهای سرخ روبه رو شده بود، اشغال کرد. این اشغال به سرعت روابط استراتژیک جهانی را قطبی کرد و اتحاد جماهیر شوروی از ویتنام در برابر فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ایالات متحده، متحدین سنتی اش و چین، حمایت کرد.
در فبروری 1979، چین، ویتنام را اشغال کرد، اما پس از مدت کوتاهی که روستاها و شهرهای مرزی بمباران شدند، عقب نشینی کرد. اما ویتنام به عنوان کشوری منفور دیده شد، چون به یک همسایه حمله کرده است. قطب بندی استراتژیک غرب علیه ویتنام، چشم بسیاری از تحلیلگران و سیاست‎مداران را به روی این‎که کمونیست‎ها که خودشان هنوز توتالیتر و سرکوبگر بودند و به تازگی با ویتنام که جهان را از شر خمرهای سرخ نجات داده، متحد شده بودند، بسته بود.
تا سال 1990 که ویتنام نیروهایش را از کامبوج خارج ساخت، چین حملات به مرزهای شمالی ویتنام را متوقف کرده بود و اتحاد جماهیر شوروی مداخله اسراتژیک در جنوب شرق آسیا را پایان بخشیده بود. برقراری صلح برای کل منطقه به خاطر تلاش‎های دیپلماتیک به رهبری استرالیا بود که به طور رسمی در سال 1991 امضا شد.
درس‎هایی از این داستان برای غرب و این‎که چه رویکردی برای مقابله با جنگ‎های دائمی در جنوب غرب آسیا داشته باشد، وجود دارد. داعش می‎تواند خمرهای سرخ جدید باشد و ایران هم ویتنام جدید است که با استفاده از نیروهای رزمی اش، تنها قدرت زمینی است که می‎تواند جلو نسل کشی‎های دشمن (داعش) را بگیرد.
برخی از جنبه‎های موازی سیاست ایالات متحده در مقایسه با آن دوران گسترش یافته است. در سال 1978، به خاطر سندرم ناشی از جنگ دردناک ویتنام، هیچ نیروی زمینی درگیر در جنگ نداشت. در سال 2015، اوضاع تا حدودی مشابه همان زمان است. ایالات متحده، پس از جنگ‎های طولانی مدت نیروهای عملیاتی اش را از عراق و افغانستان خارج کرده است. این ایده که به ایران برای شکست داعش بر روی زمین نیاز است، چندان برای کشورهایی همچون ایالات متحده خوشایند نیست، چون ایران (در نگاه امریکا) حداقل یک دهه و در بعضی موارد چندین دهه است که به عنوان دولت منفور دیده می‎شود.
البته چندین دلیل هم وجود دارد که نشان می‎دهد تشابه خالصی هم در این زمینه وجود ندارد. نقشه استراتژیک جنوب غرب آسیا با چندین بازیگر نظامی (اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ترکیه و مصر) پیچیده‎تر از جنوب شرق آسیا در دهه 1980 است. بازیگرانی‎که رقابت دیپلماتیک با یکدیگر دارند و تحت فشار و یا در حال مقابله با تعدادی از نیروهای شورشی هستند.
علاوه بر این در سال 1990، کمونیزم یک ایدئولوژی بود (البته بین خمر سرخ و ویتنام از این لحاظ اشتراک وجود داشت) که در سراسر جهان در حال فروپاشی بود. در نقطه‎ی مقابل، تمایل به داعش و گروه‎های همفکر آن در سراسر جهان رو به افزایش است. این جنبش از دهه 1989 آغاز شد، یعنی زمانی‎که مجاهدین افغان و اسامه بن لادن توانستند محبوبیت پیدا کنند و تا سال‎ها بعد از آن بهره می‎بردند.
در چنین شرایطی، بسیار بعید است که دیپلماسی قدرت‎های بزرگ بتواندجنوب غرب آسیا را همانند جنوب شرق آسیا در 25 سال پیش براساس راه حل‎های سیاسی مرتب کند. قدرت‎های بزرگ خارجی نمی‎توانند در این منطقه صلح به وجود آورند. جنگ‎های اینجا توسط نقشه‎های رویایی که در واشینگتن، تل آویو، ریاض و تهران کشیده می‎شود، برنده ندارد.
صلح فقط از طریق مجموعه‎ای از اصول مشترک برای امنیت که مورد توافق قدرت‎های بزرگ منطقه‎ای قرار گرفته است، تامین می‎شود. برای دستیابی به صلح یا حداقل خشونت‎های کم‎تر، مردم جنوب غرب آسیا و دولت‎های‎شان نیازمند پیمان امنیت جمعی منطقه‎ای هستند. این باید یک اولویت دیپلماتیک برای همه باشد.
منبع: New Europe نویسنده: گرگ آستین مترجم: حسین هوشمند منبع فارسی: دیپلماسی ایرانی

محمد رضا نعیمی بازدید : 26 1394/03/05 نظرات (0)

سرمقاله

امضای تفاهمنامه‎ی همکاری استخباراتی از سوی حکومت با سازمان استخباراتی پاکستان باعث شد تا صداهای اعتراضی زیادی علیه این عملکرد حکومت وحدت ملی بلند شده و حکومت را ناگزیر به اصلاح و حتی انکار امضای این تفاهمنامه نماید.
هرچند سخنگوی شورای امنیت ملی از امضای یک پیش‎نویس تفاهمنامه سخن گفت و نسخه‎ی نهایی آن را منوط به نگاه و دیدگاه‎های اصلاحی دانست. در همین حال ریاست جمهوری نیز از اصلاح این تفاهمنامه سخن گفته و دستور بر حذف بندهای مبهم آن صادر کرد.
 نکات مبهم و حساسیت برانگیز آن نیز روی محورهایی چون مقابله با جدایی طلبان، ایجاد دفتر نهادهای استخباراتی دو کشور در خاک یک دیگر، آموزش و تجهیز نیروهای امنیت ملی توسط سازمان استخباراتی پاکستان، همکاری در مقابل سازمان‎های استخباراتی دشمن دو کشور و ... نهفته است. زیرا برخی از این موارد از جانب افغانستان موضوعیت ندارند. به عنوان مثال، از نظر دولت اسلام آباد، هندوستان مصداق دشمن استراتژیک است  درحالی‎که هند برای دولت کابل دوست دیرینه به حساب می‎آید. یا اینکه در افغانستان هیچ جدایی طلبی وجود ندارد و ساکنان قومی پاکستان مصداق این بند توافقنامه می‎باشند. لذا هرگاه این موارد محقق شوند، حاصل این سند امنیتی برای پاکستان دست یافتن به اهداف استراتژیک دیرینه اش خواهد بود، ولی این بندها برای افغانستان تنش‎زا به شمار خواهد آمد.
پیش‎تر و مهم‎تر از  تمام این موارد، برداشت کلی افکارعمومی در افغانستان این است که سازمان استخباراتی پاکستان دارای سابقه‎ی سیاه در روابط با دولت کابل بوده و عملکرد نامیمونی را در قبال ملت افغانستان داشته است. این کارنامه اگر در مواردی از قراین و شواهد حدث زده شده است، در بسیاری از قضایا به شکل آشکار آن صورت گرفته و حتی مقامات پاکستانی به مساعدت عناصر افراط‎گرایی که دست به کشتار، انتحار و انفجار در افغانستان زده اند، تصریح کرده و با این ابزار دولت کابل را تهدید نموده اند. تمام این رویکردهای استخباراتی پاکستان در راستای اعمال و تحمیل خواسته‎های سیاسی آن کشور صورت گرفته است که دانه درشت‎های این تقاضاها در رسمیت بخشیدن به خط دیورند، ختم دوستی با هند، ایجاد برخی از ساختارها طبق خواست این کشور در دولت کابل و... بوده اند.
حال اما شعار دو کشور این است که ورق قدیم در سیاست‎های دو کشور برگشته و صفحه‎ی نوینی گشوده شده است که بخش مهم آن دوستی به جای دشمنی تشکیل خواهد داد. این سخن در جریان سفرهای رسمی دیپلماتیک دو کشور در کابل و اسلام آباد ابراز گردیده و به صراحت بیان شد. با این وجود، باید دید که در عمل تا چه اندازه صداقت لازم در روابط دو کشور وجود داشته و پیش‎شرط‎های همکاری و دوستی عملی خواهد شد. این همان چیزی است که تاهنوز اطمینان کامل روی آن وجود ندارد و بخصوص از جانب دولت پاکستان به تصویر کشیده نشده است.
بنابراین، هرگاه حکومت پاکستان از صداقت لازم در همکاری و مساعدت با دولت کابل برخوردار شده و شرایط همکاری و دوستی را میان دو حکومت فراهم سازد، شکی نیست که امضای هرگونه تفاهمنامه‎ای که در فضای مساوی و بدون امتیازطلبی صورت گیرد، مودر مخالفت و حساسیت مردم افغانستان و نهادهای سیاسی و مدنی قرار نخواهد گرفت.

محمد رضا نعیمی بازدید : 18 1394/03/05 نظرات (0)

به‎دنبال مخالفت‎های شدید در مورد توافقنامه سازمان‎های استخباراتی افغانستان و پاکستان، محمد اشرف غنی؛ رییس جمهور کشور، دستور به حذف برخی ماده های جنجالی در این توافقنامه داده است.
روز پنچشنبه گذشته آقای غنی در ارگ ریاست جمهوری با شماری از رهبران جهادی و شخصیت‎های سیاسی در مورد این تفاهمنامه دیدار و گفت‎وگو کرده است.
در این دیدار، مشخصا چند بند این تفاهمنامه «جنجالی» و «مبهم» خوانده شده و به گفته‎ی قاضی محمد امین وقاد که در این نشست حضور داشته، به رییس جمهور گفته شده که موجودیت این موارد به ضرر افغانستان است.
آقای وقاد می‎گوید، رییس جمهور به آنها گفته است که قبل از نهایی شدن، دو طرف می‎توانند در متن ابتدایی تغییر ایجاد کنند.
در همین حال، رادیو آزادی از قول یک منبع که اسمش را ذکر نکرده خبر داده که آموزش کارمندان اداره امنیت ملی از سوی سازمان استخبارات پاکستان، مبارزه مشترک با «جدایی طلبان» و باز شدن دفاتر آی اس آی در افغانستان از بندهای جنجالی این تفاهمنامه خوانده شده است.
این منبع گفته است که محمد اشرف غنی، دستور به حذف این سه بند تفاهمنامه داده و قرار است در متن نهایی این سه مورد حذف شود.
در همین حال شورای امنیت ملی کشور پیش‎تر گفته بود که تفاهمنامه همکاری میان افغانستان و پاکستان در مراحل ابتدایی قرار دارد و هنوز نهایی و به امضا نرسیده است.
نجیب منلی، سخنگوی شورای امنیت ملی، در یک نشست با مسئولان رسانه‌ها در کابل گفته‌ است که تفاهم‌نامه همکاری‌های استخباراتی با پاکستان هنوز امضا نشده و آنچه به امضا رسیده، پیش‌نویسی است که تنها مراحل فنی آن طی شده.
آقای منلی گفته است که طبق روند معمول کار، پیش‌نویس تفاهم‌نامه از سوی مقام‌های مربوطه همان بخش امضا می‌شود تا مورد بررسی نهایی هر دو کشور قرار گیرد.
در این نشست همچنین گفته شده که این تفاهم‌نامه در صورتی معتبر خواهد بود که بعد از موافقت سیاسی دو کشور روی آن، از سوی رئیس اداره امنیت ملی افغانستان و رئیس سازمان استخباراتی پاکستان امضا شود.
معاونان اداره امنیت ملی افغانستان و سازمان استخباراتی پاکستان اخیرا پیش‌نویس این تفاهم‌نامه را امضا کردند.
حسیب صدیقی، سخنگوی این اداره، روز دوشنبه ۲۸ ثور، در یک کنفرانس خبری در کابل گفت که این تفاهم‌نامه با هدف گسترش همکاری اطلاعاتی میان دو کشور امضا شده است.
او در آن زمان گفت که این همکاری شامل عرصه‌های نظامی، مالی، سیاسی و حمایت از روند همکاری اطلاعاتی با هدف «مقابله با تهدیدهای مشترک تروریستی» در منطقه است.
انتشار این خبر واکنش‌های تندی را در پی داشت. حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین، خواهان باطل شدن هر چه سریع‎تر تفاهم‌نامه ریاست امنیت ملی افغانستان و سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان شده است.
در نشست روز گذشته‎ی سخنگوی شورای امنیت ملی افغانستان با مسئولان رسانه‌ها، همچنین گفته شده که جزئیات تفاهم‌نامه‌های امنیتی عمداتا منتشر نمی‌شود و افغانستان قبلا هم با کشورهایی مثل چین و روسیه چنین تفاهم‌نامه‌هایی امضا کرده‌است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 69 1394/03/05 نظرات (0)

نویسنده: قادری

با حرکت اعضای گروه تکفیری داعش به افغانستان و فعالیت در بخش‌هایی از خاک کشور احتمال گرایش یافتن و همکاری برخی جریان‌های افراطی با داعش وجود دارد.
دولت‌ افغانستان حضور گروه‌های وفادار به داعش را به نوعی تأیید کرده است و این امر با توجه به جغرافیای نسبتاً گسترده ناامنی‌های اخیر در افغانستان دور از ذهن نیست زیرا دولت افغانستان به دنبال یافتن آدرسی برای پاسخ‎گویی به این چالش‌هاست، به همین دلیل به حضور گروه‌های تروریستی از جمله داعش در افغانستان اشاره می‌کنند.
در هر صورت داعش گروهی است که اگر بخواهیم بر روی نام آن متمرکز شویم به یک آدرس مشخصی در شامات، عراق و... می‌رسیم ولی با مختصاتی که در رسانه‌ها ارائه می‌شود داعش یک شبکه تروریستی بین‌المللی است که با اهداف خاص که عمدتا متکی به اختلاف، تفرقه و تجزیه کشورهای اسلامی است تشکیل شده است. این گروه تروریستی در کشورهایی که با تنش و اختلافات داخلی و خلإ امنیتی روبه‌رو هستند فعالیت‌های خود را گسترش می‌دهند.
ممکن است برخی جریان‌های افراطی به سمت داعش تمایل داشته باشند. از آن جمله می‌توان به گروه‌های تبهکار اشاره کرد که به خاطر طمع‌ مالی امکان دارد به این گروه بپیوندند. هم‌چنین احتمال پیوستن گروه‌های مرتبط به شبکه بین‌المللی تروریزم به داعش نیز وجود دارد. اما در مجموع روحیه بیگانه ستیزی افغان‌ها مانع از رشد داعش درکشور می‌شود.
از سوی دیگر، هنوز همکاری طالبان و داعش برای ما مسجل نشده است. از سوی دیگر اخباری از وجود اختلاف، رقابت و حتی نزاع بین این گروه‌ها وجود دارد و این وضعیت با شایعه ائتلاف و اتحاد بین آن‌ها هم‌خوانی ندارد. علاوه بر این ساختار قومی و بومی افغانستان بستر چندان مناسبی برای رشد و نفوذ داعش به حساب نمی‌آید. زیرا اگر داعش را نیروی وارداتی به افغانستان بدانیم بالطبع روحیه بیگانه‌ستیزی و نپذیرفتن آن‌ها از سوی ساختار قومی در کشور با رشد این گروه مقابله خواهد کرد.
منابع مالی داعش در افغانستان
اگر در کشوری خلإ امنیتی وجود داشته باشد اشرار و گروه‌های تبهکار در جست‌وجوی جای پا به این مناطق می‌روند و این گروه‌ها نیاز به تامین مالی دارند. داعش نیز در صورتی که بخواهد در افغانستان حضور بیش‌تری داشته باشد، مواد مخدر و درآمدهایی که به وسیله آن فراهم می‌شود می‌تواند مهم‌ترین منبع تغذیه این گروه‌ها و سایر گروه‌های تروریستی حاضر در افغانستان باشد.
هر سال با افزایش کشت و تولید مواد مخدر در کشور مواجه هستیم و این امر می‌تواند درآمد سرشاری را برای گروه‌های تروریستی به همراه داشته باشد. اخیراً نیز تولید مواد مخدر در افغانستان نه تنها افزایش داشته است بلکه در کشت این محصول از فن‌آوری‌های جدیدی چه در زمینه تولید بذر و کاشت و چه در زمینه تولید آن استفاده می‌شود. متاسفانه تولید مواد مخدر افغانستان هنوز جهتی فزاینده دارد و عملا می‌توان گفت که از تولید آن کاسته نشده است.
مواد مخدر باعث شده تا منابع مالی قابل توجهی برای گروه‌های تروریستی فراهم شود. کما این‌که امروز گفته می‌شود در برخی مقاطع که زمان برداشت مواد مخدر است از حجم فعالیت‌های گروه‌های تروریستی در افغانستان کاسته می‌شود و این گروه‌های تبهکار خواهان برقراری آرامش در زمان برداشت محصول مواد مخدر هستند.
ناامنی مولود گروه‌های تروریستی
در حقیقت یک دور باطل بین حضور نیروهای خارجی و فعالیت‌های تروریستی در کشورهایی مانند افغانستان وجود دارد به این صورت که از یک طرف شاهد حضور نیروهای خارجی به بهانه مقابله با گروه‌های افراطی هستیم که به واسطه‎ی آن قوای خارجی سعی می‌کنند به حضور خود که وابسته به ناامنی‌ها است مشروعیت دهند و از سوی دیگر حضور خارجی‌ها بهانه خوبی هم برای فعالیت گروه‌های تروریستی است.

این فرضیه هنوز قوت دارد که گروه‌های تروریستی در مناطقی از خاورمیانه که امروز ناامن هستند به وسیله‎ی کشورهای فرامنطقه‌یی مدیریت می‌شوند و رابطه غیرمستقیمی بین تروریزم و نیروهای خارجی در افغانستان و منطقه وجود دارد.
غرب تلاش می‌کند تا وجهه خود را نزد افکار عمومی مثبت جلوه دهد، بنابراین هیچ‌گاه گروهی مانند داعش را علناً مورد حمایت قرار نمی‌دهد بلکه در ظاهر علیه گروه‌های افراطی ائتلاف تشکیل می‌دهند. با این حال این یک اصل مسلم است که گروه‌های تروریستی با حجم بالای فعالیت‌های مخرب، (مانند داعش) نمی‌توانند بدون پشتوانه‎ی خارجی ادامه بقا بدهند. بنابراین گزارش‌هایی وجود دارد که گروه‌های افراطی در خاورمیانه از سوی قوای فرامنطقه حمایت می‌شوند. تجربه نشان داده است که حاکمیت‌های نوپا، دولت‌های ضعیف و بدون پشتوانه مردمی هدف گروه‌های تروریستی هستند.
توان نیروهای امنیتی در برابر داعش
مهار نسبی ناامنی‌های گسترده‌ای که در افغانستان به وقوع پیوسته نشان داده است که قوای امنیتی و نظامی کشور از توان لازم برای مقابله با جریان‌های افراطی در افغانستان برخوردار هستند و در مناطقی که جریان‌های تکفیری حضور دارند عملاً نیروهای نظامی دست برتر را دارند. در بلندمدت نیروهای نظامی افغانستان توان کنترل و حفظ مناطق ناامن پیدا خواهند کرد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 34 1394/03/05 نظرات (0)

ایران و افغانستان بر حذف عوارض رودپارس به ميزان ۱۲۰ يورو به طور همزمان از اول ماه سرطان و تخفيف ۵۰ درصدي در تعرفه‌هاي انبارداري، تخليه و بارگيري محموله های ترانزيتي افغانستان در بندر چابهار توافق کردند.
به گزارش افکارنیوز، ریيس سازمان راهداري وحمل‌ونقل جاده‌اي ایران با تأكيد بر روابط نزديك دو كشور طي سي سال گذشته خاطرنشان كرد: حضور هموطنان افغانستان در ايران باعث شده بخشي از فعاليت‌هاي اقتصادي ایران توسط آنان انجام شود، بنابراين ايجاد اشتغال براي ما امري بسيار مهم و ضروري است، چرا كه به امنيت دو كشور و نيز رونق و ايجاد اشتغال در منطقه كمك مي‌كند.
داود كشاورزيان در پنجمين اجلاس همكاري‌هاي حمل‌ونقل جاده‌اي جمهوري اسلامي ايران با جمهوري اسلامي افغانستان ضمن ابراز خرسندي از توسعه روابط دو كشور اظهار داشت: اميدواريم با تحولات اخير در كشور جمهوري اسلامي افغانستان شاهد پيشرفت و توسعه روزافزون كشور دوست و برادر در تمام زمينه‎ها باشيم.
وي با اشاره به اينكه تخليه و بارگيري محمولات ترانزيتي در مرز از مصاديق حمل‌ونقل بين‌المللي نيست و به بار ضربه وارد مي‌كند، تصريح كرد: در اين خصوص درخواست مي‌شود كه شرايط لازم در مرزها فراهم شود تا رانندگان ايراني با خيال آسوده بتوانند به كشور افغانستان تردد كنند.
براساس اين گزارش، منصوري ریيس هيات افغانستان نيز در اين اجلاس، با اشاره به اينكه زيرساخت‌هاي حمل‌ونقل شاهرگ‌ها زنده هستند، اطمينان خاطر داد امنيت لازم در مرزها برقرار و با توسعه روابط حمل‌ونقل شرايط بهبود يابد.
وي با اعلام آمادگي كامل كشور افغانستان جهت اجرايي شدن مفاد توافقات انجام شده اظهار داشت: روابط اقتصادي موجبات گسترش روابط فرهنگي و توسعه مناسبات سياسي نيز مي‎شود بدين سبب حمل و نقل از جمله فعاليت هاي موثر در اقتصاد هر دو كشور محسوب مي‌شود.
اين گزارش حاكي است، محمدجواد عطرچيان؛ مديركل دفتر ترانزيت و پايانه‌هاي مرزي سازمان راهداري و حمل‌ونقل جاده‌اي ایران نيز در پنجمين اجلاس همكاري‌هاي حمل‌ونقل جاده‌اي با افغانستان، گفت: تاكنون چهار كميته همكاري‌هاي حمل‌ونقل جاده‌اي فيمابين دو كشور در شهرهاي هرات، كابل و تهران برگزار و سه نشست مشترك مرزي نيز در پايانه‌هاي مرزي دوغارون و اسلام قلعه، تشكيل شده است.
مديركل دفتر ترانزيت و پايانه‌هاي مرزي سازمان راهداري و حمل‌ونقل جاده‌اي ایران در ادامه، با اشاره به اينكه آمارهاي موجود نشان از عدم برابري سهم ترانزيت و صادراتي ايران و كشور افغانستان دارد، گفت: در مجموع ۶۸ هزار و ۶۳۳ كاميون محموله‌هاي صادراتي و ترانزيتي از ايران تردد داشتند كه اين ميزان، كاميون‌هاي كشور افغانستان ۸۳ هزار و ۵۴۴ دستگاه گزارش شده است.
عطرچيان درخصوص مفاد توافقنامه پنجمين اجلاس همكاري‌هاي حمل‌ونقل جاده‌اي ايران با افغانستان اظهار داشت: حذف عوارض رودپاس به ميزان ۱۲۰ يورو به طور همزمان از جمله مفاد اين توافقنامه بود كه مقرر شد دو طرف حداكثر تا اول ماه سرطان سال جاري زمان حذف عوارض رودپاس را در تمامي پايانه‌هاي مرزي مشترك از طريق مجاري ديپلماتيك با هدف توسعه روابط حمل‌ونقلي دو كشور اعلام كنند.
وي افزود: همچنين به منظور شفاف‌سازي شرايط صدور رواديد و هزينه‌هاي مربوط به آن جهت رانندگان شركت‌ها‌ي حمل‌ونقل بين‌المللي، طرفين خواستار مبادله اطلاعات مذكور از وزارتخانه‌هاي امور خارجه يكديگر شدند. ضمن اينكه دو طرف توافق كردند پيشنهادهاي دقيق خود را در اين خصوص جهت طرح در اجلاس آتي همكاري‌هاي كنسولي دو كشور به دستگاه‌هاي ذي‌ربط انعكاس دهند.
عطرچيان تصريح كرد: همچنين طرف افغانستاني اعلام كرد با توجه به اهميت الحاق كشور متبوع خود به كنوانسيون CMR و بهره‌برداري از مفاد آن، افغانستان تمامي مراحل و اقدامات لازم را در اين خصوص با مراجع ذي‌ربط بين‌المللي معمول و از نتيجه‎ی امر طرف ايراني در آينده نزديك مطلع خواهد كرد. در اين ارتباط طرف ايراني ضمن پيشنهاد الحاق افغانستان به كنوانسيون كارنه دوپاساژ، آمادگي خود را در اين خصوص ارائه كرد.
مديركل دفتر ترانزيت و پايانه‌هاي مرزي ایران خاطرنشان كرد: در اين اجلاس همچنين طرفين با توجه به اهميت حمل‌ونقل كالا از طريق پايانه‌هاي مرزي مشترك، به منظور حفظ منابع ملي دو كشور، بر جابه‌جايي كالا صرفا از طريق پايانه‌هاي مرزي مشترك تأكيد و خواستار نظارت دستگاه‌هاي ذي‌ربط در اين خصوص شدند.
وي با اشاره به ارائه تخفيف ۵۰ درصدي در تعرفه‌هاي انبارداري، تخليه و بارگيري محمولات ترانزيتي افغانستان در بندر چابهار از سوي سازمان بنادر و دريانوردي و نيز ارائه تخفيف ۳۳ درصدي در مبلغ مابه‌التفاوت سوخت به ناوگان جاده‌اي افغاني عازم اين بندر از سوي سازمان راهداري و حمل‌ونقل جاده‌اي، گفت: در اين خصوص طرف ايراني پيشنهاد كرد تا هيئت شركت‌كننده افغاني از امكانات بندر چابهار بازديد كنند.
گفتنی است؛ در پايان نشست دو روزه اجلاس متن تفاهم نامه مربوط به اين اجلاس به امضاي معاون وزير راه و شهرسازي جمهوري اسلامي ايران و معاون وزير برنامه ريزي و سياست‎گذاري وزارت ترانسپورت و هوانوردي جمهوري اسلامي افغانستان رسيده و مبادله شد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 184 1394/03/05 نظرات (0)

13 سال تلاش در افغانستان با نظام و ایده‌های آزادی‌خواهانه و با وجود امنیت نسبی توانست تحول عظیمی را در بخش‌های مختلف کشور ایجاد کرده و باعث شد نسل نو «قلم» را به «تفنگ» ترجیح دهد.
13 سال تلاش در افغانستان با نظام و ایده‌های آزادی‌خواهانه و با وجود امنیت نسبی توانست تحول عظیمی را در بخش‌های مختلف کشور ایجاد کرده و باعث شد نسل نو «قلم» را به «تفنگ» ترجیح دهد.
بیش از 30 سال جنگ داخلی و مجاهدت افغانستانی‌ها در برابر اشغالگران و قدرت‌مندان جهانی رسم زندگی با تفنگ را به هر افغانستانی آموخت و شاید کسی نبود که در این سال‌ها در افغانستان با سلاح سر و کار نداشته و آن را در اختیار نداشته باشد.
بدون شک، حضور تفنگ‎داران آسیبی بودند برای جامعه اما شرایط کشور مردم را وادار کرده بود تا رسم داشتن تفنگ را در وجود خود نهادینه کرده و برای دفاع از خود، خانواده، مال و بلاخره کشور خود با آن سروکار داشته باشد.
در جریان 30 سال جنگ تفنگ برای افغانستانی‌ها تقدس داشت و آن را نجات دهنده می‌دانستند، اما بازهم می‌دانستند که تفنگ راه چاره‌ای مناسب نیست و نباید حاکمیت تفنگ همچنان پابرجا بماند.
13سال زمامداری «حامد کرزی» رییس جمهور پیشین افغانستان رسم تفنگ‌داری را به قلم‌پروری تبدیل کرد و در این سال‌ها افغانستان علاوه‌بر پیشرفت‌های زیاد در بخش‌های اقتصاد، امنیت، آموزش، بهداشت و ده‌ها مورد دیگر، حضور پررنگ قلم را نیز شاهد بود.
افغانستان که 13 سال پیش حتی چاپخانه‌ای برای چاپ کارت «عروسی» و «نامزدی» نداشت و مجبور بودند تا کارت‌های آماده پاکستانی را خریداری کنند، اکنون دانشمندان بزرگی را در خود جای داده که هر روز بر تعداد آنان افزوده می‌شود.
ساکنان افغانستان به صورت یکسانی قلم‌پروری را تجربه نکردند بلکه فرهنگ علم‌دوستی و خردورزی در مناطقی که رسم تفنگداری نابود یا کم‌رنگ شده، بیشتر به چشم می‌خورد.
در کل می‌توان گفت که افغانستانی‌ها به‌ویژه نسل جدید میان رسم تفنگداری و قلم‌پروری شناور هستند و بدون شک، هر 2 رسم در حال رقابت‎اند، اما با این وجود می‌توان گفت که دیگر رسم تفنگ‌داری توسط افغانستانی‌ها استقبال نمی‌شود.
با این وجود، افغانستانی‌ها قلم‌پروری و علم‌دوستی را نسبت به تفنگداری ترجیح می‌دهند و این در حالی است که دشمنان افغانستان در تلاش برای برتری سلاح بر قلم هستند و به همین دلیل است که تروریست‌ها به دنبال ناامن‌سازی مناطقی هستند که تحت حکمروایی قلم است.
با تجربه‌ای که افغانستانی‌ها از میدان‌های نبرد گرم و سرد دارند، به خوبی مشخص است که در این میدان نیز پیروز خواهند شد و به زودی نقش علم و قلم نسبت به جنگ و تفنگ در تمام افغانستان پررنگ‌تر خواهد شد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 49 1394/03/05 نظرات (0)

نویسنده: محمدکاظم کاظمی                                                                                                      بخش اول

در افغانستان بحث زبان با مسایل سیاسی عجین شده است؛ زبان را باید از چالش‌های سیاسی دور نگه داشت زیرا تنش‌آفرینی بر سر زبان، در نهایت به زیان تمام مردم است.
آنچه در این نوشته می‌خوانید، نگاهی است به چالش‌ها و مشکلاتی که زبان فارسی در افغانستان با آن‌ها روبه‌روست. البته در همین آغاز سخن باید روشن کنم که این زبان از دیرباز، گاهی «فارسی» و گاهی «دری» نامیده می‌شده و این که من در اینجا از کلمه‎ی «فارسی» استفاده می‌کنم، چیز تازه‌ای نیست. این همان نامی است که مولانای بزرگ این زبان را بدان نام می‌خواند، آنجا که می‌گفت:
ناله‌ای کن عاشقانه، درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو
و همان نامی است که ناصرخسرو بلخی به این زبان داده است آنجا که در سفرنامه‌ی خویش گفته است «و در تبریز، قطران‌نام شاعری را دیدم. شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست» و همان نامی است که سنایی غزنوی به این زبان داده است، آنجا که می‌گوید:
اندر این یک فن که داری، وان طریق پارسی است
دست دست توست، کس را نیست با تو داوری
و نه تنها بزرگان ادب کهن، که سخنوران و پژوهشگران متأخر و معاصر افغانستان هم این زبان را فارسی نامیده‌اند همچون محمدحیدر ژوبل، محمود طرزی، میر غلام‌محمد غبار، عبدالله افغانی‌نویس، عبدالهادی داوی، عبدالحق بیتاب، خلیل‌الله خلیلی. و حتی در سال 1317 پادشاه وقت افغانستان در فرمانی که در روزنامه‎ی اصلاح چاپ کرده است، این زبان را «فارسی» نامیده است. من مدارک و شواهد این سخن را در دو کتاب «همزبانی و بی‌زبانی» و «این قند پارسی» نقل کرده‌ام و در اینجا از آن درمی‌گذرم. اما حال خوب است که بعضی مشکلات موجود در فارسی امروز افغانستان را یادآور شویم و در نهایت در پی چاره‌جویی برآییم.
ضعف سواد و دانش عمومی
به نظر من بزرگ‌ترین تهدید برای زبان فارسی افغانستان، ضعف دانش عمومی مردم و به ویژه باسوادان ما در مورد زبان است. رکود نظام آموزشی، از هم گسیختن حلقه‌های ادبی، وضعیت نابسامان چاپ و نشر و کم‌توجهی رسانه‌ها به این موضوع، سبب شده است که اهالی زبان فارسی در کشور ما در کاربرد صحیح و سالم زبان دچار مشکل باشند. غلط‌های بسیار گفتاری و نوشتاری که اکنون هم بر زبان مردم جاری است و هم در نوشته‌های نویسندگان ما به ویژه در مطبوعات و دنیای مجازی رواج دارد، همه نشانگر این حقیقت است.
یک سطح از این ناآگاهی مربوط به کاربرد نادرست کلمات در گفتار و نوشتار می‌شود، مثل نوشتن «توطئه» به صورت «توطعه» یا «تعویذ» به صورت «تعویض». ولی به گمان من سطح عمیق‌تر آن، کم‌اطلاعی ما نسبت به میراث گرانبار زبان فارسی است. بسیاری از مردم و حتی باسوادان ما از نقش تمدنی این زبان به عنوان دومین زبان جهان اسلام بی‌اطلاع‌اند، نسبت به مواریث کهن فارسی اطلاع ندارند و از این بی‌خبرند که این زبان چه قابلیت‌ها و توانایی‌هایی برای حفظ و گسترش فرهنگ در این منطقه داشته است. از همین روی، گاهی نسبت به وضعیت کنونی آن احساس مسئولیت بسیاری نمی‌کنند.
 ورود بی‌رویه واژگان بیگانه
فارسی افغانستان دو بار در معرض ورود بی‌رویه‎ی واژگان بیگانه به کشور قرار گرفت. نوبت اول در عصر مشروطیت بود که پنجره‌های کشور ناگهان به روی جهان خارج باز شد و نوبت دوم در سال‌های بعد از یازده سپتامبر که نه تنها پنجره‌ها، بلکه درها هم باز شده و بخشی از مقدرات کشور در دست جهان غرب قرار گرفت.
امروز بخش عمده‌ای از نظام آموزشی و اجتماعی ما در اختیار مؤسسات غیردولتی (ان جی او) است و این‌ها که غالباً به کشورهای غربی وابسته‌اند، بر زبان فارسی تأثیری شدید گذاشته‌اند. بسیاری از تحصیل‌کردگان ما که با این مؤسسات و مراکز آموزشی سروکار دارند، تقریباً دو زبانه شده‌اند و بخشی از فضای ذهنی و زبانی‌شان در تصرف زبان انگلیسی است.
این اشخاص در رسانه‌ها، مدارس و حتی خانواده‌ها، مروجان ناخواسته زبان انگلیسی هستند، چون در محیط کار با این زبان عادت می‌کنند. این قضیه لاجرم کاربرد واژگان بیگانه را که در قدیم آن قدر با حساسیت فارسی‌زبانان روبه‌رو می‌شد، بسیار سهل و ساده و طبیعی کرده است و حتی بیم آن می‌رود که زبان اداری کشور، حداقل در این مؤسسات و مؤسسات اقماری آن‌ها به انگلیسی بدل شود.
به گمان من آنچه فارسی افغانستان را بیش از هر زبان دیگری تهدید می‌کند، انگلیسی است، نه عربی، نه پشتو و نه فارسی خارج از افغانستان. ولی متأسفانه به دلایلی که غالباً سیاسی است، تمرکز روی پشتو و فارسی خارج از افغانستان بیش‎تر شده و بیش‎تر نگاه‌ها به این دو ناحیه معطوف است.
باید این را پذیرفت که زبان پشتو در این چند صد سال همجواری مستقیم اهالی دو زبان، در فارسی رایج میان مردم افغانستان چندان رسوخ نکرده و واژگانی از پشتو که اکنون بر زبان مردم جاری هستند، بسیار اندک‌اند، مگر واژگان اداری و نظامی که از سوی حاکمیت‌ها ترویج شده‌اند.
از همین روی، من حضور زبان پشتو در افغانستان را برای فارسی مخرب و تهدیدآور نمی‌بینم. اگر تهدیدی هست، در واقع از ناحیه برادران پشتون ما که با آن‌ها مراوده اجتماعی داریم نیست، بلکه از ناحیه‎ی سیاست‌هایی است که توسط گروهی خاص در حاکمیت‌های افغانستان دنبال می‌شده و به شکل‌های دیگری به فارسی ضربه زده است و ما در فقره‎ی بعد بدان خواهیم پرداخت.
فقدان متولیان رسمی برای حفظ و تقویت زبان فارسی
چنان که گفتیم، فارسی افغانستان نه از مردم پشتو زبان و نه از خود این زبان، بلکه از بعضی دولتمردانی ضربه خورده است که در مقاطع گوناگون تاریخی بر مقدرات کشور چیره بوده و راه‌های تقویت این زبان را می‌بسته‌اند، یا لااقل حمایتی که درخور این زبان است، از آن نمی‌کرده‌اند. به همین دلیل افغانستان همیشه از یک مرجع رسمی و علمی که متولی حفظ، رشد و تقویت زبان فارسی باشد، بی‌بهره بوده است، در حالی که انتظار می‌رفت دولت‌های ما چنین نهادی ایجاد کنند.
اکنون هیچ مرجع رسمی‌ای برای معادل‌سازی در مقابل واژگان بیگانه، برای تدوین رسم‌الخط فارسی و برای بهنجار ساختن نظام آموزشی کشور وجود ندارد. همه بار مقابله با زبان‌های دیگر و به ویژه زبان انگلیسی، بر دوش نویسندگان، مترجمان و بعضی رسانه‌های آزاد افتاده است که باز به دلایلی که پیشتر گفته شد، غالباً از ضعف و فقر سواد و دانش ادبی رنج می‌برند.
 از بین رفتن گویش‌های محلی
زبان فارسی افغانستان از نظر تعدد گونه‌ها و لهجه‌ها بسیار غنی است. در مناطق مختلف این کشور واژگان خالص و ناب فارسی وجود دارند که می‌توانند غنابخش زبان فارسی در کل پیکره‎ی آن باشند. هم اکنون در مناطق مرکزی کشور واژگانی مثل «هشتن» (گذاشتن)، «پیزار» (کفش)، «ازار» (شلوار) به کار می‌رود که می‌تواند جایگزین بسیاری از واژگان بیگانه شوند و حتی برای فارسی‌زبانان ایران و تاجیکستان هم جالب باشد. یا در نواحی غربی کشور واژگان اصیلی همچون «ناخوش» (مریض)، «خورش»، «شکر» (بوره) در زبان مردم رایج است و این‌ها می‌تواند در کل کشور رواج یابد.
متأسفانه فراگیرشدن رسانه‌هایی که غالباً بر مبنای زبان پایتخت کار می‌کنند، گویش‌های محلی ما را به حاشیه برده است و از جانبی هم بسیاری از این گویشوران محلی، از کاربرد لهجه‎ی خود پرهیز یا شرم دارند. ما باید به جایی برسیم که مردم هزارستان، هرات، بدخشانی، مزار، غور و دیگر نقاط کشور، در رسانه‌های فراگیر کشور هم با لهجه‎ی زیبای خویش حضور یابند و بتوانند ذخایر ارزشمند این لهجه‌ها را با مردم سراسر کشور در میان بگذارند و آن‌ها را در این تنوع زبانی شریک سازند.
 نامهربانی حاکمیت
افغانستان قریب به سیصد سال است که در سیطره‎ی پادشاهان و حاکمان پشتون بوده است. ولی بسیاری از این دولتمردان، دوستدار زبان فارسی بوده و حتی گاه در ترویج آن کوشیده‌اند. بسیاری از کسانی‎که خدمات بزرگی به زبان فارسی کرده‌اند، اصالتاً پشتون بوده‌اند، همچون عایشه درانی شاعر بزرگ زبان فارسی، عبدالحی حبیبی پژوهشگر نامدار پشتون، محمود طرزی پدر روزنامه‌نگاری افغانستان، عبدالله افغانی‌نویس پژوهشگر برجسته و دولت‎مردانی همچون مهردل‌خان مشرقی، نصرالله خان نایب‌السلطنه و بسیاری دیگر. بر اثر همین خدمات بوده که در طول قرن‌ها، تعامل میان مردم بسیار نیکو بوده است، چنان که عبدالرحمان خان با همه استبدادی که او بدان معروف است، واصل کابلی شاعر بزرگ زبان فارسی را دبیر مخصوص خویش می‌سازد.
ولی در حدود نیم قرن اخیر، به دلایلی که گاه ریشه خارجی دارد، در بعضی مقاطع تاریخی نوعی فارسی‌ستیزی در میان بعضی از دولتمردان کشور دیده شده که اثرات مخربی گذاشته و حتی گاه مایه بی‌اعتمادی و نزاع میان مردم این کشور شده است.
این نامهربانی‌ها هرچند نتوانست و نخواهد توانست زبان فارسی این کشور را ریشه‌کن کند، حداقل توانستند به رشد این زبان آسیب بزند؛ آن را در برابر غلط‌ها و کاستی‌ها و ورود واژگان بیگانه به خصوص از انگلیسی بی‌پناه بسازد و کارهایی را که برای رشد زبان فارسی و استفاده از ذخایر مختلف انجام می‌شود، تضعیف کند.
علاوه بر آن، فارسی‌ستیزی گروهی از حاکمان کشور ما، گاهی توان و نیروی فارسی‌زبانان ما را صرف درگیری‌های بیهوده ساخته و از اصل کار آنان که تقویت و رشد این زبان باشد، باز داشته است. البته این را هم می‌توان گفت که از جانبی دیگر این فشارها و نامهربانی‌ها، واکنش تدافعی گروهی از فارسی‌زبانان را در پی داشته و آنان را برای حفظ این زبان مصمم‌تر ساخته است. موجی که اکنون در جهت حفظ و تقویت زبان فارسی در کشور دیده می‌شود، حاصل همین تنازع است. ولی ای کاش این موج نه در برابر حاکمیت، بلکه به تشویق حاکمیت و برای تقویت و بهسازی زبان ایجاد می‌شد، که هم کدورت کمتری در کشور می‌آفرید و هم ضایعاتی به بار نمی‌آورد. متأسفانه یکی از این ضایعات، تعصب و واکنش منفی فارسی‌زبانان در برابر زبان پشتو بوده که عوارض اجتماعی و گاه سیاسی‌ای نیز بر جای گذاشته است، در حالی که اهالی دو زبان در این کشور قرن‌ها با مسالمت تمام زیسته و از تجربه‌های همدیگر بهره برده بودند.
منبع: خبرگزاری فارس

محمد رضا نعیمی بازدید : 21 1394/03/05 نظرات (0)

وقتی نقطه‎های نارنجی دیگری روی صفحه رادار روشن می‎شود، ناخدا به آرامی با فشار یک دکمه موتورهای لامبرو خود را روی ۳۰ گره دریایی تنظیم می‎کند. دوساعت از یک گشت شبانه گذشته، قایق گاردساحلی به هدف ناپیدای خود در تنگه‎ی باریکی که جزیره یونانی لسبوس را از سرزمین اصلی ترکیه جدا می‎سازد نزدیک‎تر می‎شود. این قایق ۱۱ متری با نزدیک شدن به شکارش حرکت خود را کند می‎کند و چهار ملوان یونانی اش در جلو قایق جمع می‎شوند.
یکی از مردان نورافکن‎های لامبرو را روشن می‎کند. ۵۰ پا دورتر دروسط دریا ۵ مرد جوان که پایین و بالا می روند جلو چشم‎های‎شان را از نور ناگهانی نورافکن می‎گیرند. نزدیک‎تر که می‎شوند روشن می‎شود آنها در این شب سرد، تنها لباس شنا و زیرپیراهن به تن دارند و بر یک قایق بادی آبی و زرد که با دو پاروی آلومینیومی و پلاستیکی حرکت می‎کند، سوار هستند.
آنها درحالی‎که چشم‎های‎شان ازترس ازحدقه درآمده و از سرما می‎لرزند به داخل قایق گارد ساحلی آورده می‎شوند. یکی ازملوانان یونانی که دستکش پلاستیکی پوشیده و چراغ قوه‎ای در دست دارد به انگلیسی شکسته بسته‎ای با آنها صحبت می‎کند. او می‎پرسد «از کجا می‎آئید؟» یکی ازمردان به آرامی پاسخ می‎دهد و می‎گوید از افغانستان و بقیه حرف او را تکرارمی‎کنند. هیچ یک ازآنها اسناد شناسایی ندارند. ساعت از یک بعدازظهر گذشته است و فرمانده گارد ساحلی با یک برآورد تقریبی حساب می‎کند قایق ۴ساعت قبل سواحل ترکیه را ترک کرده است. مردان بیش از نیمی از تنگه را تا چند صد یارد داخل آب‎های ارضی یونان پارو زده اند. آنها زنده به اروپا رسیده اند. ۵ دقیقه بعد رادار یک قایق بادی دیگر را با ۵ مرد جوان دیگر ردیابی می‎کند و ماجرا تکرار می‎شود. در حالی‎که ناخدا لامبرو را به طرف ساحل برمی‎گرداند. به ۱۰ مرد گفته می‎شود در عرشه روی چهار تهویه هوای داغ بنشینند تا گرم شوند.
این صحنه که اوایل اکتوبر در نزدیکی «مای تیلن» مرکز بندری لسبوس اتفاق افتاد، هرشب در آب‎های اژه یونان که یک سوراخ جدید درآن در مرز بین اروپا وبخش‎های فقیر و جنگ زده آسیا و خاورمیانه بازشده است تکرار می‎شود.
با افزایش شمار مردمی‎که از عراق، افغانستان و قفقاز می‎گریزند، قاچاقچیان انسان شروع به استفاده از مسیر ساحل جنوب غربی ترکیه به چند جزیره شرقی یونان به عنوان درعقبی به خاک اروپا کرده اند که این مسیر جدیدی را به مسیرهای شناخته شده‎ترشمال آفریقا به سیسیل، لمپدرسا، مالت و جزایر قناری اضافه می‎کند. شمار مهاجران غیرقانونی که وارد یونان می‎شوند طی سال گذشته افزایش یافته است. پروکوپیس پاولوپولس وزیر کشور یونان پیش‎بینی می‎کند ۱۵۰ هزار نفر از آنها هنگام ورود غیرقانونی به یونان درسال ۲۰۰۸ گیر خواهند افتاد که این رقم ۳ برابر رقم ۵ سال پیش است. هزاران نفر نیز احتمالاً به طور مخفی وارد خواهند شد. پاولوپولس می‎گوید «ما با یک حالت اضطراری روبرو هستیم. در حال حاضر یونان بزرگ‎ترین مشکل مهاجرت را در اروپا دارد.»
کنترل ازدست رفته
یونان که در محل تقاطع سه قاره واقع شده است دارای یک تاریخ طولانی مهاجرت است. یونان دردهه ۱۹۹۰ مقصد هزاران نفر بود که از جنگ در یوگسلاوی سابق می‎گریختند. اما آنچه اکنون دارد اتفاق می‎افتد بزرگ‎تر و پیچیده‎تر است.
شما از بندر مای تیلن می‎توانید چراغ‎های شهرساحلی دیکیلی را که در افق چشمک می‎زنند ببینید. جلوتر به طرف شمال که تنگه بین دوکشور باریک می‎شود و عرض آن تنها به ۳ کیلومتر می‎رسد، قاچاقچیان، مهاجران را با جت اسکی مثل برق رد می‎کنند. اما شکل معمول حمل و نقل، یک قایق بادی زهوار دررفته یا قایق موتوری فرسوده با جمعیتی بیش از ظرفیت شان که باید پس از عبور ـ اگر قایق و مسافرانش موفق شوند ـ رها شود، است. در ماه اکتوبر در ۳ حادثه جداگانه، مسئولان یونان و ترکیه ۱۸ جنازه پیدا کردند، اتحادیه اروپا تخمین می‎زند سالانه ۳۰۰۰ نفر یا بیش‎تر در تلاش برای ورود غیرقانونی به اروپا ازطریق دریا جان خود را ازدست می‎دهند. یکی از ملوانان پیش از آغاز گشتی که من هم همراهش بودم سرش را تکان داد و اوضاع را در یک کلمه ساده خلاصه کرد: «هرج و مرج»
در مورد ۱۰ مردی که ازکلک‎های لاستیکی شان گرفته شدند، آنها پس ازگذراندن بقیه شب در یک موتر پولیس، برای مدتی بین ۱۵ تا ۴۵ روز به یک زندان جزیره‎ای شلوغ فرستاده شدند و پس ازآزادی احتمال می‎رود مسئولان یک دستور اخراج ۳ روزه و یک تکیت رایگان به آتن به آنها بدهند. اما اخراج خیلی نادراست، بنابراین آنها به یک موجود مخفی تبدیل می‎شوند. بعضی ممکن است در یونان بمانند، اما بیش‎ترشان در جستجوی کار درکشورهای اروپایی به شمال و غرب عزیمت خواهند کرد.
در ماه سپتامبر مسئولان در لسبوس ۱۸۸۶ مهاجر غیرقانونی را دستگیرکردند. این رقم در ماه مشابه سال گذشته ۹۲۵ نفر و در سپتامبر سال ۲۰۰۶ تنها ۸۷ نفر بود. آناناسیوس اسکاراکاکیس ۵۳ ساله، یک ماهیگیر ساردین مای تیلن، مرتب هروقت که مهاجران را می‎بیند به گارد ساحلی بی‎سیم می‎زند، و باوجود اینکه برای مردمی‎که آن‎قدر مستاصل هستند که جان خودرا باچنین قایق‎های قراضه‎ای به خطر می‎اندازند احساس ناراحتی می‎کند، نگران اثری است که ورود آنها بر کشورش می‎گذارد. او می‎گوید: «ما به زحمت شکم مان را سیرمی کنیم، آنها چکار خواهندکرد؟ آنها کجا خواهندرفت.»
آنهایی‎که موفق می‎شوند ازدست گارد ساحلی بگریزند، معمولاً سروکارشان به هرحال با پولیس می‎افتد، و سر از بازداشتگاه دولتی جوانان بر روی یک تپه خاکی در دو مایلی بندر مای تیلن درمی‎آورند. شرایط دراین ساختمان ویژه که قبلا یک انباربوده، هواداران حقوق بشر را نگران کرده است.
آنها می‎گویند زندانیان از مراقبت‎های بهداشتی صحیح محروم اند و انبار غیربهداشتی است. اما مسئولان یونانی ادعا می‎کنند این مرکز به تازگی بهبود داده شده و اتاق خواب‎های جدیدی به آن اضافه شده اند و به علاوه مقرراتی وضع شده است که استفاده بیش‎تر از فضای باز را اجازه می‎دهد. عملیاتی نیزبرای ساخت چند مرکز جدید برای کاهش مشکلات موجود در جریان است. با این حال گیورگوس کارامالیس رئیس عملیات حفاظت غیرنظامی در مای تیلن اعتـــراف می‎کند که برای مقابله با سیل ورود مهاجران تقلا می‎کند. کارامالیس می‎گوید او تعداد کارکنان این بازداشتگاه دوطبقه را به دوبرابر ظرفیت ۳۵۰ نفری آن افزایش داده است، یا سعی می‎کند اغلب بی فایده اتاق‎هایی درهوتل برای بازداشت شده‎ها اجاره کند. او می‎گوید: «ما گزارش‎هایی در باره صدها هزار نفر که در سواحل ترکیه منتظرند تا از دریا بگذرند دردست داریم، شمار آنها آنقدر زیاد است که مـــا می‎ترسیم کنترل آن را ازدست بدهیم.»
چندمهاجر که آزاد شده بودند گفتند که حمام‎ها و شاورهای مرکز، کثیف بودند و آنها اجازه داشتند فقط برای مدت کوتاه آن هم تنها دوبار درهفته وارد محوطه شوند.
یونان تنها به عده کمی از مهاجران غیرقانونی پناهندگی می‎دهد یک منبع نگرانی دیگر هواداران آوارگان و حقوق بشر. سال گذشته کم‎تر از ۱ درصد از متقاضیان موفق به اخذ پناهندگی شدند، نرخی خیلی پایین‎تر از آلمان (۱۸ درصد) و ایتالیا (۱۱درصد) یا حتی اسپانیا (۴درصد). گیورگوس کارامالیس مدیر کمک کشور به گروه پزشکان بدون مرز می گوید که مسئولان یونان باید اقدام بیشتری انجام دهند. او می گوید: «بحث ما یک بحث سیاسی نیست، بلکه یک بحث ملی و طبی است. اجازه بدهید حداقل استانداردها را رعایت کنیم. ما این کار را برای بلایای طبیعی می‎کنیم. این کارآسان نیست، اما ممکن است.»
این مسأله که مهاجران غیرقانونی از ترکیه ـ دشمن قدیمی یونان می‎آیند ـ هم کمکی نمی‎کند. براساس یک موافقت نامه دوجانبه سال ۲۰۰۲ ترکیه موظف است بازگرداندن همه مهاجران بالقوه ازیونان را قبول کند، اما یونان می گوید می تواند ثابت کند که از بیش از ۲۶ هزار نفری که از مرز ترکیه گذشته اند تنها ۱۶۰۰ نفرآنها دریونان پذیرفته شده اند. الکساندروس زاووس رئیس مؤسسه سیاست گذاری مهاجرت یونان که می گوید آنکارا « به مهاجرت به عنوان یک وسیله معامله» برای عضویت در اتحادیه اروپا نگاه می کند، مدعی است که «آنها اصلاً همکاری نمی کنند.» پاولوپولوس وزیرکشور استدلال می کند: «ترکیه اگر می خواهد یک عضو اتحادیه اروپا باشد باید به قانون این اتحادیه احترام بگذارد و تا وقتی که دوست دارد این طور عمل کند غیرممکن است بتوان حرکتی درجهت پیوستن اش به اتحادیه انجام داد.» مقام‎های ترکیه که خاطرنشان می‎سازند برای مقابله با سیل مهاجران تلاش می‎کنند، فقدان همکاری را رد می‎کنند و می‎گویند یونان سعی دارد بارسنگین مهاجرانی را که ممکن است قبل ازهرچیز پا به خاک ترکیه نگذاشته باشند، سبک کند.
به هرحال نقش ترکیه به عنوان یک کانال عبور آوارگان به احساسات ضدمهاجران در یونان می‎افزاید. صاحب یک فروشگاه لوازم ورزشی در محله‎ای چندملیتی دراطراف میدان اومونویا آتن می‎گوید: «از هر۱۰ نفری که از این خیابان می‎گذرد تنها یک نفریونانی است. مهاجران، هم خوب دارند هم بد. ۵ درصد خوب و ۹۵ درصد بد هستند.»
راه ورودی به اروپا
مقام‎های یونانی می‎گویند این مشکل به اروپا تعلق دارد، نه فقط یونان. آتن می‎خواهد مؤسسه کنترل مرزی اروپا فراتکس نقش بزرگ‎تری در آب های یونان ایفا کند و اخیراً تشکیل یک گارد ساحلی جدید را به اتحادیه اروپا پیشنهاد کرده است.
پاولوپولوس می‎گوید: «اتحادیه اروپا باید از مرزهای خودحراست کندوهمه اعضا باید دراین حراست شرکت کنند.» پاناگیوتیس تزیلاس فرمانده گارد ساحلی در مای تیلن می گوید نجات جان ها باید در اولویت قرار گیرد، اما یونان به تنهایی نمی‎تواند این کار را انجام دهد. تزالاس می‎گوید: «مسأله این نیست که ما چکار باید بکنیم. مسأله این است که اروپا چکار باید بکند. این مرزاروپا است.»
این مرزی که تعداد فراوانی همیشه می‎خواهندازآن بگذرند. در حالیکه اروپا دارد وارد یک دوره رکود اقتصادی می‎شود، هنوز می‎تواند فرصت‎های بهتری نسبت به مکان‎هایی که مهاجران غیرقانونی ازآنها می‎آیند ارائه دهد. سعید یک جوان دراز و لاغر ۱۸ساله، اخیراً کشورش افغانستان را ترک کرد، وبا اتوبوس، پای پیاده و تاکسی از ایران و ترکیه گذشت تا خود را با ده نفر دیگر به وسیله یک قایق موتوری کوچک به مای تیلن برساند. او می گوید این سفر با تخفیفی که از یکی از خویشان دور خود که دریک شبکه‎ قاچاق انسان کار می‎کند گرفته، تاکنون ۳۰۰۰دالر برای او خرج برداشته است.
سعید پس ازیک ماه دریک بازداشتگاه جوانان سواربریک موتورلنج درحالیکه آفتاب دارد در اژه غروب می‎کند عازم آتن است. برادر او که ۲۹ سال دارد یک دهه قبل خود را از طریق روسیه به اروپا رساند، در هالند مستقر شد و اکنون درآنجا یک خیاط است. سعید درحالیکه برای خواب برروی کف قایق آماده می‎شود پلوور اسکی اش را که قبل ازعبور از کوه‎های ترکیه به مبلغ ۶۰ دالر خریده بود نشان می‎دهد؛ یکی از آستین‎هایش پاره شده است. سعید می‎گوید: «اما گرم است. و گرم بودن خیلی مهم است.»او در حالیکه دستور اخراج ۳۰ روزه اش را که به زبان یونانی نوشته شده است بیرون می‎کشد گزینه‎های خود را سبک سنگین می‎کند. او می‎خواهد هرچه زودتر یونان را به قصد هالند ترک کند، اما نمی‎داند چگونه: هواپیما، قطار، قایق. او می‎گوید: «نمی‎دانم چطور، اما باید غیرقانونی باشد.» و دستور اخراج را به جیب جلو شلوار جین رنگ باخته اش که تمام راه از قندهار به تن اش بوده است بازمی‎گرداند.
    نویسنده: جف ایزرائیلی (تایم)  
    مترجم: فریدون دولتشاهی

محمد رضا نعیمی بازدید : 26 1394/03/05 نظرات (0)

روزهای پایان دوره ریاست جمهوری در امریکا همیشه مشابه هستند: شمار زیادی از مقامات نوشتن خاطرات خود از فعالیت در دولت قبلی را آغاز می‎کنند.
مایکل مورل معاون پیشین سیا در مصاحبه پنهانی تلویزیونی در مورد کتاب جدید خود به مسأله‎ای اعتراف کرد که تقریبا همه ما از آن اطلاع داشتیم: آمریکا در مورد بهار عربی اشتباه قضاوت کرد و در نتیجه این اشتباه بهار عربی در عمل به بهاری برای القاعده تبدیل شد.
ارائه تحلیل‎های این‎چنینی در مورد مسایلی که از پیش اتفاق افتاده اند و حقایقی‎که از پیش مشخص شده اند به اقدام متدوال در میان مقامات دولت اوباما تبدیل شده است. اما اعترافات این‎چنینی به غیر از تضمین فروش کتاب‎ها عملا ارزش دیگری ندارند.
برای بسیاری از افراد، مسأله اصلی این است که چرا این مقامات در زمانی که در دولت مشغول به کار بودند و توانایی تاثیرگذاری در سیاست‎ها و یا تغییر آنها را نداشتند، انتقادها و یا تفکرات خود را مطرح نکردند؟! به خصوص در مورد مورل این مسأله بیش‎تر ذهن را مشغول می‎کند. وی در دوران بهار عربی معاون سازمان سیا بود و حتی به مدت 5 ماه (پس از کناره گیری غیرمنتظره دیوید پتراوس) ریاست سیا را بر عهده داشت.
نسل عربی، نه بهار عربی!
اظهارات مورل چندان تعجب آور نبودند. حقیقت تمایل تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران غربی به پذیرفتن واژه «بهار عربی» برای توصیف ناآرامی های عمومی، خود نشان دهنده‎ی این مسأله بود که آنها درک درستی از آنچه به راستی اتفاق می افتاد، نداشتند.
آنچه که جهانیان شاهد آن نبودند بهار عربی نبود، تغییر نسل اعراب بود. آنهایی که با درخواست ایجاد تغییرات در خیابان‎ها تجمع کردند نسل جوان اعراب بودند که آینده روشنی برای خود نمی‎دیدند، اما به لطف پیشرفت‎ها در ارتباطات جهانی همچون اینترنت و شبکه‎های اجتماعی می‎دانستند که جایگزینی برای حکومت‎های استبدادی کهنه وجود دارد. کاخ سفید متوجه این مسأله نشد که هر گونه دموکراسی‎سازی این جوامع در نتیجه ناآرامی‎ها و تظاهرات در خاورمیانه و شمال آفریقا مسأله‎ای خواهد بود که در بلندمدت رخ می‎دهد و برای وقوع آن احتمالا لازم است که نسل به طور کامل عوض شود. در عرض چند روز یا چند هفته نمی‎شد به دموکراسی رسید.
مقامات غربی از جمله باراک اوباما به جای‎ این‎که مدت زمانی برای درک درست اتفاقاتی‎که در خیابان‎های قاهره، طرابلس و امثال آنها می افتاد وقت صرف کنند، از روی احساسات و حساب نشده تصمیم گرفتند و از بسیاری از دیکتاتورهای سکولار منطقه خواستند از مقام خود کناره گیری کنند. همه اینها با ساده لوحی و این امید صورت گرفت که شاید دموکراسی خیلی سریع به جایگزین طبیعی حکومت‎های استبدادی تبدیل شود.
ربایش نهایی
واقعیت تلخ این است که ناآرامی های عمومی که در سال 2011 برای چندین ماه توجه همه رسانه‎ها را به خود جلب کردند حتی به ظهور دوره جدید دموکراسی و روی کار آمدن دولت‎های لیبرال در منطقه، نزدیک نبودند. در مقابل، نتیجه این ناآرامی‎ها بی ثباتی در کشورهایی بود که زمانی ثبات داشتند؛ مشکلات اقتصادی شدیدتر شد و نفوذ و قدرت گروه هایی همچون القاعده افزایش یافت.
اعراب جوان که در خیابان‎ها تجمع کردند می دانستند چه می خواهند. آنها هدف نهایی خود را برای اصلاحات سیاسی و ایجاد فرصت‎های اقتصادی مطرح کردند، اما متاسفانه فرصت مناسبی برای دستیابی به هدف خود نیافتند. علت این مسئله هم این بود که سقوط مقامات منطقه یکی پس از دیگری، خلاء قدرتی ایجاد کرد که بلافاصله توسط بنیادگرایان و گروه های تروریستی پر شد.
توصیف رویدادی با واژه «بهار»، به فصلی بودن، قابل پیش بینی بودن و کوتاه مدت بودن آن اشاره دارد. در حقیقت، ناآرامی ها در جهان عربی رویداد مهمی نبود و دولت اوباما نتوانست این حقیقت را به درستی درک کند. مشاوران سیاسی رئیس جمهور به اندازه‎ای در اظهارات در مورد «امید و تغییر» که چند سال قبل اوباما را به قدرت رساند، غرق شده بودند که اشتباهی تصور کردند تجمع در خیابان‎های کشورهای عربی تکرار تجمعات در امریکا بوده است.
اما مسئله مهم تر این بود که آنها نتوانستند نتیجه این ناآرامی ها را به درستی پیش بینی کنند. پشت چهره تظاهرات خیابانی و درخواست برای دموکراسی، سیاست گذاری های قبایلی، اختلافات فرقه ای که قدمت آنها به قرن ها می رسید، و گروه هایی همچون القاعده پنهان بود. درخواست از مقامات مستبد منطقه ای برای کناره گیری از قدرت عموما به معنای خلاصی از تنها نیروی متحد کننده است که این اختلاف های کهنه را تحت کنترل درآورده است. اکنون گنجه ویرانه های قدیمی باز شده است و احتمالا به این زودی بسته نخواهد شد و در این مدت، خاورمیانه و آفریقای شمالی در آتش می سوزد.
منبع: الجزیره / مترجم: طلا تسلیمی منبع فارسی: ( دیپلماسی ایرانی با تلخیص)

محمد رضا نعیمی بازدید : 24 1394/02/21 نظرات (0)

سرمقاله

حکومت اسلام آباد کماکان در کمین مذاکرات صلح افغانستان قرار داشته و نمی‎خواهد مدیریت برنامه‎های سیاسی و امنیتی افغانستان را از دست دهد.
هفته‎ی گذشته رضوان اختر؛ رییس استخبارات ارتش پاکستان معروف به سازمان آی.اس.آِی ، به عنوان یکی از اصلی‎ترین عوامل پیگیری مذاکرات صلح طالبان و دولت افغانستان، به کابل سفر کرد. هرچند این سفر در قالب یک سفر سری و مخفیانه انجام شد، اما محورهای اصلی مطرح شده در این دیدار از سوی برخی منابع آگاه در افغانستان و پاکستان در اختیار رسانه‎ها قرار گرفته است.
تلاش برای برداشتن موانع پیش روی روند مذاکرات صلح طالبان افغانستان و دولت کابل و تقویت همکاری‎های دو کشور در مسیر مبارزه موثر علیه تروریزم به ویژه در مناطق مشترک مرزی، هدف اصلی سفر رییس آی.اس.آی پاکستان به افغانستان بود.
هنوز جای پایک جنرال اختر پاک نشده بود که آصف علی زرداری؛ رییس جمهور سابق پاکستان و رهبر یکی از بزرگ‎ترین احزاب سیاسی این کشور به همراه یوسف رضا گیلانی؛ نخست وزیر سابق پاکستان عازم کابل شدند و با محمد اشرف غنی؛ رییس جمهور و عبدالله عبدالله رییس اجرایی دولت وحدت ملی دیدارهای مهمی انجام دادند.
این سفر بنا به دعوت رسمی اشرف غنی از زرداری انجام شد. در دیدارهای زرادری با اشرف غنی و عبد الله عبدالله نیز، ضرورت تقویت روابط و همکاری‌های دوکشور به ویژه در زمینه مبارزه با تروریزم و تقویت امنیت و ثبات در مناطق مرزی مورد تاکید قرار گرفت. قرار است به زودی نوازشریف؛‌ نخست وزیر این کشور نیز به کابل آمده و بار دیگر بر روند همکاری‎های این کشور روی مذاکرات صلح تإکید نماید.
رفت و آمدهای مقامات عالی دو کشور از زمان آغاز ریاست جمهوری اشرف غنی در کم‎تر از یک سال گذشته، حکایت از پایان دوران سرد و بی اعتمادی حاکم بر روابط دو کشور همسایه در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی دارد. حامد کرزی به مدت 13 سال در افغانستان حکومت کرد اما در تمام این سال‎ها، هرگز نتوانست به چشم یک دوست قابل اعتماد به پاکستان نگاه کند.
اما اشرف‎غنی می‎کوشد تا روابط سرد سیزده ساله را با روش دوستی متقابل و اعتماد آمیخته با احتیاط دنبال نماید. پاکستان نیز که همواره اعلام کرده خواستار روابطی دوستانه با همه همسایگان است، از رویکرد دولت جدید کابل استقبال کرد و در نخستین گام، تلاش کرد تا طرح شکست خورده مذاکرات میان طالبان افغانستان و دولت کابل در سال‎های گذشته را بار دیگر احیا کند.
پاکستان صلح میان طالبان و افغانستان را به نفع خود می داند و تحقق این امر، با یک تیر دونشانه خواهد زد؛ اولا، تحقق چنین صلحی می‎تواند به تقویت امنیت پاکستان و مناطق مرزی با افغانستان کمک کند.
ثانیا، پاکستان از نفوذ خوبی بر مهره‎های طالبان افغانستان برخوردار است و درصورت به نتیجه رسید مذاکرات صلح، طالبان سهمی در ساختار قدرت افغانستان خواهند داشت که این موضوع می تواند نفوذ پاکستان را در افغانستان تقویت کند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 18 1394/02/21 نظرات (0)

فرمانده نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان با هدف کمک گرفتن از پاکستان برای مذاکره با طالبان و خروج امن نیروهای خارجی به این کشور سفر کرده است.
روزنامه «امت» امروز در گزارشی نوشت: «جان‌کمپل» فرمانده نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان با هدف کمک گرفتن از پاکستان برای مذاکره با طالبان راهی این کشور شده است.
این روزنامه می‌نویسد: اسلام‌آباد حاضر نشده در زمینه مذاکره با طالبان با امریکا همکاری کند و تلاش‌های جان کمپل در این زمینه بی‌فایده بوده است.
امت در ادامه با اشاره به تحولات ماه‌های اخیر با توجه به روی کار آمدن دولت وحدت ملی می‌نویسد، با این فرض که حمله شبه‌نظامیان به نیروهای خارجی کاهش نیافته سفر جان کمپل به پاکستان از اهمیت زیادی برخوردار می‌باشد.
به نوشته این روزنامه، گزارش‌ها نشان می‌دهد برخلاف گذشته با توجه به کاهش نیروهای امریکایی خطر حملات بهاری «طالبان» افزایش یافته و این موضوع یکی از دغدغه‌های ارتش افغانستان و نیروهای خارجی مستقر در افغانستان است.
در بخش دیگری از این مقاله آمده است، یکی دیگر از اهداف سفر کمپل به اسلام‌آباد کمک گرفتن از پاکستان برای خروج امن نیروهای امریکایی از افغانستان و کشاندن طالبان پای میز مذاکره بود.
گزارش‌ها نشان می‌دهد امریکایی‌ها این موضوع را مطرح کرده‌اند که نیروهای خارجی از جانب شبه‌نظامیانی که از پاکستان وارد می‌شوند، مورد حمله قرار می‌گیرند.
امت می‌نویسد، پاکستان با رد اتهامات امریکا عملیات نظامی علیه شبه نظامیان را نشانه حسن نیت خود در مبارزه با تروریزم دانسته و علت مشکلات به وجود آمده در عملیات ارتش علیه طالبان را مداخله افراد مسلح که از افغانستان وارد منطقه تیراه می‌شوند، می‌داند.
به هر حال جان کمپل دو گزینه پیش روی پاکستان گذاشته است، این کشور یا باید تروریست‌ها را سرکوب کند و یا با استفاده از نفوذی که دارد طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند.
یکی از اهداف سفر جان کمپل به پاکستان مذاکره برای انجام عملیات نظامی مشترک در مرزهای افغانستان و پاکستان بود که پذیرفته نشد.
در پایان مقاله امت نیز آمده است، مقامات پاکستانی نیز در دیدار با کمپل به وضوح اعلام کرده‌اند که  نفوذی در بین طالبان ندارد که آنها را به پای میز مذاکره بکشاند و فقط می‌تواند نقش مشاور را در این زمینه ایفا کند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 38 1394/02/21 نظرات (0)

دفتر نمایندگی صلیب سرخ جهانی در افغانستان با ابراز نگرانی از افزایش ناامنی در این کشور اعلام کرد که کار این سازمان با گسترش ناامنی‎ها با مشکل مواجه شده است.
مونیکا زره نیلی؛ رییس دفتر نمایندگی صلیب سرخ در کابل ، روز شنبه/19 ثور به رسانه‎ها گفت: ادامه ناامنی‎ها باعث شده است تا مردم افغانستان از دسترسی به خدمات این سازمان محروم بمانند.
وی تاکید کرد که تلفات غیر نظامیان، آوارگی شهروندان برخی مناطق ناامن و عدم دسترسی به تاسیسات بهداشتی از مواردی است که این نهاد را نگران کرده است.
مونیکاه زره نیلی گفت: ناامنی‌ها، باعث شده است که کارمندان سازمان صلیب سرخ، در برخی مناطق جان خود را از دست بدهند و در چند ماه گذشته تعدادی از کارمندان داوطلب این سازمان جهانی در روستاهای افغانستان کشته یا ریوده شده اند . وی افزود: این نهاد سال جاری را در افغانستان سال پر از چالش خوانده و گفته است که نهادهای کمک رسانی با خطرات جدی مواجه هستند.
نماینده صلیب سرخ در کابل، ضمن اظهار بی طرفی، خطاب به طرف های درگیر در افغانستان گفت که هدف این نهاد تنها کمک‎رسانی است.
افزایش ناامنی‎ها در افغانستان نه تنها نهادهای کمک رسان خارجی بلکه شهروندان کشور را نیز نگران کرده است و آنها از دولت این کشور خواسته اند تا در تامین امنیت تلاش بیشتری بخرج دهد.

محمد رضا نعیمی بازدید : 26 1394/02/21 نظرات (0)

مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی وزارت داخله ایران گفت: حدود 30 هزار دانشجو و 360 هزار دانش آموز افغانستانی در ایران تحصیل می‎کنند.
به گزارش ایرنا، احمد محمدی فر روز شنبه/19 ثور در نخستین یادواره شهدای مشترک ایران و افغانستان افزود: بیش از 360 هزار دانش آموز افغانستانی در مقاطع مختلف تحصیلی در ایران درس می‎خوانند و بسیار تلاش شده موانع بر سر راه این مسیر برداشته شود.
وی ادامه داد: تلاش خواهیم کرد مسایل فرهنگی در حوزه مهاجران پررنگ‎تر شود و جوانان افغانستان هر چه بیشتر با سرزمین مادری خود، مجاهدت‎ها و ارزش‎های آن آشنا شوند.
محمدی فر اضافه کرد: یکی از تلاش‎های بسیار مهم برای همبستگی میان جوانان افغانستان و شناخت آنها نسبت به یکدیگر برگزاری محافل فرهنگی و شب شعر است.
مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی وزارت داخله خاطرنشان کرد: امروز درباره شهدایی صحبت می‎کنیم که از چارچوب های ناسیونالیسیتی عبور کرده و به نقطه‎ای رسیده اند که زمین خدا را وطن خود دانسته اند.
وی با بیان این که پیوند بین مسلمانان پیوند مرزها نیست گفت: این پیوند شامل ارزش‎هایی است که پیامبر حق آنها را تبیین کرد و ما برای انجام آن اصرار داریم.
شهدای مشترک ایران و افغانستان شامل شهدای مهاجر افغانستانی در طول هشت سال دفاع مقدس و شهدای ایرانی در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 18 1394/02/21 نظرات (0)

درست دو سال پیش، تفاهم نامه‎ی گسترش فعالیت های تجارتی در بندر چابهار، میان افغانستان، ایران و هند امضا شد. اکنون، سرمایه گذاری‎های ایران و هند در بندرچابهار به ۲۰۰ میلیون دالر افزایش یافته است.
وزارت تجارت و صنایع افغانستان از سرمایه گذاری‎ها در این بندر ابراز امیدواری کرد که افغانستان از این سرمایه گذاری ها سود خواهد برد.
مسافر قوقندی سخنگوی وزارت تجارت و صنایع به خبرگزاری جمهور گفت: با استفاده از بندرچابهار، هند تلاش دارد؛ تا افغانستان را مسیر ترانزیت کارهای تجارتی خود قرار دهد.
آقای قوقندی خاطرنشان کرد: به دلیل کوتاه بودن مسیر چابهار به افغانستان و سرمایه گذاری های بیشتر در این بندر، چابهار بدیل خوبی نسبت به بندر کراچی و واگه در پاکستان است.
در همین حال؛ شماری از اعضای مجلس نمایندگان می گویند که بندرچابهار از لحاظ اقتصادی برای حکومت افغانستان مناسب بوده و سهولت های بیشتری برای تاجران افغان فراهم خواهد شد.
حبیبه دانش عضو مجلس نمایندگان گفت: اما نباید فضای نامناسب سیاسی همسایه ها، مسایل تجارتی را خدشه دار کند.
این عضو مجلس نمایندگان خاطرنشان کرد: عدم تعادل روابط سیاسی میان کشورهای همسایه، تجارت افغانستان را زیر تاثیر منفی قرار داده است.
این در حالی است که ایران ۵۰ هکتار زمین را در بندرچابهار برای تاجران افغان اختصاص داده است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 30 1394/02/21 نظرات (0)

حضور غیرمنتظره رئیس جمهور ترکمنستان در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در دوشنبه به عنوان مهمان افتخاری در اجلاسی که به موضوع امنیت منطقه‌ای و بخصوص اوضاع افغانستان با توجه به خروج نیروهای ناتو از این کشور تا پایان سال 2014 و پیامدهای آن برای کشورهای همسایه می‌پرداخت، از همان زمان نشان داد، ترکمنستان بطور واقعی خطری بالقوه را درک کرده است.
این خطر اکنون بیخ گوش ترکمنستان است، طی ماه‌های اخیر در برخی از نقاط مرزی افغانستان - ترکمنستان و بطور دقیق در حوالی روستای «المار» از ولایت «فاریاب» مردم محلی از حضور شبه نظامیانی تحت عنوان داعش با پرچم‌های سیاه خبر دادند.
این خبر در حالی مورد تایید رسمی مقامات محلی قرار گرفت که در چند ماه اخیر بارها بین نیروهای مرزبانی ترکمن و شبه‌نظامیان این مناطق درگیری رخ داده است، بر این اساس حتی مقامات ترکمنی تصمیم گرفتند برای مبارزه با ناامنی در مناطق مختلف مرزی خندق‌ حفر کنند و در برخی مناطق نیز اقدام به نصب فنس کنند.
به‎تازگی نیز گزارش شده که پس از درگیری شدید میان نیروهای دولتی افغانستان و ترکمنستان با شبه نظامیان طالبان، مخالفان مسلح، بخش‌هایی از ولایت‌های فاریاب و جوزجان را به تصرف محدود خود درآوردند.
واقعیت از این قرار است که اکنون طالبان به اصطلاح ترکمنی و متحدین آن‌ها نیروهای‎شان را در شمال غربی افغانستان، به صورت خاص در دو ولایت فاریاب و بادغیس مستقر و متمرکز کرده‌اند.
به گفته‎ی «فتح ا..قیصاری» نماینده پارلمان افغانستان در ولایت فاریاب، نفوذ طالبان در این ولایت بسیار زیاد است واین گروه‌ها برای تامین منابع مالی خود از طرق مختلف از جمله ارتباط دوستانه با کارآفرینان، صاحبان ممالک به مایحتاج خود دست می‌یابند و یا این که از طریق زور و ایجاد ترس در بین شهروندان در این ولایت به اهداف خود دست می‎یابند.
در تازه ترین اخبار نیز، فرمانده پولیس امنیتی قندوز از حضور تعداد بالای شبه نظامیان خارجی شامل ازبک و تاجیک و قرقیز در میان کشته شدگان درگیری‌های اخیر در این ولایت خبر داد. موضوعی‎که تایید می‌کند، شبه نظامیان عمدتا وابسته به حرکت اسلامی ازبکستان که 4 ماه پیش به‎صورت رسمی از گروه داعش اعلام حمایت کرد، در این منطقه حضوری جدی دارند و برنامه‎هایی را در فصل اوج گیری حملات تروریستی در سر می‌پرورانند.
افراطگرایان و ملاحظات ایدئولوژیک
در این زمینه دو فرضیه را می‌توان مطرح کرد، فرضیه اول منطقه آسیای مرکزی را همچون نظریه هارتلند مکیندر سرزمین مهمی از نظر شاخص‌های ژئوپلتیکی می‌داند و با تاکید بر ملاحظات ایدئولوژیکی می‌گوید این منطقه در آینده کانون بحران خواهد بود.
البته صحبت از مستعد بودن آسیای مرکزی برای پذیرایی از کانون بحران جهان بر اثر ملاحظات مذهبی نیاز به یک‎سری شاخصه‌های تئوریک و عملی برای اثبات هم دارد. در بعد تئوریک، تعارض میان دین و دولت حاصل از انقطاع تاریخی منطقه از اسلام در دوران  تسلط کمونیست‌ها و ادامه سیاست ضدیت با اصول اسلامی و قوانین دینی در زمان حاضر، شرایطی را فراهم آورد تا برخی تندروهای مسلمان، تاب تحمل سلطه نظام‌های لائیک را نداشته باشند و با تحریک عوامل درونی و بیرونی، برای کسب قدرت از راه زور به تحرکاتی دست زنند.
امری‎که می‌تواند در منطقه مورد تمرکز ما «این همان سازی» شود. به عبارت دیگر، تندروهای آسیای مرکزی پس از کناره گیری قدرتی بنام امریکا از موضوع کنترل امنیت منطقه، فضا را مهیا دیده و با استفاده از وضعیت عدم هماهنگی نیروهای امنیتی افغانستان، دروازه ترکمنستان را برای شروع بی ثبات کردن منطقه و تشکیل آهسته بنیان خلافت اسلامی انتخاب کردند.
در همین حال موضوعات دیگری همچون حضور تاثیرگذار اتباع آسیای مرکزی در درگیرهای سوریه، افزایش شمار تحرکات تندروها در قالب طرح‌های مقابله با سیاست‌های دولتی، رشد معنادار شبکه‌های اجتماعی و گروه‌های تندرو و القا تفکرات تکفیری از طریق فضای مجازی، بی توجهی به اصول اسلام سنتی و گرایش توده‌های مردمی به سمت تفکرات سلفی در سایه نبود الگوی جایگزین اسلام دولتی و همچنین اعلام حمایت بخش مهمی از افراطگرایان از خلیفه خودخوانده داعش در سوریه، علاوه بر پررنگ کردن فرضیه ایدئولوژیکی، همگی نشانی از پتانسیل بالای منطقه برای پذیرایی از جریان افراط در آینده را نیز دارد.
معتقدین به فرضیه ایدئولوژیک بودن تحرکات مرزهای جنوبی آسیای مرکزی می‌گویند، علاوه بر مسیر شرقی-مرکزی شامل دره فرغانه، اکنون افراط‌گرایان برای رخنه و نفوذ در مسیر غربی که از ترکمنستان می‌گذرد، مهیا می‌شوند.
این عده از کارشناسان مثال‌هایی مانند کشتن صدها غیرنظامی، سوزاندن خانه‎ها، که پیش‎تر در این منطقه رویت نمی‌شد. را یادآور شیوه و رویه «دولت اسلامی عراق و شام» می‌دانند و نتیجه می‌گیرند، منابع انرژی سرشار ترکمنستان و مبالغی که می‌تواند از طریق فروش آن نصیب گروه‌های افراط‌گرا شود، بعنوان محرکه چرخ خلافت اسلامی باعث گردیده ترکمنستان را بعنوان اولین قربانی خود انتخاب کنند و به این کشور هجوم آورند.
در خصوص نقش نیروهای مسلح ترکمنستان نیز این عده تفسیر خاص خود را دارند. آنان می‌گویند، ارتشی که در موصل عراق با اسلام‌گرایان رادیکال مبارزه می‌کرده است، خیلی بیشتر بوده و خیلی بهتر تجهیز و تسلیح شده بود اما این ارتش نتوانست مانع تصرف شهر از سوی گروه دولت اسلامی عراق و شام گردد.
آنان معتقدند افراط گرایان حاضر در جنوب ترکمنستان برای دسترسی سریع‎تر به منابع مالی قوی برای ادامه کار می‌توانند به سرعت از روستای «تگتابازار» از طریق جاده آسفالته تا شهر «یولوتان» پیش روی کنند که گروهی از معادن بسیار بزرگ «گالکینیش» که به لحاظ ذخایر انرژی در وضعیت مناسبی قرار دارد، در نزدیکی آن قرار دارند و می‌تواند خیلی زود به منبع تامین مالی هزینه‌های جاری این نوع تفکر مبدل گردد.
پس بنابراین، قائلین به فرضیه اول، همچنان موضوع دغدغه‌های مذهبی و تلاش برای ایجاد مدل سوریه و عراق در منطقه آسیای مرکزی را بعنوان اهداف تجمع افراطگرایان در مناطق شمالی افغانستان و جنوب منطقه آسیای مرکزی می‌دانند.
افراطگرایان ابزار قدرت‎ها برای تاثیر بر خطوط انتقال انرژی
فرضیه دوم و رقیب این نوع تفکر، قائل به طرح «جنگ خطوط لوله» در چرایی تجمع افراط گرایان در مرزهای افغانستان-ترکمنستان است.
این تفکر که البته بیش‎تر از سوی کارشناسان روس مطرح می‌گردد، می‌گوید اگر افراطگرایان ظرف روزها و ماه‌های آینده مسیر یا جاده بین «فاریاب» و «بادغیس» را به صورت کامل به تصرف خود درآورده و مرزبانان ترکمنستان را به دردسر اندازند، این بدان معنا است که هدف آن‌ها تاپی، احاطه کردن خط لوله یا ایجاد سر و صدا و همهمه است. همچنین اگر آن‌ها از طریق «مرغاب» به عمق قلمرو ترکمنستان نفوذ نمایند، این نیز بدان معنا است که پروژه‌های «شرق-غرب» و «ترنس‌خزر» در معرض تهدید مستقیم قرار دارند که در این صورت، عملیاتی‌سازی پروژه تاپی نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
فراموش نکنیم خط لوله ترنس‌خزر از پشتیبانی و حمایت امریکا برخوردار است. این کشور با حمایت از این خط لوله  تلاش می‌کند انتقال گاز به چین را کاهش داده و صادرات مجدد گاز ترکمنستان از طریق روسیه را به صفر برساند که به طور طبیعی این وضعیت مورد مخالفت روسیه قرار خواهد داشت.
خط لوله تاپی نیز از سوی امریکا پشتیبانی می‌شود. و تشدید فعالیت طالبان مانعی برا توسعه این خط لوله است. ضمن اینکه قطر نیز علاقه‌ای به ساخت این خط لوله ندارد زیرا قسمت عمده ای از گاز پاکستان را قطر تامین می‌کند و خط لوله تاپی این خطر را دارد که قطر بازار رقابتی جنوب آسیا را از دست داده پس بنابراین، از هرگونه راهی برای ممانعت از به سرانجام رسیدن تاپی حمایت می‌کند.
 عربستان سعودی هم که در همه حوزه‌های فعالیت سیاست و اقتصاد خارجی در شرایط مبارزه و مواجهه با قطر قرار دارد و بدنبال تامین منافع پاکستان نیز هست، در صدد است این پروژه را عقیم گذارد.
روی دیگر سکه هم در آنجایی است که در سال‌های اخیر ترکمنستان یکی از تامین کنندگان عمده گاز چین نیز شده و در یک چشم انداز 15 ساله قرار است 4 خط لوله انتقال گاز به چین از طریق ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان ساخته شود و بنابر محاسبات انجام شده 90 درصد گاز ترکمن به چین خواهد رفت.
در همین حال، نه آمریکا و نه قطر هیچ علاقه‌ای برای ساخت و اتمام این پروژه‌ها ندارند که یک کشور دیگر به خریدار اصلی گاز ترکمنستان تبدیل یابد. پس بنابراین، افراطگرایان را تحریک می‌کنند تا در نواحی مرزی بویژه در سرخس و مرو مستقر شوند تا از این طریق بتوانند خط لوله ترکمن-چین را تحت تاثیر خود قرار دهند.
در این حالت و به اعتقاد قائلین به فرضیه دوم، کشورهای قدرتمند از افراطگرایان ابزاری ساخته‌اند که در اختیار منافع خود بوده و از این طریق بدنبال تاثیرگذاری بر اجرایی شدن خطوط انتقال انرژی ترکمنستان هستند و از اینرو هر یک به نوعی افراطگرایان را در این منطقه هدایت می‌کنند.
منبع: فارس

محمد رضا نعیمی بازدید : 18 1394/02/21 نظرات (0)

صبح آغاز شده است، شب آرام آرام قافیه را به امواج نورانی سحر وامی‎گذارد، کم کمک صدای موترهای تک و توک، همراه ریتم ناموزون موتورسایکل‎ها فضای شهر را پر می‎کند. هوا اندکی غبارآلوده است.
آدم‎ها آرام آرام سروکله شان پیدا می‎شود، دستکول به دست، تنها، با هم، دوتا دوتا، زمزمه کنان، ساکت، خواب آلوده یا با عجله شهر را به تصرف خود درمی‎آورند.
دیری نمی‎گذرد که مهمانان همیشگی پیاده‎روها پیدای‎شان می‎شود.... پیاده روهای منتهی به چوک‎ها و اطراف آن به سرعت از اجناس ریز و درشت فرش می‎شود... در همان حال که کالاهایشان را عرضه می کنند در هراسند از هم و از ماموران، لختی بعد، فضای میدان از همهمه فریادهاشان پر می‎شود...
جدا از این دستفروش‎های سیار، بعضی از مناطق شهر، اما پاتوق برخی دستفروشان ثابت شده اند مثلاً در خیابان نزدیک به وزارت فرهنگ و برخی نقاط دیگر، پاتوق واسطه‎های بازار کتاب است، کتاب‎های قدیمی و جدید و انواع کتاب‎هایی‎که برخی رنگ اصلی شان را به دلیل گرد و خاک زیاد از دست داده اند.
آری‎! سیمای امروز شهر این‎گونه است، جای جای محلات شهر آکنده از انسان‎هایی است که جایی بهتر از حاشیه پیاده‎روها برای فروش اجناس خود پیدا نمی‎کنند، اگر عمیق‎تر بنگریم حضور این همه دستفروش پیام دارد، اقتصاد بیمار و توسعه نامتوازن و به دنبال آن مهاجرت و رشد فزاینده بیکاری در لایه‎های مختلف جامعه.
دستفروشی معضلی چند وجهی است
حقیقت این است که دستفروشی یک پدیده چندوجهی است که ابعاد مختلفی را دربر می‎گیرد، هم ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم اجتماعی، هم مساله‎ای منطقه‎ای است و هم ملی، اما آنچه که در این میان از اهمیت برخوردار است، ایجاد حساسیت در مسئولان و چاره اندیشی برای حل این آسیب اجتماعی است.
پدیده دستفروشی ارتباط نزدیک با توسعه نیافتگی و رشد نامتوازن دارد. مهاجرت روستاییان به شهرها و نبود زمینه‎ی شغلی مناسب باعث توسعه‎ی این آسیب و گسترش آن گردیده است. پدیده حاشیه نشینی علاوه بر مصایب و دشواری امنیتی، اجتماعی، مخاطرات فراوانی را هم به دنبال دارد، مانند بزهکاری، موادمخدر، معضلات اخلاقی و... از دیگر مشکلات می‎توان به ناهنجاری دستفروشی و مشغول شدن به مشاغل کاذب برای گذران زندگی و کسب درآمد اشاره کرد.
ابعاد گسترده پدیده دستفروشی، نشان دهنده اقتصادی بیمار است که نمی‎تواند ظرفیت‎های لازم را برای اشتغال مؤثر و مفید افراد فراهم کند. به واقع دستفروشی برای افراد بیکار، شغلی است که نظام اقتصادی بیمار بر آنها تحمیل می‌کند.
دستفروشان انسان‌هایی هستند، از جنس خودمان، دقت که کنیم، ممکن است دوست باشند یا فامیل. حداقل هموطنانی هستند دورافتاده از شهر و دیار، آنها برای زنده بودن تلاش می‎کنند برای گذران زندگی برای برآوردن نیازهای اولیه مثل خورد و خوراک و پوشاک، ممکن است چندصباحی هم مشغول باشند، شاید پس اندازی هم داشته باشند، اما خدا نکند سروکارشان به مامورانی بیفتد که به منظور باج‎خواهی مانع کسب و کار آنان می‎شود. در آن صورت همان اندک توشه‎ای که برای خود دست و پا کرده اند به چشم بر هم زدنی دود می‎شود و... روز از نو و روزی از نو، آنها همین نزدیکی‎ها هستند کنار ما، در حاشیه پیاده روها، کنار پارک‎ها، خیلی‎هاشان دیگر جزئی از زندگی روزمره مان شده اند، کافی است کمی دقت کنیم تا چهره‎ها را به خاطر بیاوریم.
شکی نیست این وضعیت بدون اینکه راهکار کارشناسی شده‎ای با در نظر گرفتن تمام جوانب قضیه مد نظر گرفته نشود، راه حل این معضل اجتماعی با برخوردهای فیزیکی و اعمال جرایم یا هر راه حل مقطعی دیگری ممکن نخواهد شد. بنابراین، ضروری است تا برای برچیدن این معضل چندوجهی از جامعه راه حل دایمی و سنجیده شده‎ای روی دست گرفته شود.

محمد رضا نعیمی بازدید : 14 1394/02/21 نظرات (0)

جنگ داخلی یمن در نهایت شش هفته پیش پای عربستان سعودی، همسایه این کشور را با انجام حملات هوایی، بمباران اهداف مرزی و برقراری محاصره به یمن باز کرد. انقلابیون یمن، صنعا، پایتخت را در کنترل خود گرفته و موجب فرار عبد ربه منصور هادی، رییس جمهور مورد حمایت غرب از کشور شدند. عربستان سعودی برای از بین بردن این قیام، با حمایت ایالات متحده ائتلافی متشکل از کشورهای عرب از جمله مصر، اردن، سودان و بحرین تشکیل داد.
ماه‎هاست که گروه‎های مختلفی از جمله شاخه‎هایی از داعش و القاعده در داخل یمن با هم می‎جنگیند اما گروه اصلی مخالفین شیعیان حوثی هستند که با دولت هادی که مورد حمایت امریکا و عربستان سعودی هستند مبارزه می‎کنند. گزارش سازمان ملل نشان می‎دهد که تاکنون نزدیک 650 غیرنظامی در صدها حمله هوایی در ماه گذشته کشته شدند.

محمد رضا نعیمی بازدید : 29 1394/02/15 نظرات (0)

کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می‎کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابی‎ترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دست‎های تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت.
صفا و مروه به نظاره ات نشستند، تا اینکه همانند آفتاب، از درون کعبه سر زدی.  آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلی الله علیه و آله وسلم!
تکرار نام تو، بیابان‎های خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغ‎های عدالت، پیوند می‎زند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو می‎افتند و قیام می‎کنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز می‎کنند.
امیر مهربانی! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دل‎مردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح عاشقان و التیام زخم‎های ضعیفان و مرحم دل‎های غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر بخشش و عدالت!
دست‌مان گیر که محتاج سرکوی توایم!

محمد رضا نعیمی بازدید : 13 1394/02/15 نظرات (0)

سرمقاله

درحالی‎که سال جاری خورشیدی با تهدیدهای فزاینده و خشونت‎های بیش‎تر در سطوح مختلف کشور همراه شده و مخالفان مسلح بر طبل جنگ می‎کوبند، دولت و نهادهای مسوول حکومتی تا هنوز هم به روند مذاکره امیدوار اند و در تلاش یافتن سرنخ ناپیدای صلح می‎باشند.
اعزام هیأتی از جانب شورای عالی صلح برای شرکت در کنفرانسی در پایتخت قطر، تلاشی است برای اینکه شاید از این رهگذر به سرنخ صلح رسید و نمایندگان رسمی و اصلی برخی از گروه‎های مخالف مسلح را به میز مذاکره حاضر کرد.  این درحالی است که در طول سیزده سال اخیر تلاش‎های مشابهی صورت گرفته و نشست‎های زیادی نیز برگزار شده است، ولی کم‎ترین نتیجه از این نوع نشست‎ها به دست آمده است.
دولت وحدت ملی نیز برای جستجوی صلح که اولویت اول حکومت‎داری آن اعلام گردیده است، تاکنون به کشورهای زیاد منطقه‎ای سفر نموده و برای کسب صلح دست به دامن مقامات آن کشورها شده است. به طور مثال محمد اشرف‎غنی، رییس‎جمهور، بعد از مراسم تحلیف در دومین سفر خارجی‌اش به چین سفر کرد و از کمک احتمالی آن کشور به روند صلح افغانستان استقبال کرد. پس از آن نیز هیأت بلندپایه‎ای از مقامات مهم حکومت وحدت ملی به سرپرستی رییس جمهورغنی وارد اسلام آباد گردید و در جریان هفته‎ها و ماه‎های اخیر، کابل و اسلام آباد بارها شاهد گفت‎وگوهای مقامات سیاسی – نظامی دو کشور پیرامون این موضوع بودند. اما تاکنون هیچ نشانه‎ای روشنی از نتایج این مذاکرات مشاهده نمی‎شود.
در این میان، یگانه اعتراضی که روی روند مذاکرات صلح وارد می‎شود این است که مذاکرات صلح میان دولت کابل و مخالفان مسلح در طول سال‎های گذشته به شکل پراکنده، نامنظم و از روزنه‎های مختلف و متعدد انجام شده است؛ زیرا در گذشته نهادها و عناصر مختلف دولتی به اشکال گوناگون وارد مذاکره می‎شدند،‌ بدون اینکه هماهنگی لازم را داشته باشند. به همین دلیل، دیده می‎شد در برخی موارد، سیاست رسمی اعلان شده دولت،‌ با روش مذاکرات شورای عالی صلح یا وزارت‎های کلیدی چون وزارت خارجه و برخی نهادهای دیگر سازگاری و هم‎خوانی نداشت. با این وجود و در حالی که مردم با توجه به سوابق سیاه مذاکرات صلح، نسبت به نشست‎های موجود به دید مثبت ندیده و توقع مفیدی از آن ندارند، شورای عالی صلح اما مثل همیشه به روند جدید آغاز شده خوش‎بین است.
به هر ترتیب، آنچه واضح است این مسأله می‎باشد که بدون هماهنگی جدی و جامع میان نهادهای ذی‎دخل دولتی از جانب حکومت کابل و انسجام پروسه‎ی صلح از یک رهگذر معین، دستیابی به نتیجه دشوار است و هرگاه پراکندگی‎های گذشته تکرار گردد، مسیر صلح افغانستان راه ترکستان را خواهد پیمود. در نتیجه بازی‎های موجود در قالب جنگ جاری کماکان از مردم قربانی خواهد گرفت.

محمد رضا نعیمی بازدید : 15 1394/02/15 نظرات (0)

نویسنده: محمدرضا نعیمی

سفر به دهلی هرچند دیرهنگام صورت گرفت، ولی بازهم جنبه‎های امیدوار کننده‎ای را در بر داشت که نشان داد دولت‎مردان دهلی نو از روند دیرینه‎ی دوستی خویش دست برنداشته و رویکرد دیپلوماتیک نرم‎تر از پاکستان را اتخاد خواهند کرد.
گفته می‎شود سفر دهلی محمداشرف غنی؛ رییس جمهور پس از آن صورت گرفت که مذاکرات دیپلوماتیک پیرامون صلح افغانستان با مقامات اسلام آباد نتیجه‎ی چندانی در پی نداشته و ظاهرا پیش‎شرط‎های پاکستان روی دوش دولت کابل سنگینی کرد. زیرا این پیش‎شرط‎ها پیش از این نیز در مقاطع مختلف پیشنهاد شده و مسوولان بلندپایه حکومتی جرئت پذیرش آن را نداشتند. چرا که مسایلی چون پذیرش رسمی خط دیورند به عنوان مرز اصلی دو کشور، اعطای برخی از اختیارات در ساختارهای دولتی افغانستان و قطع روابط یا محدودیت آن با هند برای حکومت کابل ممکن و میسور نبوده است.
حقیقت این است که دل بریدن از هند برای افغانستان به همان اندازه دشوار است که تعریف سیاست‏ها در عرصه‏ی تأمین صلح بدون در نظر گرفتن پاکستان غیرممکن به نظر می‏رسد. هند با سابقه دوستی 500 سالگی و صداقتی که در این مسیر نشان داده است بار دیگر نشان داد که به تداوم و تحکیم این رابطه نیازمند است. شکی نیست که این ضرورت به همان اندازه که برای کابل اهمیت دارد، دهلی نو نیز ارزش آن را درک نموده است. زیرا رسیدن به منابع سوخت آسیای میانه از طریق افغانستان برای اقتصاد رو به توسعه‏ی هندوستان یک ضرورت جدی است و از سوی دیگر، بدون اینکه هند افغانستان را داشته باشد، رقابت و دشمنی دیرپایش را با پاکستان نیز پیش برده نخواهد توانست.
از سوی دیگر پاکستان نیز به دلیل اینکه افغانستان را بستر مناسب مصرف مواد خوراکی و سایر تولیدات خویش دانسته و از سویی هم مایل نیست که نظام حاکم در کابل به ادعاهایی مثل عدم رسمیت یافتن خط دیورند دامن بزند، نفوذ سیاسی - نظامی و استخباراتی خویش را در ساختار نظام و مخالفان مسلح افغانستان حفظ نموده است. این مسأله برای افغانستان زنگ خطر خفته و بحران بالقوه‏ای است که هر لحظه احتمال تشدید آن وجود داشته و هراس آور است. کما اینکه در گذشته این نقش پاکستان برای دولت کابل چالش‎برانگیز به اثبات رسیده و خطرهای ناخوشایند و خونباری را در پی داشته است.
در این میان چیزی‎که برای دولت افغانستان به عنوان گره‎ کور در روابط خارجی با هند به حساب می‎آید، ایجاد تعادل روابط با پاکستان و هندوستان است. زیرا سنگین ساختن ترازوی سیاست خارجی به جانب هرکدام از این دو کشور، ممکن است باعث گردد که اعتماد دیگری نسبت به افغانستان از بین برود.
حکومت وحدت ملی به خوبی متوجه این نکته است که نباید دیپلماسی کابل به خروج از حالت توازن میان دو کشور برادر «پاکستان» و دوست «هند» خارج شود. زیرا ممکن است این رویه‏ی دیپلوماتیک برای کابل سنگین تمام شده و بخصوص اینکه اعمال سیاست پاکستان با رویکرد خشونت آمیز و با زبان انفجار و خونریزی به تصویر کشیده ‏شود.
اتخاذ چنین رویه‎ی دیپلوماتیک برای دولت کابل طی سال‎های گذشته میسر نشده است، درحالی‎که دولت اسلام‌آباد در این عرصه دست بازتری داشته و توانسته است در پیشبرد استراتیژی‎ خویش در افغانستان تعاملات منطقه‎ای و جهانی موفقی را اتخاذ نموده و بستر جغرافیایی افغانستان را نیز با تحرکات خود تحت نفوذ قرار داده است. پاکستان سال‎ها است که برای جلب مساعدت‎های ایالات متحده امریکا به بهانه‎ی مبارزه با تروریزم جلب نموده و هرباری‎که این روند به خطر افتاده است، دست از دامان امریکا برداشته و چنین را جایگزین آن ساخته است. در حال حاضر نیز رویکرد گرایش به اژدهای زرد (چین) را انتخاب نموده و با دعوت رییس جمهور چین، قول سرمایه‎گذاری میلیارد دالری را از این ابرقدرت نوپای شرق گرفت.
در مقابل، دولت کابل با عنوان وحدت ملی هرچند ادعای همگرایی منطقه‎ای را پیرامون افغانستان سر داده و ایده‎ی تبدیل افغانستان به مرکز تعاملات اقتصادی آسیا را در سر می‎پروراند، ولی تحقق این امر در عمل کار دشواری است. زیرا تاهنوز بازی‎های منطقه‎ای چنین اجازه‎ای را به دولت کابل نداده و از موقعیت جیوپولیتیک حساس افغانستان، بستر جنگ نیابتی ساخته است.
به هر ترتیب، اینکه روند روی آوردن به دهلی و امیدوار بودن به کمک‎های این کشور در عین حالی‎که رویه‎ی برادری پاکستان نیز حفظ گردد،‌ کاری است که اجرای آن نیازمند جدیت و تلاش زیادی است و به همکاری‎های صادقانه‎ی این دو کشور و حمایت‎های همه جانبه‎ی قدرت‎های جهانی و منطقه‎ای ضرورت است. بالاتر از تمام این موارد، فایق شدن در این حوزه‎ی سیاسی نیازمند انسجام لازم از سوی نهادهای حکومت کابل و قاطعیت آن در این عرصه است. زیرا یگانه نقطه‎ی ضعف دولت افغانستان در این خصوص، نفوذ سیاسی و استخباراتی پاکستان در ساختارهای دولت کابل بوده و این امر نقیصه‎ی جدی و اساسی را در این خصوص به بار آورده است.

محمد رضا نعیمی بازدید : 56 1394/02/15 نظرات (0)

ورزشکاران افغانستان با انگیزه‌های متفاوتی در رشته‌های ورزشی مختلف فعالیت می‌کنند اما وجه مشترک ایدئولوژیکی این ورزشکاران را می‌توان از حفظ سلامتی تا مشق پیروزی در میدان‌های بین‌المللی دانست.
توسعه ورزش را شاید بتوان بخشی از دستاوردهای ملت و دولت افغانستان در 13 سال گذشته دانست که بیشتر از هر دستاورد دیگری خودنمایی کرده و وِرد زبان افغانستانی‌ها و همچنین ملت‌های منطقه و فرامنطقه شده است.
پیروزی در میدان‌های بین‌المللی و حتی مسابقات جهانی را مردم افغانستان دست‌آوردی می‌دانند که حتی دولت همانند آن دستاورد نداشته و به همین دلیل است که روند رو به رشد ورزش در افغانستان ستودنی تلقی شده و کارشناسان آن را گامی برای رسیدن به مقاصد و اهداف والای انسانی می‌دانند.
ورزش با فراز و فرودهایی در افغانستان همراه بوده اما در 13 سال اخیر روند رو به رشدی را به خود گرفته که بدون شک، مدیریت مدبرانه مسئولان و انگیزه‌های ورزشکاران را نمی‌توان نادیده گرفت.
انگیزه و حس ورزش‌دوستی برای افغانستانی‌های ورزشکار روحیه بخش است و به همین دلیل در چندین رشته به ویژه تکواندو، فوتبال و کریکت پیروزی‌هایی از مسابقات بین‌المللی نصیب این دولت و ملت شده است.
با اینکه ورزش در افغانستان بی‌پیشینه نیست و تاریخچه‌ای طولانی دارد، اما بدون شک آغاز به کار دولت جدید تاریخ جدیدی برای ورزش کشور رقم زده و پیروزی‌های ورزشی در این کشور در جریان 13 سال اخیر بیشتر به نظر می‌رسد.
با توجه به عمر 13 ساله ورزش در افغانستان می‌توان گفت که ورزش را افغانستانی‌ها با انگیزه‌هایی که دارند در حد مطلوبی رشد دادند، انگیزه‌های ورزشکاران را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
نخست؛ نخستین انگیزه ورزشکاران افغانستان از انجام تمرینات مختلف ورزشی را می‌توان حفظ سلامتی و تداوم تندرستی دانست و بدون شک، این انگیزه‌ای است که در میان اکثر ورزشکاران جهان دیده می‌شود.
افغانستانی‌ها حفظ سلامتی را برای خود با اهمیت دانسته وانجام تمرینات ورزشی را راهی برای نجات از هوای ناپاک کشور تلقی می‌کنند.
افغانستان با توجه به اینکه بیش از 30 سال جنگ و درگیری را تجربه کرده وضع بهداشتی مطلوبی ندارد، به همین دلیل است که تلاش دارند تا از دریچه ورزش سلامتی روحی و روانی را نیز نصیب خود کنند.
دوم؛ مردم افغانستان انجام تمرینات ورزشی و عضویت در تیم‌های ورزشی را راهی برای رسیدن به اتحاد و همبستگی میان اقوام و ملیت‌ها می‌دانند.
درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی که در بیشتر موارد رنگ و بوی مذهبی در افغانستان داشت، صدمه بزرگی به پیکر اتحاد افغانستانی‌ها زده و اکنون نسل جدید در کشور در تلاشند تا از هر دریچه‌ ممکن همبستگی و اتحاد را در میان اقوام بوجود آورند و ورزش را راهی برای رسیدن به آن می‌دانند.
با این وجود، هیچ رشته‌ ورزشی در افغانستان نیست که تمام اقوام افغانستان در عضویت آن سهمی نداشته باشند و ترکیب تیم‌های ملی تمام رشته‌های ورزشی شامل اقوام مختلف کشور است که مردم آن را سبب افزایش همبستگی و تحکیم اتحاد می‌دانند.
سوم؛ یکی دیگر از مواردی که برای ورزشکاران انگیزه‌بخش تلقی می‌شود این است که ورزش را نشانه‌ای از مبارزه با جنگ و رفاقت با صلح می‌دانند.
افغانستانی‌ها معتقدند که با انجام تمرینات و مسابقات کافی و همچنین تشکیل تیم‌های ورزشی که با ترکیب قومیتی است می‌توانند راه را برای صلح، آشتی و دوستی باز کنند.
چهارم؛ افغانستانی‌های خسته از جنگ و خشونت تلاش دارند تا با ورزش نشان دهند که افغانستان ملت عقب‌مانده و جنگ طلب نیست، بلکه کشور صلح‌دوستی و متمدنی است که می‌خواهد همانند سایر ملت‌های دنیا با آرامش زندگی کند.
با این وجود، ورزشکاران افغانستان تلاش دارند با پیروزی در مسابقات بین‌المللی توانایی خود را در جهان به نمایش گذاشته و افکار آنان را نسبت به افغانستان تغییر دهند.

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
سخن جدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 487
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 39
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 63
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 80
  • بازدید ماه : 231
  • بازدید سال : 3,067
  • بازدید کلی : 83,586