نویسنده: محمدرضا نعیمی
از چندی بدینسو زمزمهی تأخیر انتخابات پارلمانی در محافل عمومی و سیاسی تکرار میگردد و احتمال تبدیل این شایعهی عمومی که ممکن است این پروسهی دموکراتیک تا یک سال دیگر یا حتی بیشتر از آن به تأخیر به یک واقعیت همگان را نگران ساخته است. سایهی سیاه این شایعه که اکنون به واقعیت تبدیل شده است، از هم اکنون برسر قوه مقننه قرار گرفته و یک بازوی مهم دولت را با چالش مشروعیت مواجه ساخته است.
شکی نیست که اگر به دستاوردهای نیم بند یک و نیم دههی اخیر اشاره شود، یکی از آن موارد را میتوان روی کار آمدن نهادهایی دانست که براساس آرای مستقیم مردم ایجاد شده و صلاحیت خویش را از بستر اجتماعی میستانند. این نهادها هرچند در عمل به مردمسالاری پای بندی ندارند، ولی دستکم وجههی آنها دارای چنین شاخصهای میباشد. امتیاز این نوع نهادها نیز مسوولیت و پاسخگویی آن در برابر مردم بوده و حفظ و استحکام این دستاورد و اصلاح و بازسازی آن یکی از رسالتهای اساسی نظام سیاسی کنونی کشور به شمار میرود.
انتظار میرفت تا با روی کار آمدن نظام نوین سیاسی با ساختار حکومت وحدت ملی، میکانیزم بهتری مد نظر گرفته شود که نهادهای تقلبسالار انتخاباتی را ناگزیر به پوستاندازی نموده و باعث شود که انتخابات آتی در کشور، مبنا و مجرای دقیق خویش را پیدا نماید. زیرا فلسفهی اصلی این ساختار، نجات از بحرانی بود که زمینهی سقوط نظام سیاسی را فراهم میساخت و استحکام چنین مکانیزمی، یکی از رسالتهای اصلی و تعهدات مهم حکومت به حساب میآید.
اما متأسفانه سیر کمیسیونسازیها و سکوت مرکز تصمیمگیری در ارگ ریاست جمهوری در قبال بسیاری از مسایل حساس و سرنوشتساز در این خصوص نشان میدهد که چنین عزمی در نظام سیاسی کشور وجود ندارد و اگر نهادهایی هم متعهد به این کار هستند، با سنگاندازیهای فراوانی مواجه خواهند شد.
این درحالی است که حامیان مالی پروسهی انتخابات، ایجاد اصلاحات انتخاباتی را به عنوان پیششرط اساسی تمویل این برنامهی دموکراتیک و مردمی دانسته و بدون آن حاضر به پرداخت پولی برای برگزاری انتخابات نخواهند شد. این واقعیت درحالی رخ میدهد که عمر قانونی پارلمان حاضر در حال ختم شدن است و به زودی، یک بازوی قانونی دولت با چالش مشروعیت مواجه خواهد شد. شکی نیست که وجود چنین نهادی دارای کارکرد و موثریت لازم نخواهد بود. زیرا حکومت و بخش مجریهی که در وجود نهاد قانونگذار و ناظر مشروع حاضر نیست تا فیصلههای آن را قبول نموده و به تصمیمهای آن گردن بنهد، برای فرار از مسوولیت خویش در برابر یک نهادی که مشروعیت لازم را ندارد، بهانههای زیادی خواهد داشت.
در چنین حالتی، خروج نظام سیاسی از حالت مردمی و رفتن آن به سمت خودکامگی، تصور تلخی است که امکان تحقق آن به یک واقعیت در درون حکومت، خواب و خیال دموکراسی خواهان را آشفته خواهد ساخت. زیرا در نبود یک نهاد ناظر و قانونگذار مشروع – دستکم در یک خلای زمانی که انتخابات به تأخیر میافتد- امکان تجدید نیروی قوه مجریه بر محور خودی یکی از احتمالهای غیردموکراتیک است. تردید نباید کرد که کارنامهی چنین حکومت، با فساد بدتر از پیش رقم خورده و زمینه را برای تضارب آرا و فضای پلورالیستی سیاسی حتی در درون نظامیکه اکنون دو قطب دارد، از بین خواهد برد.
بخش دیگر قضیه این است که هرچه روند برگزاری انتخابات پارلمانی با تعلل و تأخیرهای غیرمجاز مواجه شود، زمینه برای تحرکات غیرقانونی در عرصهی انتخابات بعدی بیشتر شده و ما در آینده شاهد مجلسی خواهیم بود که به لحاظ کارآمدی، وضعیت مطلوبی نخواهد داشت. حقیقت مسلم این است که وجود نهاد قانونگذاری که دارای کارکرد موثر نباشد و کماکان در جال مشکلات خویشتن درگیر بماند، بود و نبود آن مساوی است و شکلگیری آن نیز سودی به حال مردمسالاری و دموکراسی نخواهد کرد.
لذا به نظر میرسد که برای جلوگیری از تشدید بحران سیاسی و ممانعت از وارد شدن ضربهی شدید به مردمسالاری، لازم است تا با فشارهای مدنی و مردمی در سطح ملی و اقدامهای قاطعانه در سطح بینالمللی از سوی حامیان نظام سیاسی موجود، تلاش شود تا انتخابات سالم در زمان معین آن برگزار گردد.
بدون شک جامعهای که شکافهای قومی، جناحی، طیفی و طبقاتی ومعضلات عظیم اجتماعی به شدت انباشته شده است، نیازمند نظامی است که وجههی مردمسالاری آن بیشتر بوده و در برابر نیازهای اساسی مردم پاسخگویی لازم را داشته باشد. بنابراین، ایجاد یک رکن اساسی دولت با چارچوب و اصول قانونی آن یکی از مسوولیتهای اساسی جامعه جهانی و نهادهای مدنی تا با روی کار آمدن پارلمان قانونی و کارآمد، کارکرد موثری را در امر نظارت و قانونگذاری داشته باشد. در غیر آن باید فاتحهی مردمسالاری خوانده شده و روی دیوار دموکراسی خط بطلان و نشان چلیپا کشید.