نویسنده: علی سینا
روز حفظ محیط زیست (15 جوزا) را درحالی پشت سر گذاشتیم که آسمان کابل بیشتر از هر زمان دیگری با زمین آن سر ناسازگاری پیش گرفته و شدت آلودگی آن به حدی شده که نمیتوان اجسام خارجی را حتی از فاصلههای نزدیک در سینهی آن مشاهده کرد.
هرچند در کشوری که هوای سیاسی و شرایط اجتماعی در بستر سیاسی بسی آلودهتر از هوای آلوده در آسمان آن است، سخن گفتن از تدبیر و برنامههای پیشگیرانهی آلودگی هوا «گپ لوکس» و ادعای بزرگی باشد، ولی شکی نیست که مسئولیت دولتمردان، مردم، نهادهای مختلف و تمامی حلقههایی که در این شهر نفس میکشند در برابر رفع این معضل،یک امر حتمی و اساسی است.
اما در حالی که دود آلودگی هوا در چشم و حلق شهروندان فرو میرود، زبالهها از پایتخت چهرهی ناهنجاری به نمایش گذاشته و آلودگی محیط زیست پایتخت به یک معضل بزرگ تبدیل شده است، هیچ تدبیری در برابر آن وجود ندارد تا موجب کاهش یا دستِکم ایجاد محدودیت این معضل برای مردم شود. دولتمردان نیز به جای اینکه به تدبیر دایمی بیاندیشند دست به کارهای نمایشی زده و خاک به چشم مردم فرو میکنند. رییس جمهورمحمداشرف غنی هفته گذشته و همزمان با روز حفظ محیط زیست با پوشیدن لباس نارنجی، دستکش و ماکس به سراغ زبالههای شهر رفته و با این کار نشان داد که وی نیز وضعیت کابل را مشاهده میکند. اما او فردای همان روز در لب حوض پاکیزه و فضای سبز ارگ خویش نشسته عکسی گرفت. این عکس چنان وانمود میساخت که گویا با یک نمایش محیط زیست پایتخت پاکیزه شد و کابل گل و گلزار شد!
اما حقیقت این است که حفظ محیط زیست نیازمند تدابیر جدی و برنامهریزی دقیق و درازمدت است. زیرا حجم بسیار زیاد موتر در پایتخت و فرسوده و غیرمعیاری بودن بسیاری از آنها، افزون بر استفاده از تیل بیکیفیت از یک سو و استفادهی بیمحابا و بیباکانه از مواد سوختی چون ذغال سنگ از جانب دیگر باعث شده که آسمان پایتخت، تیره و تار شده و نفس کشیدن در این هوای تار نیز دشوار شود. انداختن زبالههای انبوه در نقاط مختلف شهر به شکل غیرمسوولانه و نبود کارگران کافی جهت تنظیف پایتخت، از پایتخت کشور زبالهدانی بزرگی ساخته است که هرسو نگاه کنی تودههای زیادی از زباله را مشاهده خواهید نمود.
با این وجود، هیچ اداره و نهادی نیست که مسئولیت رسیدگی به این معضل را به عهده گرفته و یا دستِکم به اطلاعرسانی درخصوص آسیبهای ناشی از آلودگی هوا، چگونگی مقابله با این پدیده و مسئولیت و رسالت شهروندان در برابر آن بپردازد. ادارهی عریض و طویلی زیر نام ریاست مستقل حفاظت از محیط زیست نیز نخواسته یا نتوانسته است دست به اتخاذ تدبیر و اقدام عملی در این راستا بزند. این اداره تاکنون فاقد سیاست موثر در راستای مبارزه با آلودگی هوا بوده و هماهنگیهای لازم میان این ارگان و سایر نهادهای مرتبط نیز وجود ندارد تا بتوان جلو آلودگیهای فزایندهی هوای پایتخت را گرفت.
مسئولان عالیرتبهی حکومتی نیز به جای اینکه مشغول نظارت، ارزیابی و بررسی امور اجتماعی و مشکلات مردم در این راستا باشند، به چانهزنیهای قدرتطلبانه مشغول بوده و این معضل با گذشت نزدیک به یک و نیم دهه کماکان، عوارض و آسیبهایی را بر مردم تحمیل میکند.
هرگاه برآوردی از میزان عوارض و آسیبهای آن محاسبه گردد، خواهیم دانست که ضررهای این پدیده در حیات اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی شهروندان بسی زیادتر از آن است که قابل تصور باشد. ولی دریغ از یک ارگان، اداره و نهادی که حتی چنین هشداری را برای شهروندان صادر نموده و آنان را برای روی دست گرفتن اقداماتی در خصوص کاهش آلودگی هوا آگاه سازد.
به هرحال، هرگاه روند کنونی ادامه یافته و برای سوخت بدیل به جای ذغالسنگ و سایر مواد سوختی آلاینده فکری نگردد و جمع آوری زباله نیز در یک چهارچوب موثر دنبال نگردد، این فرایند به جایی خواهد رسید که زیانهای آن در جامعه غیرقابل جبران باشد. بنابراین، نباید موضوع جایگزینی مواد سوختی از دستور کار برنامههای توسعهای خارج شده و حداقل اینکه به عنوان یک ایده در ذهن دولتمردان کشور وجود داشته باشد.
برای رفع یا کاهش این معضل در مدت زمان کوتاه اما یگانه چیزی که در مدت زمان کوتاه موثر خواهد افتاد این است که اطلاعرسانی جمعی از ضررهای مواد سوختی آلاینده صورت گیرد تا اگر آلودگی زمستانی ناشی از این پدیده نابود نگردد، کمازکم کاهش یابد. اقداماتی چون نظارت بر ورود و عرضهی تیلهای باکیفیت، چک فنی و معیاریسازی وسایل نقلیه، جلوگیری از مواد سوختی در اماکن عمومی چون حمام و... از جمله موارد دیگری اند که در کوتاهمدت خواهند توانست جلو آسیبهای این پدیده را بگیرند.