نویسنده: ذکیه غزنوی
تا چهل سال قبل دود ذغال سنگ عامل مهم آلودگي در هواي شهرهاي اروپا بود. در فاجعه عظيم مه دود شيميايي اندن در سال 1952 بيش از 4000 نفر جان باختند. امروزه به بركت سوختهاي بدون دود، دودكشهاي بلند و كاهش آلايندههاي صنعتي، بعضي شهرهاي كشورهاي صنعتي نسبتا عاري از دود هستند. البته اين بدان معني نيست كه آلودگي هوا كاملا از بين رفته است. زيرا نيروگاهها، كارخانهها، ادارات و حتي منازل آلودگي هوا را در شهرها وحتي روستاها تشكيل ميدهند. حساسيت افراد نسبت به آلودگي هوا با يكديگر يكسان نيست. افرادي كه بيشتر به بيماريهاي ريوي مبتلا ميباشند، سالخوردگاني كه از بيماريهاي قلبي و ريوي رنج ميبرند و همچنين كودكان بيشتر تحت تاثير آلايندهها هستند.
این روزها وقتی شامگاه و صبحگاه در بخشی از نقاط پایتخت قدم میزنیم، شاید بی شباهت به وضعیت بحرانی آن روزهای اروپا نداشته باشند. میزان دودیکه از دودکش خانهها بلند شده و با غلظت تمام در فضای شهر میپیچد، ساکنان کابل را به مرگ تدریجی دعوت نموده و سیستم تنفسی آنان را به چالش کشندهای میطلبد. پیامدهای نامطلوب این وضعیت و حالت بحرانی آن را وقتی درمییابیم که وارد درمانگاههای خصوصی و دولتی شده و یا هم در مطب داکتران پا بگذاریم. شکایت مراجعه کنندگان از بیماریهای تنفسی و مشکلات خاص در گلو و دستگاه تنفسی آنان حکایت از بحرانی دارد که دود ذغال برای تسخین خانههای پایتخت نشینان استفاده میشود.
میزان رو به افزایش دود ذغال از زمانی آغاز شد که بخاریهای ذغالسوز ترکی در کشور وارد شده و با گرمایی زیاد و دیزاین مقبول خود، توجه همگانی را به خود جلب نمود. در سایر کشورها قسمت اعظم دود شهرها از سلنسر موترها بهوجود ميآيد. اما در بعضي از مناطق سوخت ذغال و سوخت نيروگاهها نيز در ايجاد دود شركت دارند که در پایتخت کشور م در فصل زمستان ما، خانهها جای نیروگاهها را به خود اختصاص داده اند.
یکی از پیامدهای خطرناک این دودها آن است که ذرات درشت دود در قسمتهاي فوقاني دستگاه نفس، گير ميكنند و باعث اختلال در ترشحات بيني و سينوسها ميشوند، ولي ذرات ريز ممكن است در راههاي عميقتر ريهها نفوذ كنند. حجم زياد اين ذرات باعث اشكال در تنفس افراد مبتلا به آسم، برونشيت مزمن، آمفيزم و ديگر بيماريهاي ريوي ميگردد و حتي ممكن است باعث مرگ زودرس سالمندان مبتلا به بيماريهاي قلبي و ريوي نيز شود. در موارد حاد آلودگي هوا، افزايش مرگ و مير غالبا به دليل وجود اين ماده در غلظتهاي زياد ميباشد.
مونوكسيدكرين نوع دیگری از گازهای سمی است که در پایتخت کشور به وفور در فضا نشر میشود. این ماده، گازي بي بو و سمي است كه عمدتا از سلنسر موتر در اثر احتراق ناقص سوختهاي فسيلي ناشي ميشود. اين گاز حمل اكسيژن خون به مغز ، قلب و اعضای ديگر را مختل ميكند و افرادي كه به امراض قلبي مبتلا هستند به علت كاهش اكسيژن خون مخصوصا در معرض خطر توليد مي باشند. دود سيگرت يكي ديگر از منابع مهم مونواكسيد كربن است. بنابراين ميزان اين گاز در خون افراد سيگرتي بسيار بالاتر از افراد غير سيگرتياست .
سرب نیز در نوع دیگری از ماده کشنده در هوای کشور است. این ماده فلزي است كه براي احتراق بهتر پترول به آن اضافه ميشود و پس از سوخت پترول در هوا آزاد ميگردد.ميزان سرب در اطراف محلهاي پرترافيك بيشتر است و اثرات عمده اين فلز مختل كردن رشد طبيعي و ايجاد اختلالات عصبي در كودكان و افزايش فشار خون ميباشد.
در سایر کشورها توصیهی مراکز صحی این است که پوليسهاي ترافیک و نگهبانان بايد با استفاده از ماسكهاي بخصوصي در جلو بيني، خود را در مقابل آلودگي محافظت كنند. اين ماسكها در دور نگهداشتن ذرات درشت بسيار موثرند و افراد آسمي و كسانيكه مشكلات تنفسي مبتلا هستند با استفاده از آنها راحتي بيشتري احساس ميكنند، همچنين اين ماسكها علامت و هشدار خوبي نيز براي رانندگان ميباشد چون به آنها نشان داده ميدهد كه مردم چقدر از آلودگي هوا رنج ميبرند. بايد توجه داشت افرادي كه نسبت به آلودگي حساسيت دارند بايد زمان كمتري را در بيرون از منزل بويژه خيابانها سپري كنند. اما به نظر میرسد این توصیه برای مردم پایتخت نشین به صورت عموم قابل توجه و ضرورت به اعمال دارد. زیرا قدم زدن در خیابانهای پایتخت به صورت کل هشدارآمیز و چالشانگیز میباشد.
اما برای مقابله با وضعیت بحرانی موجود لازم است تا مصرف ذغال سنگ در پایتخت و سایر شهرها یا به طور عموم ممنوع و یا هم اینکه به شکل محدود و جیرهبندی آن استفاده شود. افزون برآن، موترهای سواری، اتوبوسها و مينيبوسها مهمترين منبع آلودگي هوا را در شهرها تشكيل ميدهند. لذا با استفاده از پترول بدون سرب و نصب صافي در تانكی موتر ميتوان ميزان برخي از آلوده كنندهها را كاهش داد. اما مهمترين راه مقابله با اين مشكل استفاده بيشتر از وسايل نقليه عمومي و تصويب قوانين براي برخورد جدي با وسايل آلوده كننده و ايجاد فضاي سبز در شهرها هستند.
شکی نیست که هرگاه فکری برای مقابله با این وضعیت نشود، پیامد آن همانا خودکشی خواهد بود. زیرا ما با دستان خود، خویشتن را به سوی مرگ نزدیک میسازیم.