نویسنده: نوید الهام
هفتهی گذشته وقتی برای انجام کاری وارد یک اداره دولتی شدم، به میزان تورم در ادارههای دولتی پی بردم. حضور بیش از چهار نفر در یک دفتر ثبت نامهها که ضرورتی بیشتر از دو نفر ندارد، منجر به سرگرم شدن برخی از آنان به کارهای شخصی و کارهای تزیینی شده بود. پرورش گل، آرایش چهره، صحبت و قصه از سریالهای ترکی و هندی و... همگی جزیی از سرگرمیهای آنان شده بود.
مشاهدهی این واقعیت مرا به یاد اصطلاح معروفی انداخت که برای تورم بیش از حد دولت مورد استفاده قرار میگیرد. کارشناسان اقتصادی در تشبیه حجم زیاد دولت از واژهی دولت پنگوئنی استفاده میشود؛ بدن، تصدی فعالیتها را بر عهده دارند و پاها اعمال سیاست. به دلیل بزرگی بدن در مقابل پاها، حرکت دولت به کندی انجام میگیرد. با وجود این حجم انبوه از کارکنان، کندی روند کار و عدم پایبندی به کار و مقررات به صورت غیرقابل تصوری مشاهده میشود و همین امر باعث میگردد تا یک کار ساده که به دقیقهها باید انجام شود، به روزها طول میکشد. به همین دلیل است که به هر اندازه که دولت بتواند حجم خود را کاهش دهد، میتواند سریعتر حرکت نموده و مسیر بیشتری را بپیماید.
حقیقت این است که دولت در زمینههای مختلف از بزرگی بیش از اندازه و غیرضروری رنج میبرد. یکی از این زمینهها، بخش منابع انسانی است. دولت هم اکنون با حجم بالای نیروی انسانی در زیرمجموعههایش مواجه است که به بسیاری از آنها احتیاج ندارد. دولت به دلیل مواجهه با سونامی بیکاری، قادر به تعدیل نیروهای مازادش نیست. این نیروها در عین حالیکه شاغلاند، بیکارند. در واقع بسیاری از شاغلان دولتی، بیکاران پنهانند یعنی در عین حالیکه کار میکنند و درآمد دارند، هیچ نقشی در اقتصاد کشور نداشته و برای دولت به صورت مستقیم و غیرمستقیم فقط ایجاد هزینه میکنند. این هزینهها برای دولتیکه به دلیل ساختار نامناسب اقتصادی و وابستگی همه جانبه با کسری شدید بودجه مواجه است و هر از چندگاهی برای تامین این کسری مجبور به ایجاد اختلال در نظام اقتصادی است، اصلا توجیه ندارد. دولت باید راهی برای مقابله با این وضعیت بیابد.
وعدهی دولت وحدت ملی برای مقابله با حجم انبوه و تورم بیجا در نهادهای دولتی این بود که تعداد وزارتخانهها را تقلیل داده و نهادهای موازی را حذف کند. اما این وعده محقق نشد و به نظر میرسد که یکی از دلایل آن، مواجهه با حجم انبوهی از بیکاران دولتی میباشد.
این درحالی است که شاغلان بیکار هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم برای دولت ایجاد هزینه میکنند. هزینههای مستقیم معاش و مزایایی است که دولت به این شاغلان میدهد. هزینههای غیرمستقیم هزینههایی است که در اثر استفاده از امکانات دولتی (محل کار و سایر) ایجاد میشود. دست یازیدن به رشوت ستانی و فساد اداری به دلیل عدم کفایت معاش دولتی برای حجم انبوهی از کارکنانش نیز هزینهی نامشروع و غیرمستقیم دیگری است که این بیکاران شاغل بر جامعه و دولت تحمیل میکند. لذا دولت باید در اولین تدبیر، هزینههای غیرمستقیم را به حداقل برساند. به نظر می رسد دولت برای مواجهه با معضل شاغلان بیکار باید تصمیمات سختی بگیرد ولی در هر حال تاخیر در این مهم، پذیرفتنی نیست.
راه حلی که تاکنون در پیش گرفته شده است، تقویت سکتور خصوصی و جایگزینی نیروی انسانی به این نهادها بوده است. در حقیقت، دولت با خصوصیسازی به دنبال دستیابی به اهدافی چون افزایش رقابت، بهبود کارایی، کاهش تصدیگریهای غیرلازم و کاهش هزینههای دولت در بودجه است. دستیابی به این اهداف، ادارهی امور را برای دولت تسهیل میکند. از این رو تقویت سکتور خصوصی، همیشه در صدر برنامهریزیها بوده و در برنامههای توسعهای نیز فصلی را به خود اختصاص داده است.
اما چالشهای فراروی این برنامه، مانع حل معضل بیکاران شاغل شده و نتوانسته است مشکل بیکاران را حل نماید. بخش خصوصی طی سیزده سال اخیر در زمینههای مختلف تجارت، صنایع مواد غذایی و زراعت، بخش صنعت ساختمانی و همچنان صنایع تولیدیهای کوچک نقش داشته است، ولی در بخشهای دیگر اگر قرار باشد که ما بخش خصوصی را به عنوان موتور رشد و توسعه اقتصادی بدانیم بدون همکاری بخشهای عمومی و بدون سیاستهای دولتی و همچنان اقتصاد عمومی، بخش خصوصی نمیتواند کشور را به پیشرفت و توسعه اقتصادی رهنمون شود. متاسفانه بخش خصوصی و عمومی در افغانستان طی سیزده سال اخیر این همکاری را برنتافته و از هماهنگی لازم برخوردار نبوده است.
از سوی دیگر بخش خصوصی افغانستان تا اندازهای در سالهای اخیر محافظهکارانهتر و منفعت طلب شده و ناامنی و نارساییهای اجتماعی موجود، لزوم در پیش گرفتن راهکار جدید و سیاست و استراتژی نوینی را برای همکاری دو بخش عمومی و خصوصی میطلبد. شکی نیست که زیرساختهای لازم نیاز است تا دولت افغانستان انرژی و زمینههای دیگری چون زمین و سیاستهای مالی و پولی استاندارد و معیاری برای دستیابی به فرصتها و امکانات اعتباری را فراهم کند، به همین سان ضروری است تا دریافت امتیاز سرمایهگزاری در کشور از حالت مافیایی و انحصاری خارج شده و دست اندازیهای موجود از جانب عناصر داخل ساختاری کوتاه گردد. از همه مهمتر اینکه افغانستان مسلما باید اقتصادش را تولیدی کند و به طرف صنعتی شدن برود.
به این ترتیب، میتوان گفت که راهکار گسترش و تقویت بخش خصوصی را برای حل معضل بیکاران شاغل تقویت نموده و به جای در پیش گرفتن روشهای دیگری در یک چرخهی «آزمون و خطا»، این راهکار را تقویت نموده و حمایت کرد.