حضور غیرمنتظره رئیس جمهور ترکمنستان در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در دوشنبه به عنوان مهمان افتخاری در اجلاسی که به موضوع امنیت منطقهای و بخصوص اوضاع افغانستان با توجه به خروج نیروهای ناتو از این کشور تا پایان سال 2014 و پیامدهای آن برای کشورهای همسایه میپرداخت، از همان زمان نشان داد، ترکمنستان بطور واقعی خطری بالقوه را درک کرده است.
این خطر اکنون بیخ گوش ترکمنستان است، طی ماههای اخیر در برخی از نقاط مرزی افغانستان - ترکمنستان و بطور دقیق در حوالی روستای «المار» از ولایت «فاریاب» مردم محلی از حضور شبه نظامیانی تحت عنوان داعش با پرچمهای سیاه خبر دادند.
این خبر در حالی مورد تایید رسمی مقامات محلی قرار گرفت که در چند ماه اخیر بارها بین نیروهای مرزبانی ترکمن و شبهنظامیان این مناطق درگیری رخ داده است، بر این اساس حتی مقامات ترکمنی تصمیم گرفتند برای مبارزه با ناامنی در مناطق مختلف مرزی خندق حفر کنند و در برخی مناطق نیز اقدام به نصب فنس کنند.
بهتازگی نیز گزارش شده که پس از درگیری شدید میان نیروهای دولتی افغانستان و ترکمنستان با شبه نظامیان طالبان، مخالفان مسلح، بخشهایی از ولایتهای فاریاب و جوزجان را به تصرف محدود خود درآوردند.
واقعیت از این قرار است که اکنون طالبان به اصطلاح ترکمنی و متحدین آنها نیروهایشان را در شمال غربی افغانستان، به صورت خاص در دو ولایت فاریاب و بادغیس مستقر و متمرکز کردهاند.
به گفتهی «فتح ا..قیصاری» نماینده پارلمان افغانستان در ولایت فاریاب، نفوذ طالبان در این ولایت بسیار زیاد است واین گروهها برای تامین منابع مالی خود از طرق مختلف از جمله ارتباط دوستانه با کارآفرینان، صاحبان ممالک به مایحتاج خود دست مییابند و یا این که از طریق زور و ایجاد ترس در بین شهروندان در این ولایت به اهداف خود دست مییابند.
در تازه ترین اخبار نیز، فرمانده پولیس امنیتی قندوز از حضور تعداد بالای شبه نظامیان خارجی شامل ازبک و تاجیک و قرقیز در میان کشته شدگان درگیریهای اخیر در این ولایت خبر داد. موضوعیکه تایید میکند، شبه نظامیان عمدتا وابسته به حرکت اسلامی ازبکستان که 4 ماه پیش بهصورت رسمی از گروه داعش اعلام حمایت کرد، در این منطقه حضوری جدی دارند و برنامههایی را در فصل اوج گیری حملات تروریستی در سر میپرورانند.
افراطگرایان و ملاحظات ایدئولوژیک
در این زمینه دو فرضیه را میتوان مطرح کرد، فرضیه اول منطقه آسیای مرکزی را همچون نظریه هارتلند مکیندر سرزمین مهمی از نظر شاخصهای ژئوپلتیکی میداند و با تاکید بر ملاحظات ایدئولوژیکی میگوید این منطقه در آینده کانون بحران خواهد بود.
البته صحبت از مستعد بودن آسیای مرکزی برای پذیرایی از کانون بحران جهان بر اثر ملاحظات مذهبی نیاز به یکسری شاخصههای تئوریک و عملی برای اثبات هم دارد. در بعد تئوریک، تعارض میان دین و دولت حاصل از انقطاع تاریخی منطقه از اسلام در دوران تسلط کمونیستها و ادامه سیاست ضدیت با اصول اسلامی و قوانین دینی در زمان حاضر، شرایطی را فراهم آورد تا برخی تندروهای مسلمان، تاب تحمل سلطه نظامهای لائیک را نداشته باشند و با تحریک عوامل درونی و بیرونی، برای کسب قدرت از راه زور به تحرکاتی دست زنند.
امریکه میتواند در منطقه مورد تمرکز ما «این همان سازی» شود. به عبارت دیگر، تندروهای آسیای مرکزی پس از کناره گیری قدرتی بنام امریکا از موضوع کنترل امنیت منطقه، فضا را مهیا دیده و با استفاده از وضعیت عدم هماهنگی نیروهای امنیتی افغانستان، دروازه ترکمنستان را برای شروع بی ثبات کردن منطقه و تشکیل آهسته بنیان خلافت اسلامی انتخاب کردند.
در همین حال موضوعات دیگری همچون حضور تاثیرگذار اتباع آسیای مرکزی در درگیرهای سوریه، افزایش شمار تحرکات تندروها در قالب طرحهای مقابله با سیاستهای دولتی، رشد معنادار شبکههای اجتماعی و گروههای تندرو و القا تفکرات تکفیری از طریق فضای مجازی، بی توجهی به اصول اسلام سنتی و گرایش تودههای مردمی به سمت تفکرات سلفی در سایه نبود الگوی جایگزین اسلام دولتی و همچنین اعلام حمایت بخش مهمی از افراطگرایان از خلیفه خودخوانده داعش در سوریه، علاوه بر پررنگ کردن فرضیه ایدئولوژیکی، همگی نشانی از پتانسیل بالای منطقه برای پذیرایی از جریان افراط در آینده را نیز دارد.
معتقدین به فرضیه ایدئولوژیک بودن تحرکات مرزهای جنوبی آسیای مرکزی میگویند، علاوه بر مسیر شرقی-مرکزی شامل دره فرغانه، اکنون افراطگرایان برای رخنه و نفوذ در مسیر غربی که از ترکمنستان میگذرد، مهیا میشوند.
این عده از کارشناسان مثالهایی مانند کشتن صدها غیرنظامی، سوزاندن خانهها، که پیشتر در این منطقه رویت نمیشد. را یادآور شیوه و رویه «دولت اسلامی عراق و شام» میدانند و نتیجه میگیرند، منابع انرژی سرشار ترکمنستان و مبالغی که میتواند از طریق فروش آن نصیب گروههای افراطگرا شود، بعنوان محرکه چرخ خلافت اسلامی باعث گردیده ترکمنستان را بعنوان اولین قربانی خود انتخاب کنند و به این کشور هجوم آورند.
در خصوص نقش نیروهای مسلح ترکمنستان نیز این عده تفسیر خاص خود را دارند. آنان میگویند، ارتشی که در موصل عراق با اسلامگرایان رادیکال مبارزه میکرده است، خیلی بیشتر بوده و خیلی بهتر تجهیز و تسلیح شده بود اما این ارتش نتوانست مانع تصرف شهر از سوی گروه دولت اسلامی عراق و شام گردد.
آنان معتقدند افراط گرایان حاضر در جنوب ترکمنستان برای دسترسی سریعتر به منابع مالی قوی برای ادامه کار میتوانند به سرعت از روستای «تگتابازار» از طریق جاده آسفالته تا شهر «یولوتان» پیش روی کنند که گروهی از معادن بسیار بزرگ «گالکینیش» که به لحاظ ذخایر انرژی در وضعیت مناسبی قرار دارد، در نزدیکی آن قرار دارند و میتواند خیلی زود به منبع تامین مالی هزینههای جاری این نوع تفکر مبدل گردد.
پس بنابراین، قائلین به فرضیه اول، همچنان موضوع دغدغههای مذهبی و تلاش برای ایجاد مدل سوریه و عراق در منطقه آسیای مرکزی را بعنوان اهداف تجمع افراطگرایان در مناطق شمالی افغانستان و جنوب منطقه آسیای مرکزی میدانند.
افراطگرایان ابزار قدرتها برای تاثیر بر خطوط انتقال انرژی
فرضیه دوم و رقیب این نوع تفکر، قائل به طرح «جنگ خطوط لوله» در چرایی تجمع افراط گرایان در مرزهای افغانستان-ترکمنستان است.
این تفکر که البته بیشتر از سوی کارشناسان روس مطرح میگردد، میگوید اگر افراطگرایان ظرف روزها و ماههای آینده مسیر یا جاده بین «فاریاب» و «بادغیس» را به صورت کامل به تصرف خود درآورده و مرزبانان ترکمنستان را به دردسر اندازند، این بدان معنا است که هدف آنها تاپی، احاطه کردن خط لوله یا ایجاد سر و صدا و همهمه است. همچنین اگر آنها از طریق «مرغاب» به عمق قلمرو ترکمنستان نفوذ نمایند، این نیز بدان معنا است که پروژههای «شرق-غرب» و «ترنسخزر» در معرض تهدید مستقیم قرار دارند که در این صورت، عملیاتیسازی پروژه تاپی نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
فراموش نکنیم خط لوله ترنسخزر از پشتیبانی و حمایت امریکا برخوردار است. این کشور با حمایت از این خط لوله تلاش میکند انتقال گاز به چین را کاهش داده و صادرات مجدد گاز ترکمنستان از طریق روسیه را به صفر برساند که به طور طبیعی این وضعیت مورد مخالفت روسیه قرار خواهد داشت.
خط لوله تاپی نیز از سوی امریکا پشتیبانی میشود. و تشدید فعالیت طالبان مانعی برا توسعه این خط لوله است. ضمن اینکه قطر نیز علاقهای به ساخت این خط لوله ندارد زیرا قسمت عمده ای از گاز پاکستان را قطر تامین میکند و خط لوله تاپی این خطر را دارد که قطر بازار رقابتی جنوب آسیا را از دست داده پس بنابراین، از هرگونه راهی برای ممانعت از به سرانجام رسیدن تاپی حمایت میکند.
عربستان سعودی هم که در همه حوزههای فعالیت سیاست و اقتصاد خارجی در شرایط مبارزه و مواجهه با قطر قرار دارد و بدنبال تامین منافع پاکستان نیز هست، در صدد است این پروژه را عقیم گذارد.
روی دیگر سکه هم در آنجایی است که در سالهای اخیر ترکمنستان یکی از تامین کنندگان عمده گاز چین نیز شده و در یک چشم انداز 15 ساله قرار است 4 خط لوله انتقال گاز به چین از طریق ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان ساخته شود و بنابر محاسبات انجام شده 90 درصد گاز ترکمن به چین خواهد رفت.
در همین حال، نه آمریکا و نه قطر هیچ علاقهای برای ساخت و اتمام این پروژهها ندارند که یک کشور دیگر به خریدار اصلی گاز ترکمنستان تبدیل یابد. پس بنابراین، افراطگرایان را تحریک میکنند تا در نواحی مرزی بویژه در سرخس و مرو مستقر شوند تا از این طریق بتوانند خط لوله ترکمن-چین را تحت تاثیر خود قرار دهند.
در این حالت و به اعتقاد قائلین به فرضیه دوم، کشورهای قدرتمند از افراطگرایان ابزاری ساختهاند که در اختیار منافع خود بوده و از این طریق بدنبال تاثیرگذاری بر اجرایی شدن خطوط انتقال انرژی ترکمنستان هستند و از اینرو هر یک به نوعی افراطگرایان را در این منطقه هدایت میکنند.
منبع: فارس
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سخن جدید
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
آمار سایت