نویسنده: علی سینا
وابستگی مالی نظام سیاسی و پروسههای پایهگذار بسترهای دموکراتیک یکی از عوامل مهم بی ثباتی و اختلالزایی در روند برگزاری آنها بوده است.
رونما شدن هرگونه ناهماهنگی در جریان برنامههایی چون انتخابات و انحراف آن از مسیر اصلی اش، ارتباط مستقیم با وابستگی مالی این پروسهها به منابع خارجی و کمکی از جانب کشورهای بیرونی داشته است. وجود این ذهنیت در افکارعمومی که چه بسا به واقعیت نیز پیوسته است، ناشی از همین نقیصه است که گفته میشود «تصمیم حامیان سیاسی و کشورهای خارجی، تعیین کنندهی انتخابات است نه آرای مردم». همین امر نیز موجب شده است تا عناصر اصلی حکومتها بیشتر وامدار قدرتهای خارجی باشند و کمتر خویشتن را مرهون آرای مردمی فکر کنند.
این مسأله از دیر زمان به این سو ادامه داشته و دستکم از اواسط قرن هیجده تاکنون، منابع مالی یکی از عوامل اصلی تأمین یا برهم زدن ثبات و امنیت در نظام سیاسی کشور نقش داشته است. این مسأله پس از آن پر رنگ شد که مسیر دریایی به جای بستر خشکه در تعاملات تجاری نشست و افغانستان به عنوان اقلیم محاط به خشکه، جایگاه خویش را از دست داده و محدودیتهای زیادی مواجه شد. نبود مدیریت لازم در رأس ادارهی کشور برای رونق دادن تجارت از طریق مسیرهای زمینی با ایجاد خط ریل، توسعهی خطوط انتقال انرژی و ... از آسیای میانه به کشورهای همسایه اش چون هندوستان و یا هم احیای راه ابریشم، بحران موجود در این راستا را مضاعف ساخت و افغانستان را به عنوان کشور وابسته به لحاظ اقتصادی در سلطهی کشورهای قدرتمند قرار داد.
در طول این مدت، حکومتهای محدودی توانسته اند با قوهی قهریه شان از حالت وابستگی نجات یافته و با اعمال قدرت در سرزمینهای فراتر از جغرافیای افغانستان، به جمعآوری مالیات از آنها پرداخته و متکی به منابع داخلی اش شده است. تسلط افغانستان در دوران حاکمیت درانی در سال 1747 میلادی بر سرزمین هندوستان و کشمیر، مقطع متفاوتی را رقم زد و عدم وابستگی افغانستان را به لحاظ مالی به تصویر کشید.
نفوذ کشورهای قدرتمند به منظور استفادهی ابزاری از این اقلیم در برابر کشورهای رقیب، باعث روی کارآمدن حکومتهایی شده است که چهرهی دست نشاندگی را از خود به نمایش گذاشته است. دخالتهای انگلیس در برابر روسیهی تزار در افغانستان و استفاده از آن در این رویارویی، استقلال افغانستان را برهم زد و به تبع آن ارتش، پولیس و نظام سیاسی و امنیتی کشور را به عنوان مستعمرهی رسمی ترسیم کرد.
تحولات موجود در زمان تسلط انگلیس و کسب استقلال افغانستان از این ابرقدرت که عنوان استعمارگر پیر را به خود اختصاص داده بود، بار دیگر نتوانست افغانستان را برای مدت دوامدار دارای استقلال کامل نگهدارد. دخالتها کماکان ادامه داشت و شاهان و سردمداران سیاسی افغانستان همواره به نحوی متکی به قدرتهای خارجی بوده اند و ابزارهای سیاسی در دست همان قدرتها. به همین دلیل هرگونه تحول در افغانستان به نوعی خاستگاه خارجی داشته و ناشی از وابستگی مالی دولت به منابع خارجی بوده است.
ناموفق ماندن پروژههای اصلاحی در هر زمان، ناشی از وابستگی مالی نظام سیاسی به منابع خارجی بوده و ضعف اقتصادی در واقع، عامل اصلی شکست روندهایی چون اصلاحات امانی و... گردید. زیرا نبود منابع مالی برای ارتش و پولیس، نظام سیاسی در برابر شورشهای داخلی شکست خورده ثابت ساخت و همین امر نیز باعث فروپاشی ارتش کشور پس از اشغال شوروی سابق شد. در حقیقت، اشغال شوروی، سنگ تمام برای شکست نظام سیاسی با تمام ابعاد امنیتی آن شد و پایههای اندک اقتصادی را نیز فرو ریخت.
این نقیصه تاکنون نیز ادامه یافته و با گذشت زمان و ضرورت افغانستان به زیربناها و ابزارهای مدرن، وابستگی اقتصادی آن نیز افزایش مییابد. هرگونه تغییر در تصمیم کشورهای حامی اقتصادی کشور، پیامدهای مهمی را در افغانستان به دنبال داشته و چه بسا قطع این کمکها به معنای نبود نظام سیاسی و سیستم حکومتی میباشد.
قدرتهای بیرونی نیز در واگذاری کمکها و مساعدتهای اقتصادی، اهداف سیاسی خویشتن را دنبال نموده و حمایتهای اقتصادی شان را در پرتو یک استراتژی سیاسی و به صورت قطرهچکانی در اختیار دولت افغانستان قرار داده است.
منابع مالی زیرزمینی نیز که چشمانداز بهتری را برای افغانستان قابل تصور میداند، نیازمند هماهنگیهای لازم با کشورهای بیرونی و فراهم ساختن بستر مناسب سرمایهگزاری است که این امر نیز به نوعی در قیادت و اختیار کشورهای خارجی قرار دارد. مدیریت این وضعیت و مهیا ساختن زمینههای استخراج معادن از یک سو و احیای مجدد مسیرهای اقتصادی از کریدور آسیای میانه و خاورمیانه از جانب دیگر، خواهد توانست این وابستگی را کاهش داده و یا هم از بین ببرد. اما شکی نیست که ترتیب شرایط مناسب برای این پروژهها نیازمند اصلاحات قوی، مدیریت مطلوب و تعاملات درست در حوزههای مختلف داخلی و خارجی است.
بدیهی است که هرگاه دولت کنونی نتواند با اعمال تدابیر لازم جلو وابستگی اقتصادی کشور بگیرد، تأمین ثبات سراسری و امنیت پایدار نیز محقق نخواهد شد و شکست و گسست پیشینهدار افغانستان کماکان استمرار خواهد یافت.