نویسنده: نوید الهام
فرصت چهارده سالهی افغانستان که ناشی از حضور کشورهای کمک کننده و سرازیر شدن کمکهای هنگفت و سرشار بود، فرصتهای زیادی را ایجاد کرد که میتوانست در نجات اقتصاد کشور محاط به خشکهی افغانستان از رهگذر برقراری روابط تجاری با منطقه موثر واقع شود.
برقراری روابط با قدرتهای اقتصادی بزرگ منطقه که چین و هند از نمونههای روشن آن اند و ایجاد مسیرهای مهم ترانزیتی از کریدورهایی چون چابهار، راه ابریشم و اجرایی شدن قراردهای انتقال نفت از آسیای میانه به هندو... میتوانست افغانستان را از وابستگی محض رهایی داده و به خودکفایی نسبی برساند.
اما به باور آگاهان امور اقتصادی این فرصت در سایههای تنشهای سیاسی موجود تبدیل به تهدید شدند و تنشهای سیاسی و امنیتی منطقهای، بخصوص بی اعتمادی بیش از حد میان افغانستان و پاکستان، تاثیرات ناگواری را بالای تجارت و ترانزیت و اجرایی شدن موافقتنامهها از جمله موافقتنامه تجارتی و ترانزیتی افغانستان- پاکستان (APTTA) گذاشت.
این درحالی است که به باور محمودصیقل، کارشناس مسایل اقتصادی «بازسازی شاهراه حلقوی افغانستان به عنوان چهار راه ارتباطی آسیای مرکزی، آسیای جنوبی، چین و ایران، ایجاد قوانین و مقررات تجارتی و معرفی اقتصاد بازار از فرصتهای خوب و مطلوب برای تجارت افغانستان محسوب میشوند.»
از جانب دیگر افغانستان همکاران و همراهان خوبی را میتوانست در میان کشورهای آسیای میانه با خود همگام سازد؛ کشورهاییکه به طور مضاعف محاط به خشکه اند، برای داشتن روابط تجاری نیاز جدی به دسترسی به آبهای گرم هند، خلیج فارس و خلیج عمان دارند.
اما محدویتها و نوسانات سیاسی موجود در کشورهای آسیای مرکزی، مسیر بدیل را برای تجارت و ترانزیت افغانستان غیر قابل پیشبینی ساخته است. انتقال اموال از کوتاه ترین دهلیز ترانزیتی بین افغانستان و هند در گرو تنشهای هند و پاکستان قرار گرفت و دولتمردان کابل نیز نتوانست به این چالشها فایق آیند.
از میان فرصتهای طلایی موجود، ایجاد مسیر مهم بینالمللی از طریق بندر چابهار به عنوان بدیل مطلوب برای بندرکراچی پاکستان بود تا این امتیاز، باعث باجگیری مکرر پاکستان از افغانستان نگردد، ولی باوجود رونق گرفتن ترانزیت از طریق بندر چابهار در ایران، افزایش تنشها میان ایران و کشورهای غربیکه در تامین ثبات نسبی در افغانستان نقش دارند، از افغانستان قربانی گرفته و تجارت و ترانزیت افغانستان را به چالشهایی روبرو ساخت.
آقای صیقل معتقد است که «ضعف هماهنگی در رقابتهای قدرتهای بزرگ بالای انرژی آسیای مرکزی و ذخایر افغانستان، همراه با فقدان یک دیدگاه بزرگ اقتصادی پایدار، ضعف حکومتداری و موجودیت فساد بیش از حد در افغانستان از چالشهای دیگر تجارتی و ترانزیتی پنداشته میشوند.»
وی می افزاید: سالهای طولانی است که افغانستان کشور های منطقه را تشویق کرده که از قابلیت های ترانسپورتی اش استفاده کند. مطالعات بانک جهانی با توجه به قیمت، زمان، فاصله و نوع وسایل حمل و نقل، نشان میدهد که ارزانترین ترانسپورت تجارتی برای اکثر پایتختهای آسیای مرکزی، خط آهن افغانستان – بندرهای عباس و چابهار ایران و شاهراههای افغانستان – بندرهای کراچی، قسیم و گوادر پاکستان است.
با توجه به این، بخشهایی از شاهراه حلقوی افغانستان در سه دهلیز بزرگ شمال – جنوب تجارتی و ترانزیتی، در برنامههای همکاری اقتصادی_ منطقهای آسیای مرکزی (CAREC) شامل بوده و همراه با پروژه قطار آهن مزار- حیرتان از حمایت پولی بانک توسعه آسیایی برخوردار هستند. به همین ترتیب افغانستان در دهلیز ترانسپورتی اروپا- قفقاز- آسیا (TRACECA) و مسیر یورشیا (هند – پاکستان – افغانستان – ایران – اروپا) از جایگاه ویژهای برخوردار است.
به هرحال، رهبری این روند توسط افغانستان مهم است ولی تجارب چند سال گذشته نشان داده که افغانستان در پیگیری و اجرایی کردن این روندها و موافقتنامههای تجارتی و ترانزیتی دو جانبه و چند جانبه دارای ضعف رهبری و مدیریتی است. از طرف دیگر بعضی از کشورهای منطقه تلاش دارند تا منافع غیرمشروع شانرا بالای افغانستان تحمیل کنند. این نقص باعث شده تا افغانستان روز به روز مصرفیتر شود و بی کیفیتترین مواد وارداتی به بازارهای کشور راه پیدا کند.
به باور آگاهان امور اقتصادی، دیدگاههای تجارتی و ترانزیتی افغانستان مستلزم درک درست از فرصتها و چالشها و نیازمندیهای مصرفکنندگان آن است. از طرفی ظرفیتهای بالقوه و بالفعل در داخل افغانستان و منطقه، موقعیت حساس ژئوپولیتیک کشور، تنشهای سیاسی و امنیتی منطقهای، ظرفیت ترانسپورتی و ترانزیتی، در پیش گرفتن سیاست حمایتی مداوم در راستای رشد تولیدات داخلی، عبور موفقانه از مرحله انتقال اقتصادی و پیدا نمودن منابع رشد پایدار و عادلانه و در نهایت رهبری و مدیریت سالم همکاریهای منطقه و ادغام در اقتصاد منطقهای از مسایل کلیدی هستند.
بنابراین ضروری است که دولت وحدت ملی در کنار برنامههای سیاسی و امنیتی باید دیدگاهها و برنامههای اقتصادی، مخصوصاً تجارتی و ترانزیتی اش را نیز روی دست گرفته و در فرایندهای اجرایی فعال و قاطع آن قرار دهد. در غیر آن صورت، وابستگی اقتصادی به دنبال خویش وابستگی سیاسی را نیز خواهد آورد و نتیجهی آن جز چالش همیشگی و تنش پایدار به جای ثبات و توسعهی مستمر چیز دیگری نخواهد بود.