نویسنده: مرجان حسینی
دخترک که کوشش میکند تا اعتماد به نفس خویش را در سیمای ظاهری اش حفظ کند، لباس مناسبی بر تن نموده و عینک آفتابی بزرگی را نیز بر چشم زده است. وی با گذاشتن قفسهی سیاری که محتوای آن کتاب و اقلام فرهنگی دیگری چون قلم، پنسل، پاککن، قلمتراش و سایر اشیای مورد نیاز کودکان مکتبی است به کسب و کار میپردازد. او خود نیز به خواندن یکی از مضامین مکتب اش مشغول است و به توجه به تمام اشخاص و عابرانیکه دسته دسته از کنار شان رد میشوند. برخی نیز گاهی از روی نیاز و زمانی از باب تفنن و سرگرمی سری به بساط وی زده و گاهی هم چیزی را میخرند که باعث خرسندی درونی دخترک خوشفرم و شیکپوش میشود.
دخترک حاضر نیست خیلی سخن بگوید و به همین دلیل هم حاضر نمیشود تا مصاحبه کند یا هم اسم و مشخصات خود را بگوید و در بارهی کار وبارش حرفی بزند. اما وضعیت وی گویای زندگی ناگوار اوست که شرایط روزگار بر وی تحمیل نموده است. زیرا چیزیکه دخترک خردسالی را مجبور ساخته تا در هوای آلودهی کابل در یکی از مناطق مزدحم شهر نشسته و قرطاسیه فروشی نماید، گویای واقعیتی است که تحمل آن نه تنها برای دخترک دستفروش، بلکه برای هر بینندهای سخت و دشوار میباشد.
حقیقت این است که پدیدهی کودکان کار تنها روزهای سپید دخترک دستفروش را به سیاهی مبدل نکرده است، بلکه امثال وی خیلی از کسان دیگری نیز هستند که نه سرما را میشناسند و نه گرما مانع رفتن آنان به خیابان و محلهای کار میگردد. سرما و گرمای روزگار آنان به گونهای است که هیچگاهی نباید دست از کار بکشند زیرا در آن صورت، چرخ زندگی شان فلج شده و شرایط برای شان دشوارتر از هر زمان دیگری خواهد شد.
پسرهایی که همه روزه با صورتهای کثیف که انگار چند هفته است آب به خود ندیده و دستهای کوچکی که اثری از لطافت در آن به چشم نمیخورد به دست فروشی، دود کردن اسپند، موترشویی و... مشغول اند همگی نشان از این واقعیت تلخ دارند.
تمام این کودکان به رفتارهای نامهربانانه مردم عادت دارند. آنان حتی معنی قهرهای کودکانه را هم نمیدانند. آنان عادت دارند با همه آشتی باشند. حتی با کسانیکه آنان را به قهر از خود میرانند. آنان میدانند اگر قهر کنند هیچکس نازشان را نخواهد کشید. آنان هرگز نمیدانند که کدام فصل به چه بازی باید بپردازند و در فصل زمستان کدام بازی برای کودکان مناسب است، بلکه آنان فقط طعم قهرهای رهگذران را میشناسند و نگاه نفرت انگیز آنان را. آنان کودکان کار هستند، کودکانیکه زندگی شان با کار گره خورده و حق دیگری برای شان مد نظر گرفته نشده است!
طبق تعریف سازمان حمایت از کودکان ملل متحد «یونیسف» کودکان کار به کودکانی اطلاق میشود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور به کار و زندگی در خیابان هستند، بنابراین کودکان کار بخشی از کودکان خیابانی هستند که در واقع برای امرار معاش خود و خانواده خود کار میکنند.
این گروه از کودکان قربانیان رشد اقتصادی، فقر، فقدان ارزشهای سنتی و خشونتهای خانوادگی هستند. کارشناسان معتقدند: کودکان کار به چندگروه طبقه بندی میشوند یک دسته از کودکان کار جهت کسب درآمد با خانواده ارتباط دایم دارند و هر شب به منزل خود بر میگردند. هدف آنها کسب معاش برای خود آنها و خانواده هایشان است. دسته دوم کودکانی هستند که شغل و درآمد برای خانواده دارند، ولی ارتباط دایم با والدین خود ندارند و هر چند وقت یک بار به خانه رفته و بقیه ایام را در خیابان یا منزل دوستان میگذرانند. دسته سوم کودکانی هستند که تیمی یا گروهی نگهداری میشوند، روزها در خیابان کار میکنند و فاقد ارتباط خانوادگی هستند و شبها به محل و جایگاه گروهی خود باز میگردند. این کودکان بیشتر در معرض خطر هستند و افراد مختلف کار اداره و کنترول آنها را بر عهده دارند، همان افرادی که مشاغل کاذبی مثل ساجق فروشی، دودکردن اسپند و غیره را ایجاد میکنند.
اکثر کودکان کار در محیطهایی مانند تولیدیها و مشاغل خانگی، زراعت، بازار، تعمیرگاه، کارهای ساختمانی و حمل و نقل و غیره مشغول هستند.
با وجود اینکه، صندوق حمایت از کودکان (یونیسف)، کار برای کودکان زیر۱۵ سال را ممنوع کرده ولی هنوز بسیاری از این افراد باید روزها را با رنگ کردن بوتها، دست فروشی اجناس مختلف، فروش اقلام سبک مورد نیاز مردم و... در خیابان و چهارراه سپری کنند. بیشتر این کودکان از طبقه ضعیف جامعه بوده و در خانوادههای پرجمعیت زندگی میکنند. مسایل اقتصادی دنیای کودکی آنها را فراگرفته و آنها را وادار میکند به جای درس خواندن روزگار خود را با کار وفعالیت اقتصادی سپری کنند.
این در حالی است که آینده کودک با وضعیت زندگی او دردوران کودکی رابطهای مستقیم دارد. برای رفع این معضل جدی باید برنامه مدونی با همکاری همه دستگاهها و عزمی عمومی اجرا شود. پایین بودن سطح معیشت خانوادهها و نبود سرپرست برای تامین امکانات زندگی در برخی ازخانوادهها موجب کار کردن کودکان است. متاسفانه این کودکان بیشتر به کارهای سخت و زیان آورمشغول شده که سلامت آنان را در معرض تهدید قرار میدهد.