به مناسبت ایام فاطمیه
نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستارهای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربانترین مادر، حبیبهی حق و شفیعهی حشر! تو محور آسیای ایثاری و اولین علت خلقت.
ای مادر رسالت و همتای ولایت! وصلههای چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ میانگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیدهی حق، رفت و روب آستانهی خانهی اهل بیت(ع) را تمنا میکردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسهگاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همهی قصرهای جنت و تمام گهرها و آذینهای باغ بهشت، ذرهای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوهی یک سجود سالکانهی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمیرسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکستهی شهود؛ « و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیماً و اسیرا». ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیهی عرش! سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعهی عاشورا بر صحیفهی راز، تابید. مادر، چه غریبانه از دیار عاطفهها هجرت کرد و در مشایعتش مرغ دل تا فراسوی آسمان کوچید.
امروز از سیمای یاسها و نسترنهای بهاری، نکهت غم میخیزد. امروز شقایقهای دشت بی قراری، سیاهپوش زهرای آل یاسینند و از سمت آبی دلدادگی، سحاب حزن و توفان حسرت به آسمان احساس سرخ شیعه رسیده و بارش اشک و تراوش زمزم عشق و ریزش آبشار حرمان و رویش غنچههای درد و داغ، منظر بهار غمند و عندلیب عاطفه را به نغمهی فرقت فرا میخوانند.
امروز صبای سوزد لها حزین و خرامان به سوی مدینه وزید و عطر یاسمنهای اندوه در کوچههای ارادت پیچید. سلام عاشقان بر غریب مدینه. امروز تمام راه های آسمان را به سوی مدینه گشوده اند و راهیان سبز سلوک به تنهایی مزار یار می اندیشند. آنک، در رثای گوهر گمگشتهی علی، ریزش الماس اشک را شاید و تراوش یاقوت آه. آنگاه که شمشاد شیدای ولایت را شبانه به معراج مهر بردند، چشمهی اشتیاق خشکید و ماه امید، هجرت کرد. چه شباهنگام دلتنگی بود و چه سپیده ی سیاهی! تمام خورشیدهای شعف، یکباره با غروب آشنا شدند. سیمای سپید زهرهی منظومهی ولایت به سرخی گرایید.
فاطمه، معیار فضایل بود و اسوه ی سرآمدان عصمت و میزان محسنین. در فناکدهی خاک، افول کرد و در بقاسرای عرش، طلوع و تابندگی نمود. هنوز آوای شیوایش در گوش دلها باقی است که همگان را به پارسایی و پایداری در ولایت علوی میخواند و خود،عامل نخست آن بود. آیین محمد (ص) از استقامت سرخ زهرا آوازه یافت و امت از مرام زیبایش، مجد.