نویسنده: محمدرضا نعیمی
به دنبال تبادل نظر دیپلوماتیک در جریان حضور حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی رییس جمهور در تهران، محمدجواد ظریف، وزیرامورخارجه جمهوری اسلامی ایران به کابل سفر کرد.
این سفر و تسلیم دعوتنامه رسمی رییس جمهور آن کشور به رییس جمهوراشرفغنی برای رفتن به تهران، بار دیگر تأمل در نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران را در قالب تعاملات منطقهای افغانستان -که در این اواخر پر رنگ شده است،- برجسته ساخت.
حقیقت این است که ارزیابی هرگونه رابطه در عرصهی روابط بينالملل به میزان وجود یا ضرورت تعاملات اقتصادی، مبادلات فرهنگی، معاهدات بینالمللی و تبادل نظر در سطوح جریانهای سیاسی و تأثیرگزاریها در این خصوص صورت میگیرد. به این معنا که به هراندازه که روابط در عرصههای فوق بیشتر باشد یا دستکم ضرورت آن احساس گردد، به همان میزان از نقش و نفوذ دو کشور بر یکدیگر سخن به میان آمده و صحبت میشود. در این میان، جایگاه تبادلات تجاری و تعاملات اقتصادی در صدر فهرست روابط بینالمللی در عصر حاضر قرار گرفته و سایر جنبههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز پیرامون و محور این شاخصه رقم خورده و به تصویر درمیآیند.
افغانستان منحیث کشوریکه سالیان درازجنگ، زیربناهای آن را تخریب و ثبات و توسعه را در قلمرو آن با توقف مواجه ساخت، بیشتر از همه به برقراری روابط دوستانه و تعاملات مثبت با کشورهای جهان، بخصوص کشورهای منطقه و همسایه نیاز داشت. این ضرورت اما در طی یک و نیم دههی اخیر بیشتر با محوریت کشورهای غربی رقم خورد و در میان سرازیر شدن کمکهای جهانی، رقم درشت را آنان به خود اختصاص دادند. در این میان، نقش کشورهای منطقه و همسایه نیز تحت تأثیر رویکرد غربی قرار گرفته و بر حسب نیازهای واقعی افغانستان مصرف و مدیریت نشد. شکی نیست که این مسأله، علاوه بر ضعف ساختارها و ناهماهنگی و ناکارامدی مدیران و شخصیتهای داخلی، موجب شد تا کارنامهی چهارده سالهی حکومتداری با مصارف هنگفت آن پاسخ مثبت و درخوری ندهد.
حضور و ظهور کشورهای قدرتمند و دارای نقش در تعاملات جهانی و منطقهای در اطراف افغانستان، تاحدودی نادیده گرفته شد و این حلقهی مفقوده، موجب نارساییهای بسیاری در عرصهی سیاست خارجی افغانستان شد که محیط داخلی را نیز متأثر ساخت. شکی نیست که کشورهایی چون چین و جمهوری اسلامی ایران با سابقهی عدم تنشآفرینی در افغانستان از جایگاه برجسته و عمدهای برخوردار بودند که در جریان سالهای گذشته تا حدودی در حاشیه قرار گرفتند. این درحالی است که مشکل افغانستان با رویکرد و سهمگیری منطقهای، به صورت سهل و آسانی قابل حل بود تا اینکه در اختیار بازیگران بزرگ و دارای نقشههای سلطهگرانه قرار داده شود.
با این حال، رویکرد دولت وحدت ملی با برقراری رابطهی مستحکم و گستردهتر با کشورهای منطقه و برقراری روابط منطقهای سالم و موثر برای توسعه و ثبات افغانستان، امیدواریهایی را خلق کرده است که انتظار میرود افغانستان بتواند از این رهگذر به جایگاه بهتری در منطقه دست یافته و از موقعیت حساس و برجستهی ژئوپولیتیک خویش استفادهی مثبت ببرد.
با توجه به آنچه گفته شد و نظر به سابقهی روابط افغانستان و ایران در سطوح مختلف، میتوان، نقش آفرینی این کشور را در افغانستان، در سطوح مختلف و گسترده مورد ارزیابی قرار داد.
تعاملات تجاری و اقتصادی افغانستان و ایران با توجه به بسترهای مناسب موجود و موقعیت گریزناپذیر افغانستان که دارای حدود هزار کیلومتر مرز مشترک با جمهوری اسلامی ایران است از یکسو و حقیقت مسلم تاریخی افغانستان با دارا بودن موقعیت جغرافیای سیاسی که آن را به چهار راه آسیا مبدل ساخته است، دو جانب را بیشتر از پیش به هم نزدیک خواهد ساخت. شکی نیست که مصالح و منافع تعاملات تجاری میان دو کشور، به صورت دوجانبه میباشد. به این معنا که سود افغانستان برای دستیافتن به مرز بینالمللی از طریق بندر چابهار، مساوی به نفعی خواهد بود که ایران از رهگذر دست یافتن به بازار مناسب افغانستان و سایر مزایای اقتصادی آن کمایی خواهد کرد.
از سوی دیگر، سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان به گونهای بوده است که مقولهی بازسازی و امنیت آن را در ذیل منافع ملی خویش تعریف نموده و از این منظر به اهداف خوبی نیز خواهد رسید. زیرا ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی افغانستان، زمینهی بازگشت بيش ازدو ميليون پناهجوي مقیم ایران را فراهم آورده و کاهش توليد و ترانزيت مواد مخدر و ناامني ناشي از آن در شرق ايران را در پیخواهد داشت.
با این حال، موانعی نیز فراروی این نقش آفرینی مثبت و ایجاد تعامل مفید میان دولت کابل و تهران وجود دارند. هرگونه حضور جمهوری اسلامی ایران در افغانستان با ملاحظات کشورهای غربی که دارای نفوذ سیاسی و پایگاه نظامی در افغانستان هستند، مواجه شده و رقابتهای منطقهای را نیز در این خصوص حساستر و شدیدتر خواهد ساخت. علاوه برآن، ایجاد میکانیزم منظم بازار برای تعامل اقتصادی دو کشور از نیازمندیهای دیگری است که تاکنون به صورت اساسی وجود نداشته است.
به هرحال، محدودیتهای موجود در برابر مزیتهای نسبی اندک اند و پیوند فرهنگی و جغرافیایی موجود، بستر مناسب تعاملات اقتصادی، اشتراکهای فرهنگی با توجه به حضور درازمدت طیف زیادی از شهروندان منحیث مهاجر در جمهوری اسلامی ایران و بهرهبرداری مثبت از این ظرفیتها، امکان برگزاری کنفرانسهای مشترک برای بهبود روابط در عرصههای مختلف با کمترین هزینه، انتقال تجارب ایران و اتخاذ آن در عرصههای مختلف از جانب افغانستان، زمینه را برای نقش آفرینی ایران در ثبات و توسعهی افغانستان مهیا خواهد ساخت.
با این وجود، امید میرود تا دولت وحدت ملی بتواند در میان روابط منطقهای اش برای ثبات و توسعه افغانستان، جایگاه ایران را نیز برجسته ساخته و مقامات تهران – کابل، از فرصت به دست آمده، بهره برداری مثبت و موثری انجام دهند.