loading...
سخن جدید
محمد رضا نعیمی بازدید : 19 1394/01/10 نظرات (0)

 صبح روز پنج شنبه/ 28 ماه حوت 1393 زنی جوان با صورتی خونین و پای برهنه رو به دوربین موبایل‎های شهروندان کابل سعی می‎کرد چیزهایی بگوید، اما صدای ظریف و لرزان او در همهمه‎ای که اوباش جاهل به راه انداخته بودند شنیده نمی‎شد و فقط مشت و لگد بود که از هر طرف به سر و صورتش حواله می‎شد. عده‎ای دست بر اندامش می‎کشیدند و سعی می‎کردند تا در آخرین لحظات از جسمی که اکنون با فریاد ملایی متعصب حلال گشته بود تمطع بجویند و عده‎ای دیگر الله اکبر گویان با چوب و سنگ بر سر و رویش می‎کوفتند... صدای فرخنده اما اکنون، پس از مرگ اش، نه تنها به گوش شهروندان کابل که به گوش تمام جهانیان رسیده است. صدای لرزانی که تکرار می کرد: «من بی گناهم.»
 آنان که آن روز فرخنده را بی عفت و سیه روی کردند، اکنون خود در انظار جهانیان سیه روی و بی آبرو گشته اند و در چنگال عدالت گرفتار آمده اند. اکنون فرخنده می‎رود که به نماد عدالت‎خواهی زن افغان تبدیل گردد. مرگ فجیع اش از او قهرمانی ساخته که همه زنان افغان می‎توانند ظلم و ستم هر روزه‎ای را که بر آنان می‎رود در چهره معصوم او ببینند. فرخنده قربانی مثلث شومی شد که حاصل اجتماع ملانمایان طماع و متعصب، اوباش جاهل و پولیس فاسد است. مثلثی که تاکنون قربانیان زیادی در جامعه افغانستان گرفته است. اما فرخنده، برخلاف خیل انبوه دیگر قربانیان این مثلث، شانس این را یافت که «دیده» شود. روزی که او به دعانویس کنار «مسجد شاه دوشمشیره» مراجعه کرد هرگز گمان نمی‎برد، مرگ دردناکش سرآغاز جنبشی عظیم در سراسر افغانستان گردد. بازخوانی این روایت دردناک نشان می‎دهد که او چگونه بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشد قربانی این مثلث شوم فساد گردید.
 فرخنده، دختر ۲۷ ساله افغان صبح روز ۲۸حوت از منزل خود در کابل خارج شد و ساعاتی بعد خانواده اش جنازه او را در حالی که از سوی اوباش متعصب تکه پاره و سوزانده شده بود تحویل گرفتند. بنا بر روایت‎های موجود گویا فرخنده در صبح روز حادثه با ملای دعانویسی در حوالی مسجدی به نام شاه دو شمشیره مشاجره لفظی پیدا می‎کند و به اعتراض، کاغذی را که دعانویس بر روی آن دعا و طلسم خویش را نوشته بوده به داخل آتش می‎افکند. ملای دعانویس که کار و کسب خویش را در خطر می‎بیند، به میان مردم شتافته و به دروغ فریاد می‎زند که این زن قرآن شریف را به آتش کشیده!
 با فریادهای ملای دعانویس توده‎های جاهل و اوباش متعصب به گرد فرخنده حلقه می‎زنند، مرتد و مزدور امریکا می‎خوانندش و بدون تحقیق درباره ادعای ملای دعانویس و پیش از آنکه فرخنده فرصت دفاع از خویش را بیابد او را زیر مشت و لگد خود گرفته و تا حد مرگ لت و کوب می‎کنند، سپس پیکر نیمه جانش را زیر تایر‎های موتر انداخته و بارها از روی جسم بی جانش رد می‎شوند و در پایان برای اینکه مطمئن شوند عمل مقدس‎شان را به تمامی به انجام رسانده اند جنازه فرخنده را به آتش می‎کشند.
 پولیس، که به گواهی ویدئوها و تصاویر ثبت شده توسط دوربین‎های موبایل، از ابتدا تا انتهای ماجرا فقط ناظر جنایت بوده است و هیچ اقدامی برای جلوگیری از قتل فرخنده انجام نداده برای پاک کردن صورت مسئله بلافاصله به منزل خانواده قربانی مراجعه و با تهدید از آنها می‎خواهد که برای در امان ماندن از دست متعصبین مذهبی هرچه سریع‎تر منزل خویش را تخلیه نموده و به مکان نامعلومی فرار نمایند و ضمناً پدر فرخنده را وادار می‎کنند که اعتراف کند دخترش دارای بیماری روانی بوده و به همین دلیل قرآن را به آتش کشیده است. اعترافی که بلافاصله از سوی پولیس رسانه‎ای می‎شود.
 در فردای روز فاجعه عده‎ای دیگری از مقامات حکومتی و مذهبی بدون اینکه از اصل ماجرا اطلاعی داشته باشند، ضمن دفاع از «احساسات مذهبی» قاتلان فرخنده، علنا با هر نوع پیگیری قضایی این موضوع مخالفت نموده و با ذکر خطبه‎های آتشین به خیال خود به مسئله فیصله می‎دهد. تا اینجای ماجرا سه ضلع مثلث فاجعه یعنی ملاهای طماع و متعصب، اوباش جاهل و پولیس فاسد از آغاز تا انتهای فاجعه که سرپوش گذاشتن بر قتل و توجیه شرعی آن باشد، یک به یک کارویژه خویش را انجام دادند. آنچه اما سناریوی جهل، تعصب و فساد را بر هم می ریزد تصاویر ثبت شده از دوربین حاضران در صحنه فاجعه است.
تصاویر و ویدئوهای فاجعه بلافاصله در شبکه‎های مجازی انتشار یافته و تلنگری می‎شود بر وجدان بیدار هزاران جوان افغان در سراسر کشور. تصاویر ثبت شده از لحظه لحظه جنایت نشان می‎دهد که فرخنده با پوشش کامل اسلامی (چادر و برقع) به چنگ اوباش متعصب افتاده است، تصاویر انتشار یافته از مدارک و اسناد تحصیلی او نشان می‎دهد که با «درجه عالی» تحصیلات خود را به پایان رسانده و نه تنها، طبق ادعاهای اولیه پولیس، بیمار روانی نبوده که حتی قاری قرآن هم بوده است. با بیدار شدن «وجدان عمومی» جامعه و فشار افکار عمومی، نهادها و افراد مسئول نیز مجبور به تجدید نظر در رویه خویش گردیدند. امام جماعت مسجدی که از قاتلان فرخنده حمایت کرده بود اکنون رسما عذرخواهی کرده است، ملای دعانویس اعتراف کرده که به دروغ فرخنده را متهم به آتش زدن قرآن نموده، تحقیقات وزارت حج و اوقاف کشور هم نشان می‎دهد در روز حادثه هیچ قرآنی به آتش کشیده نشده، همچنین تا اینجای کار فرمانده پولیس کابل در مراسم دفن فرخنده (که برای نخستین بار توسط زنان انجام گرفت) حضور یافته و دستور بازداشت تعدادی از قاتلان و همچنین تعلیق پولیس‎های خاطی را نیز صادر نموده است.
  اگر شبکه‎های اجتماعی و ماهواره‎ای مستقل نمی‎بودند، قطعا ماجرای قتل فرخنده روند دیگری می‎یافت. در حالی‎که در جهان سوم مثلث شوم تعصب، جهل و فساد اجازه استیفای حقوق از دست رفته شهروندان عادی را نمی‎دهد، وجود رسانه‎های مستقل و آزاد می‎تواند صدایی باشد برای بی صدایان، برای آنان که فریادرسی جز وجدان بیدار شهروندانی همچون خود ندارند.
 در عصر جدید، حتی در جوامع جهان سوم نیز، گردش آزاد اطلاعات مرزهای سنتی را درنوردیده است. به یمن تکنولوژی‎های دیجیتال واقعیتِ فجایعی مثل قتل فرخنده می‎تواند میلیون‎ها بار بازنمایی و مشاهده گردد. شبکه‎های اجتماعی اینترنتی در داخل کشورها یک «جامعه مدنی مجازی» ساخته اند، یک «وجدان عمومی»، یک «هیئت منصفه» متشکل از میلیون‎ها شهروند آگاه و بیدار که اجازه نمی‎دهند نهادهای سرکوبگر و فاسد دولتی و مذهبی بر روی فجایعی از این دست سرپوش بگذارند. اکنون وجدان عمومی جامعه افغانستان، و سراسر جهان، از ظلم ناورایی که در حق فرخنده روا داشته شده است به درد آمده و همگان طالب اجرای عدالت اند.
ماجرای فرخنده اما به همین جا ختم نخواهد شد و ابعاد بسیار فراتری خواهد یافت، چرا که اجحاف و تبعیض صورت گرفته علیه زنان افغان بسیار گسترده است. فرخنده به نماد رنج و ستمی تبدیل می‎شود که هر روز بر زنان افغان تحمیل می‎گردد. او بی شک به نماد جنبش عظیم عدالت خواهی زنان افغان تبدیل خواهد گردید، جنبشی که صدای گام‎های استوار آن را از هم اکنون می‎توان شنید.
اما نکته‎ای که نباید فراموش کرد این است که این ماجرا که برخاسته از احساسات کاذب یک مثلث شوم است، نباید بهانه‎ای برای عده‎ای دین ستیزان گردیده و آن را ابزاری برای تاختن به تمام ارزش‎های دینی و مذهبی بدانند. بلکه باید همان‎گونه که شتاب زدگی و داوری بدون تحقیق باعث قتل فجیع فرخنده شد، هرگونه قضاوت ناآگاهانه و مطلق دیگر در این خصوص نیز باعث انحرافات دیگری خواهد شد که ممکن است پیامدهای ناگواری را در پی داشته باشد.
بنابراین، ضروری است تا نهادهای دادخواهانه حساب کسانی‎ را که باعث این حادثه‎ی شوم و شنیع شدند از نهادهای ارزشمند دینی و عالمان دینی که به هیچ وجه ارتباطی به چنین قضایا نداشته اند جدا ساخته و قضاوتی را در پیش نگیرند که بی عدالتی در آن جا داشته باشد. در آن صورت، دادخواهی از فرخنده به نحوی عقده‎گشایی تبدیل خواهد شد و مانع پیشرفت این جریان خواهد شد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سخن جدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 487
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 170
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 334
  • بازدید ماه : 698
  • بازدید سال : 3,534
  • بازدید کلی : 84,053