آسیای مرکزی و افغانستان؛ چشماندازهای تحول در روابط آینده
بخش دوم و پایانی
تجارت محدود از طریق بندر حیرتان
اما در سمت غرب و در مرز افغانستان و ازبکستان، تجارت محلی از طریق «بندر حیرتان»، یعنی از طریق «پل دوستی» به شدت محدود است که علت این امر نیز انجام اقدامات امنیتی شدید از سوی دولت ازبکستان است.
به گفتهی یک مقام ارشد، اوضاع در این منطقه شبیه «منطقه جنگی» است.
علاوه بر این، افغانستان و ازبکستان از طریق آبهای آمودریا نیز تاحدودی به تجارت میپردازند؛ برای مثال انتقال اولین تانکر سوخت از طریق بندر حیرتان در اکتوبر سال 2012 ، پس از 16 سال امیدها برای تقویت تجارت بین این 2 کشور را افزایش داد.
از اواخر سال 2001، بنادر «توره غندی» و «آقینه» که بین افغانستان و ترکمنستان واقع شدهاند، به خاطر نیازهای اقتصادی امنیت محور دهها هزار سرباز امریکایی و ناتو مستقر در افغانستان، بهبود پیدا کردهاند.
این در حالی است که قبل از سال 2001، تجارت بین افغانها و تاجیکها دارای نوسان زیادی بود. با این وجود، پایان یافتن نیازهای تدارکاتی آیساف میتواند منجر به کاهش تجارت در این 2 بندر شود.
اگرچه میزان درآمدهای تجارت محور در بنادر تورهغندی و آقینه افزایش پیدا کرده و وضعیت این بنادر، به خصوص در بحث زیرساختها، با پیشرفت خوبی همراه بوده اما وقایع امنیتی همچنان تهدید فزایندهای برای جریان منظم تجاری در این مناطق به شمار میرود.
در سمت غرب و در جاده بین تورهغندی و هرات، بسیاری از مسافرانیکه برای دولت افغانستان یا برای سازمانهای غیردولتی ملی و بینالمللی کار میکنند، دردسر زیادی برای پنهان کردن هویت سازمانی خود متحمل میشوند و عموماً از سفر کردن هراس دارند و همین وضعیت در ولایت «فاریاب» نیز وجود دارد.
از لحاظ اداری و اجرایی، انتقال قانونی کالا در مرز افغانستان و ترکمنستان بسیار دشوار و وقتگیر است. برای مثال، به گفتهییک مقام دولتی محلی افغانستان در توره غندی حتی اگر یک تاجر دارای یک شرکت ثبت شده باشد باید برای صدور ویزای (ترکمن) خود حدود 2 ماه منتظر بماند همچنین درباره فساد و سوء استفاده از بیتالمال در توره غندی و آقینه نیز شکایتهایی جدی وجود دارد.
پروژههای چندجانبه با مشوقهای خارجی
به طور کلی، دولتهای آسیای مرکزی و افغانستان به طور فزایندهای و با ترغیب جامعه بینالملل مشغول تعاملات چند جانبه و منطقهای با یکدیگر شدهاند، پروژههاییکه چون تاپی و کاسا 1000 عمدتاً مبتنی بر موضوع انرژی و زیرساخت میباشد.
با این حال، چشم انداز این همکاریهای رو به رشد منطقهای نامطمئن به نظر میرسد که علت آن عدم اطمینان درباره امنیت آینده افغانستان و نیز کاهش بالقوه علاقه جامعه بینالملل به این منطقه در آینده نزدیک است.
امنیت
هر یک از پنج کشور آسیای مرکزی، طبق منافع رهبران خود دارای سیاست خارجی خاص خود میباشد.
به طور کلی، دولتهای آسیای مرکزی بر روی تهدیدات داخلی پیش روی حکومتهای خود تمرکز دارند که این موضوع ارتباط چندانی با افغانستان ندارد.
تروریستها و شورشیان فعال در شمال افغانستان عمدتاً از بین خود افغانها به کار گرفته شده و تمرکزشان بر روی جنگهای محلی است و نه عملیاتهای مرزی و در واقع، تهدیدات پیش روی آسیای مرکزی نشأت گرفته از شبهنظامیانی است که از خود این کشورها برخاستهاند و مدتی در منطقه ناآرام قفقاز شمالی در روسیه به سر بردهاند.
در این اواخر دولتهای آسیای مرکزی با موضوع پیوستن شهروندانشان به جنگ داخلی سوریه و در حمایت از اپوزیسیون سنی مواجه هستند.
حتی تهدیدات خارجی نیز ارتباطی با افغانستان نداشته و عمدتاً مربوط به تنشهای دوجانبه بین این کشورها است؛ مانند تنش بین تاجیکستان و ازبکستان و بین قرقیزستان و تاجیکستان که تقریباً به یک جنگ مرزی بدل شد.
بنابراین، میتوان گفت که درباره خطرات امنیتی افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی معمولاً اغراق میشود از جمله ادعای ارتباط بین قاچاقچیان مواد مخدر با گروههای افراطگرای اسلامی.
روسیه پیش از این تلاش کرده تا با ایجاد مکانیزمهای اقتصادی و امنیتی چند جانبه، سیاستهای خود در قبال جمهوریهای شوروی سابق، از جمله کشورهای آسیای مرکزی را بار دیگر فعال کند که از بین آنها میتوان به «سازمان پیمان امنیت جمعی» و «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» اشاره کرد.
با خارج شدن بیشتر سربازان ناتو از افغانستان و تنشهای به وجود آمده بین روسیه و ناتو بر سر اوکراین، آسیای مرکزی بیش از پیش در مرکز توجه مسکو قرار خواهد گرفت.
هدف اصلی روسیه، حفظ حضور نظامی خود در تاجیکستان و قرقیزستان با نیم نگاهی به ازبکستان و تا حدودی، به ترکمنستان میباشد، 2 کشوری که خارج از مکانیزمهای چند جانبه مسکو محور قرار دارند و با این وجود، از استقلال بیشتری در روابط نظامی و استراتژیک خود برخوردارند.
مداخلهیاخیر روسیه در اوکراین ممکن است موجب بروز نگرانیهایی در بین رهبران کشورهای آسیای مرکزی شود و این کشورها را به این باور برساند که روسیه میتواند به شکلهای مختلف در این منطقه مداخله کند.
رابطه بین افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی تنها از طریق سازمان یافته قابل ارتقا خواهد بود و برای اینکه چنین اتفاقی رخ دهد، باید منافع دوجانبه و چند جانبه حقیقی بین این کشورها ایجاد شود و انگیزههای خارجی مثل پروسه قلب آسیا تنها باید نقش حمایتی در این روند ایفا کنند.
این نوع محرکها نمیتوانند آغازگر این رابطه باشند در همین حال، کشورهای آسیای مرکزی نیز برای کمک به این جریان، دیگر نباید به افغانستان به عنوان یک تهدید، یا تهدید بالقوه، نگاه کنند و در عوض، باید متوجه باشند که افغانستان کشوری است که روابط زیادی با منطقه دارد.
رشد این روابط درهم تنیده، یک پروسهیبلند مدت خواهد بود و همچنین باید در نوع نگاه به آینده این نکته را در نظر داشت که عبور از موانع روانی غالباً سختتر از موانع فیزیکی است.
منبع: فارس