بازی با سرنوشت ملت ممنوع!
علی"سینا"
رخدادهای اخیر در کشور نشان از وقوع بحرانی دارد که اگر نتواند سرنوشت کلی و عمومی ملت را با خطر مواجه ساخته و کشور را به سوی خرابی کامل و بحران جدی سوق دهد، حداقل مانع هرگونه ثبات، توسعه و پیشرفت خواهد شد. زیرا در صورت عدم کسب رضایت تیم معترض به نتیجهی ابتدایی انتخابات، تشکیل حکومت از جانب تیمی که برنده اعلام شده است نیز نخواهد توانست به اهداف خویش در راستای توسعه، ثبات، پیشرفت و ترقی کشور دست یابد. مسلم است که پایداری و استواری چنین حکومتی نیز قابل اطمینان نبوده و نخواهد بود.
دستکم گرفتن هشدارهای صادر شده از سوی تیم معترض و وجود پتانسیلهای نهفته در درون جامعه برای ایجاد جرقههای بحرانزا و بحرانساز، به نحوی کمک کردن به خلق بحران و نوعی خودخواهی تلقی خواهد شد. شکی نیست که هرکس یا نهادیکه باعث این وضعیت شده یا تصمیمهای بحرانساز آینده را باعث شود، در پیشگاه ملت، تاریخ و خدای خویش مسوول و مقصر خواهد بود. زیرا کشانیدن افغانستان به دهههای پیشین و فراهم ساختن زمینهی تنشهایی که دامنه و زمینهی اتنیکی، قومی و مذهبی داشته باشد و منجر به شکاف بیشتر در میان مردم افغانستان شود، به معنای پشت پا زدن به تمامی خواستههای مردم و زیر پا کردن ظرفیتهای اندکی است که طی سیزده سال گذشته ایجاد شده است. این امر به معنای مخالفت با تمامی خواستههای ملی و بینالمللی( هزینه کنندگان واقعی) بوده و نوعی بازی با سرنوشت ملت افغانستان است.
در یک نگاه واقعبینانه باید قبول کرد که وجود تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، بخصوص دور دوم آن یک امر غیرقابل انکار است و شفافیتسازی این پروسه به معنای مشروعیت بخشیدن به ساختاری است که قرار است در آینده به عنوان حکومت دموکراتیک و مردمسالار بر افغانستان حکومت نماید. لذا ایجاد مانع فراروی روند شفافیتسازی و مخالفت با هرگونه راهکاری که بتواند جلو این روند را بگیرد، حمایت از دولت لرزان، مورد تردید و نامشروع و نامقبول خواهد بود. شکی نیست که افغانستان در پرتو چنین نظامی به جایی نخواهد رسید و کماکان بستر ناآرامی و بی ثباتی باقی خواهد ماند.
بنابراین، بهتر این بود که نتیجهی انتخابات پس از کسب رضایت تمامی عناصر ذیدخل در انتخابات و در یک شرایط نورمال و طبیعی اعلان میشد تا پیامد آن اعتراضهای هشدار دهنده نبوده و اوضاع سیاسی را به یک بمب ساعتی مبدل نمیساخت. اکنون اما که این نتیجه اعلان شده و مورد قبول تیم اصلاحات و همگرایی نیست، لازم است تا سران دو تیم با توجه به مصالح ملی و در نظرداشت اوضاع داخلی، شرایط منطقهای و فضای موجود جهانی به یک راه حل جامعی دست یابند که نتیجهی آن تشکیل دولت ملی، فراگیر و قابل قبول برای قاطبهی ملت افغانستان باشد.
بدیهی است که هرگونه پیامد تنشزایی که منجر به بی ثباتی بیشتر اوضاع شود، بار دیگر فرصت را برای استفادهجویان داخلی، منطقهای و بینالمللی فراهم ساخته و افغانستان را بستری برای پیشبرد سیاستهای منازعهجویانه و استراتژیک گروههای خشونتگرا و عناصر بیرونی آشوبطلب با ابزارهای داخلی خواهد ساخت. زیرا احساسات آتشین برخی از هواران تیم معترض به نتیجهی انتخابات و تشویشهای ناشی از ادعای تقلب و اعمال ظلم تاریخی در روند انتخابات نشان از این دارد که هرگاه این عقدهها منفجر گردد، پیامد آن میتواند خطرساز باشد.
از سویی هم شرایط داخلی و خطر بالقوهی اختلافها قومی، زبانی، مذهبی و... برای بازیگران منطقهای و جهانی نیز فرصت خواهد داد تا بار دیگر از این اقلیم برای رقابتهای سیاسی شان استفاده نموده و در نبود یک دولت مشروع و مقتدر این زمینه به خوبی مهیا خواهد شد. در آن صورت اگر نگوییم افغانستان به عراق دیگری مبدل میگردد، حداقل این است که زندگی آرام نصیب مردم نشده و اوضاع بسی بدتر از حال خواهد شد. چراکه تشدید خشونتها طی روزهای گذشته و ماههای برگزاری انتخابات به خوبی بیانگر این واقعیت است که هرگونه تنش سیاسی در کشور، فرصت را برای شورشهای پرسابقه و دامنهدار مخالفان مسلح مهیاتر خواهد ساخت.
از سوی دیگر، تنشهای موجود و پافشاری گروههای سیاسی روی خواستههای شان و ابزاری ساختن نهادهای قانونی به معنای این است که ما اجازه نداده ایم تا در کشور چندقومی و دارای تنوع مذهبی و زبانی، وحدت ملی به وجود آمده و ملتسازی در روند طبیعی خویش به پیش برود.
تردیدی نیست که نتیجهیبلافصل و تا حدی اجتنابناپذیر آن بروز نوعی عصبیت خواهد بود؛ عصبیتی که در قالب انحصارطلبی به نمایش گذاشته و در تداوم خود مانع بزرگی در داخل برای حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی افغانستان بهوجود خواهد آورد.
لذا نباید اجازه داد تا بار دیگر کشور قربانی چنین تنشهایی شده و ضرروی است تا در صورت رسیدن به بنبست حقوقی از مجرای نهادهایی که اکنون اعتبار آنان زیر سوال رفته است، فرصت رسیدن به تعامل از رهگذر سیاسی را در پیش گرفت. از سیاستمداران و صاحبان تصمیم سیاسی نیز که اکنون سرنوشت کشور به عزم و ارادهی آنان بستگی دارد چنین انتظار میرود که به خویشتن حق بازی با سرنوشت ملت را نداده و مصالح علیای ملی را به پای امیال سیاسی شان قربانی نسازند.