نویسنده: محمدرضا نعیمی
سفر به دهلی هرچند دیرهنگام صورت گرفت، ولی بازهم جنبههای امیدوار کنندهای را در بر داشت که نشان داد دولتمردان دهلی نو از روند دیرینهی دوستی خویش دست برنداشته و رویکرد دیپلوماتیک نرمتر از پاکستان را اتخاد خواهند کرد.
گفته میشود سفر دهلی محمداشرف غنی؛ رییس جمهور پس از آن صورت گرفت که مذاکرات دیپلوماتیک پیرامون صلح افغانستان با مقامات اسلام آباد نتیجهی چندانی در پی نداشته و ظاهرا پیششرطهای پاکستان روی دوش دولت کابل سنگینی کرد. زیرا این پیششرطها پیش از این نیز در مقاطع مختلف پیشنهاد شده و مسوولان بلندپایه حکومتی جرئت پذیرش آن را نداشتند. چرا که مسایلی چون پذیرش رسمی خط دیورند به عنوان مرز اصلی دو کشور، اعطای برخی از اختیارات در ساختارهای دولتی افغانستان و قطع روابط یا محدودیت آن با هند برای حکومت کابل ممکن و میسور نبوده است.
حقیقت این است که دل بریدن از هند برای افغانستان به همان اندازه دشوار است که تعریف سیاستها در عرصهی تأمین صلح بدون در نظر گرفتن پاکستان غیرممکن به نظر میرسد. هند با سابقه دوستی 500 سالگی و صداقتی که در این مسیر نشان داده است بار دیگر نشان داد که به تداوم و تحکیم این رابطه نیازمند است. شکی نیست که این ضرورت به همان اندازه که برای کابل اهمیت دارد، دهلی نو نیز ارزش آن را درک نموده است. زیرا رسیدن به منابع سوخت آسیای میانه از طریق افغانستان برای اقتصاد رو به توسعهی هندوستان یک ضرورت جدی است و از سوی دیگر، بدون اینکه هند افغانستان را داشته باشد، رقابت و دشمنی دیرپایش را با پاکستان نیز پیش برده نخواهد توانست.
از سوی دیگر پاکستان نیز به دلیل اینکه افغانستان را بستر مناسب مصرف مواد خوراکی و سایر تولیدات خویش دانسته و از سویی هم مایل نیست که نظام حاکم در کابل به ادعاهایی مثل عدم رسمیت یافتن خط دیورند دامن بزند، نفوذ سیاسی - نظامی و استخباراتی خویش را در ساختار نظام و مخالفان مسلح افغانستان حفظ نموده است. این مسأله برای افغانستان زنگ خطر خفته و بحران بالقوهای است که هر لحظه احتمال تشدید آن وجود داشته و هراس آور است. کما اینکه در گذشته این نقش پاکستان برای دولت کابل چالشبرانگیز به اثبات رسیده و خطرهای ناخوشایند و خونباری را در پی داشته است.
در این میان چیزیکه برای دولت افغانستان به عنوان گره کور در روابط خارجی با هند به حساب میآید، ایجاد تعادل روابط با پاکستان و هندوستان است. زیرا سنگین ساختن ترازوی سیاست خارجی به جانب هرکدام از این دو کشور، ممکن است باعث گردد که اعتماد دیگری نسبت به افغانستان از بین برود.
حکومت وحدت ملی به خوبی متوجه این نکته است که نباید دیپلماسی کابل به خروج از حالت توازن میان دو کشور برادر «پاکستان» و دوست «هند» خارج شود. زیرا ممکن است این رویهی دیپلوماتیک برای کابل سنگین تمام شده و بخصوص اینکه اعمال سیاست پاکستان با رویکرد خشونت آمیز و با زبان انفجار و خونریزی به تصویر کشیده شود.
اتخاذ چنین رویهی دیپلوماتیک برای دولت کابل طی سالهای گذشته میسر نشده است، درحالیکه دولت اسلامآباد در این عرصه دست بازتری داشته و توانسته است در پیشبرد استراتیژی خویش در افغانستان تعاملات منطقهای و جهانی موفقی را اتخاذ نموده و بستر جغرافیایی افغانستان را نیز با تحرکات خود تحت نفوذ قرار داده است. پاکستان سالها است که برای جلب مساعدتهای ایالات متحده امریکا به بهانهی مبارزه با تروریزم جلب نموده و هرباریکه این روند به خطر افتاده است، دست از دامان امریکا برداشته و چنین را جایگزین آن ساخته است. در حال حاضر نیز رویکرد گرایش به اژدهای زرد (چین) را انتخاب نموده و با دعوت رییس جمهور چین، قول سرمایهگذاری میلیارد دالری را از این ابرقدرت نوپای شرق گرفت.
در مقابل، دولت کابل با عنوان وحدت ملی هرچند ادعای همگرایی منطقهای را پیرامون افغانستان سر داده و ایدهی تبدیل افغانستان به مرکز تعاملات اقتصادی آسیا را در سر میپروراند، ولی تحقق این امر در عمل کار دشواری است. زیرا تاهنوز بازیهای منطقهای چنین اجازهای را به دولت کابل نداده و از موقعیت جیوپولیتیک حساس افغانستان، بستر جنگ نیابتی ساخته است.
به هر ترتیب، اینکه روند روی آوردن به دهلی و امیدوار بودن به کمکهای این کشور در عین حالیکه رویهی برادری پاکستان نیز حفظ گردد، کاری است که اجرای آن نیازمند جدیت و تلاش زیادی است و به همکاریهای صادقانهی این دو کشور و حمایتهای همه جانبهی قدرتهای جهانی و منطقهای ضرورت است. بالاتر از تمام این موارد، فایق شدن در این حوزهی سیاسی نیازمند انسجام لازم از سوی نهادهای حکومت کابل و قاطعیت آن در این عرصه است. زیرا یگانه نقطهی ضعف دولت افغانستان در این خصوص، نفوذ سیاسی و استخباراتی پاکستان در ساختارهای دولت کابل بوده و این امر نقیصهی جدی و اساسی را در این خصوص به بار آورده است.