سرمقاله
بیست و ششم ماه دلو سالروز شکست قشون سرخ در جایگاه یک ابرقدرت نیرومند شرقی در برابر سلاح ایمان و نیروی عقیدهی مردم افغانستان بود که بار دیگر توانستند موفقانه آزمون مبارزه با استعمار و استکبار را پشت سر بگذارند.
فرا رسیدن این مناسبت حقیقتی را خاطرنشان میسازد که عليرغم اختلافهاي موجود و انكارناپذيريكه ميان اقوام و اقشار مختلف كشور وجود دارد، تنها يك نقطهي توافق توانسته است اين دانههاي از هم گسسته را گردهم آورده و گرههاي مستحكمي ميان آنان ايجاد نمايد و آن فداكاري براي شكست نيروهاي استعمارگر و ستيزه براي كسب استقلال ارضي در برابر تجاوز خارجي ميباشد. اين خصيصه بارها در جنگهاي اول و دوم با انگليس مشاهده شده و بيرون راندن استعمارگر پيري كه ادعاي «كشور هميشه آفتاب» را داشت نشانهي روشني بر قدرت بسيج مردمي ملت افغانستان در جنگ عليه تجاوز خارجي دارد.
شكست ابرقدرت بزرگ شرق (اتحاديه جماهير شوروي) در واقع يك دستاورد انكار ناپذيري به شمار ميآمد. اعتراف تمام مردم دنيا به رشادت و شجاعت افغانها، اين سنگرداران جهاد مقدس مردم مسلمان افغانستان را به قهرمانان قابل ستايش در سطح جهاني مطرح ساخت. صرف نظر از ساير عوامل شكست روس و زمينههاي ديگر فروپاشي اين ابرقدرت شرقي، نقش رشادت و تلاش بي شائبهي مردم افغانستان با جان نثاريهاي مخلصانه شان يك عامل انكار ناپذير در اين خصوص ميباشد.
به اذعان مردم دنيا كه آن روز از طريق رسانه هاي همگاني به اعلام سپرده شد، فروپاشي كمونيزم در افغانستان معادلهي قدرت را در سطح جهاني تغيير داد و تفكر ابداعي «وابستگي» را از ميان كشورهاي جهان سوم برچيد. آن روزه اين باور در مفكورهي بسياري از مردم جهان سوم نهادينه شده بود كه بدون تكيه زدن به يكي از دو ابرقدرت شرق و غرب و پيوستن به جنبش دو قطبي، ادامهي حيات سياسي براي يك كشور غير ممكن است. اما پيروزي انقلابهاي اسلامي در سطح منطقه و شكست بزرگترين قدرت شرقي در افغانستان توسط مجاهدان افغان اين ايدهي تحميلي را باطل جلوه داده و بر مؤلفههاي آن خط بطلان كشيد.
اما متأسفانه انسجام بی مثال ملت افغانستان، پس از یک پیروزی بی نظیر و در نتیجهی مداخلات خارجی با رخوت و گسستگي ویرانگری در بخش مديريت امور داخلي مواجه شده و شيريني پيروزي بر خارجي ها در نبود ميكانيزم مديريتي مناسب در عرصهي داخلي به تلخي مبدل شد.
اكنون حالتي بر حيات سياسي - اجتماعي ما تحميل شده و سرنوشتي را گرفتار آمده ايم كه وارثان اصيل جهاد با زندگي در سکوت در قحط كدهي اين جغرافيا ميسازند و ميسوزند و بسياري از زمام داران اين پرچم پر افتخار در دام قدرت طلبي، زراندوزي و رفع اتهام از خويشتن تنها كاري كه ميتوانند پاك كردن سياهيها از دوسيههايي است كه محكمههاي حقوق بشري در ملك از ما بهتران براي شان ساخته اند. در اين ميان، آنچه از دست رفت افتخاري بود كه در نتيجهي شكست اتحاديه جماهيرشوروي به دست آمد و آنچه گمنام ماند قهرماناني بود كه خون خويش را در اين راه بر زمين ريختند تا خط سرنوشت انسان اين سرزمين را با خون سرخ شان در پيشاني تاريخ حك نمايند.