loading...
سخن جدید
بازدید : 30 1393/05/11 نظرات (0)

 

 

سفرنامهنويسي  و خاطرهنويسي

 

 

 

اهميتِ نوشتن و به ثبت رساندنِ تجربيات، بر کسي پوشيده نيست. امروزه با توجه به آثار گرانقدري هم چون، سفرنامهي ناصرخسرو قبادياني، سفرنامهي ابن بطوطه و يا سفرنامهي مارکوپولو اطلاعات بينظيري درباب شيوهي زيستنِ انسانها و هم چنين طرز تفکر آنان نسبت به زندگي در زمانهاي گذشته به دست ميآيد. با توجه به دستاوردهايِ عظيم تاريخي، مذهبي، ادبي و اجتماعيِ هر کدام از اين آثار ميتوان به اهميتِ اينچنين انواعِ ادبياي پي برد.

سفرنامهي ناصرخسرو يکي از نمونههاي کم نظيرِ ادب پارسي است. اين سفرنامه شرح مسافرت هفتسالهي او به سرزمينهاي مختلف بوده است. اين کتاب به نثرى ساده نوشته شده و حاوى اطلاعات دقيق جغرافيايى و تاريخى است. ناصرخسرو در ارائهي گزارشاتي در باب ديدهها و شنيدههايش از هيچ جزئياتي فروگزار نکرده است. همين توصيفات و ارائهي اطلاعات دقيق است که سفرنامهي او را از سايرين متمايز کرده است. در ادامه قسمتهايي از اين سفرنامه که متناسب با همين روزها انتخاب شده است را ميخوانيم:

«خامس رمضان سنه ثمان و ثلثين و اربع مائه در بيت المقدس شديم. يک سال شمسي بود که از خانه بيرون آمده بودم و مادام در سفر بوده که به هيچ جاي مقامي و آسايشي تمام نيافته بوديم. بيت المقدس را اهل شام و آن طرفها قدس گويند، و از اهل آن ولايات کسي که به حج نتواند رفتن در همان موسم به قدس حاضر شود و به موقف بايستد و قربان عيد کند چنان که عادت است و سال باشد که زيادت از بيست هزار خلق در اوايل ماه ذي الحجه آن جا حاضر شوند و فرزندان برند و سنت کنند و از ديار روم و ديگر بقاع همه ترسايان و جهودان بسيار آن جا روند به زيارت کليسا و کنشت که آن جاست و کليساي بزرگ آن جا صفت کرده شود به جاي خود.

سواد و رستاق بيتالمقدس همه کوهستان همه کشاورزي و درخت زيتون و انجير و غيره تمامت بي آب است و نعمتهاي فراوان و ارزان باشد و کدخدايان باشند که هريک پنجاه هزارمن روغن زيتون در چاهها و حوضها پر کنند و از آن جا به اطراف عالم برند و گويند به زمين شام قحط نبوده است و از ثقات شنيدم که پيغمبر را عليه السلام و الصلوة به خواب ديد يکي از بزرگان که گفتي يا پيغمبر خدا ما را در معيشت ياري کن. پيغمبر عليه السلام در جواب گفتي نان و زيت شام بر من.

اکنون صفت شهر بيت المقدس کنم. شهري است بر سر کوهي نهاده و آب نيست مگر از باران و به رستاقها چشمههاي آب است اما به شهر نيست چه شهر بر سنگ نهاده است و شهري است بزرگ که آن وقت که ديديم بيست هزار مرد در وي بودند و بازارهاي نيکو و بناهاي عالي و همه زمين شهر به تخته سنگ هاي فرش انداخته و هرکجا کوه بوده است و بلندي بريدهاند و همواره کرده چنان که چون باران بارد همه زمين پاکيزه شسته، در آن شهر صناع بسيارند هر گروهي را رسته اي جدا باشد، و جامع مشرقي است و باروي مشرقي شهر باروي جامع است چون از جامع بگذري صحرايي بزرگ است عظيم هموار و آن را ساهره گويند و گويند که دشت قيامت خواهد بود و حشر مردم آن جا خواهند کرد بدين سبب خلق بسيار از اطراف عالم بدانجا آمدهاند و مقام ساخته تا در آن شهر وفات يابند و چون وعده حق سبحانه و تعالي در رسد به ميعادگاه حاضر باشند. خدايا در آن روز پناه بندگان تو باش و عفو تو آمين يا رب العالمين.»

 در نوشتن خاطرات و سفرنامهها، ايستادن و بررسي کردنِ فرهنگ مقابل (حتي اگر فرهنگِ خودي باشد) به عنوانِ يک شخصِ سوم است که کار را ارزشمند ميکند.خاطره نويسي را نميتوان از سفرنامهنويسي جدا کرد. رابطهي زندگينامه و خاطرهنگاشته و همچنين رابطهي سفرنامه و خاطرهنگاشته، رابطهي عموم و خصوص است. نوشتن خاطرات در حوزههاي مختلف از جمله حوزههاي شغلي و خانوادگي ممکن است. براي نمونه شرح زندگانيِ من نوشتهي عبدالله مستوفي در همين زمينه نگاشته شده است. عبدالله مستوفي در اين کتاب که در چند جلد به چاپ رسيده است، به زندگي اداري و اجتماعي دورهي قاجار پرداخته است. او در زمان ناصرالدين شاه به دنيا آمد اما با اين همه در کمتر از صد صفحهي آغازين روندِ روي کار آمدنِ آقا محمد خان قاجار را نيز شرح داده است. در اين قسمتها او شنيدههاي خود از ديگران را با شيرينيِ خاصِ خود براي خواننده تعريف ميکند. از همان ابتدا، خواننده تحت تأثير زبان ساده و روان کتاب قرار ميگيرد و به سختي ميتواند از خواندن بازايستد. در ادامه به قسمتهايي از اين کتابِ ارزشمند اشاره ميکنيم:

«از ايامي که ما هميشه براي رسيدن آن روز ميشمرديم، ماه محرم بود. از بيستم ذي الحجه مقدمات روضهخواني در منزل ما شروع ميشد...مادرم در قسمت خود گذشته از قليان و چاي و قهوه، عدس و قهوه بوداده و شش رنگ قاووت در حقههايِ بلور که در سينيهاي ورشو چيده شده بود، به مهمانهاي خود تقديم ميکرد. عدسِ بوداده را خانمها براي اين ميخوردند که تصور ميکردند اشک چشم را زياد ميکند.

...پدرم در روضهخواني جز درک ثواب و به عمل آوردنِ کار مستحب منظوري نداشت. چندان پاپيِ تجمل نبوده و خيلي ساده روضهخواني ميکرد... روضه بهانه و اصلِ مقصود انتشار تربيت و معلومات اسلامي در تودهي مردم بود. گذشته از منبر واعظها که نصف بيشتر اوقات روضه را اشغال ميکرد، همان روضهخوانها و ذاکرين هم مطالبي براي مردم ميگفتند که مايهي پرورش افکار و اخلاق آنها بوده و ... توده را عملاً تربيت و از همه بالاتر ايمان را در قلب آنها جايگزين و محکم ميکرد.

...در همين مجالس بود که روح دموکراسي اسلامي، مورد بروز و ظهور پيدا ميکرد... همين عمل ساده حس تعالي و برادري و برابري و يک رنگي را در طرفين ايجاد و بالنتيجه و سبب پرورش روح و علو طبع طبقهي پايينتر شده و روح دموکراسي را در قلب طرفين جاگير ميکرد...»

نتيجهگيري

نوشتن خاطرات و سفرنامهها عمري طولاني دارد و به نظر راهي درست براي انتقال تجربيات و يافتهها از نسلي به نسل ديگر است.

مهمترين نکته در اين ميان شايد حلاجي کردن و فاصله گرفتن و بيطرفانه نگاه کردن به موقعيت مطرح شده باشد. در نوشتن خاطرات و سفرنامهها ايستادن و بررسي کردنِ فرهنگ مقابل (حتي اگر فرهنگِ خودي باشد) به عنوانِ يک شخصِ سوم است که کار را ارزشمند ميکند. همانطور که در نمونهي بالا ديديم مستوفي صرف نظر از تعريف ماوقع در محرم و روضهها بر برداشت خود و تأثير احتماليِ اين نوع مراسمات در پررنگتر شدن دموکراسي و شکلگيري ِ برابري و برادري تأکيد داشت. نکتهاي که شايد از نظرِ ما دور مانده باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سخن جدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 487
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 453
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 617
  • بازدید ماه : 981
  • بازدید سال : 3,817
  • بازدید کلی : 84,336