صبح آغاز شده است، شب آرام آرام قافیه را به امواج نورانی سحر وامیگذارد، کم کمک صدای موترهای تک و توک، همراه ریتم ناموزون موتورسایکلها فضای شهر را پر میکند. هوا اندکی غبارآلوده است.
آدمها آرام آرام سروکله شان پیدا میشود، دستکول به دست، تنها، با هم، دوتا دوتا، زمزمه کنان، ساکت، خواب آلوده یا با عجله شهر را به تصرف خود درمیآورند.
دیری نمیگذرد که مهمانان همیشگی پیادهروها پیدایشان میشود.... پیاده روهای منتهی به چوکها و اطراف آن به سرعت از اجناس ریز و درشت فرش میشود... در همان حال که کالاهایشان را عرضه می کنند در هراسند از هم و از ماموران، لختی بعد، فضای میدان از همهمه فریادهاشان پر میشود...
جدا از این دستفروشهای سیار، بعضی از مناطق شهر، اما پاتوق برخی دستفروشان ثابت شده اند مثلاً در خیابان نزدیک به وزارت فرهنگ و برخی نقاط دیگر، پاتوق واسطههای بازار کتاب است، کتابهای قدیمی و جدید و انواع کتابهاییکه برخی رنگ اصلی شان را به دلیل گرد و خاک زیاد از دست داده اند.
آری! سیمای امروز شهر اینگونه است، جای جای محلات شهر آکنده از انسانهایی است که جایی بهتر از حاشیه پیادهروها برای فروش اجناس خود پیدا نمیکنند، اگر عمیقتر بنگریم حضور این همه دستفروش پیام دارد، اقتصاد بیمار و توسعه نامتوازن و به دنبال آن مهاجرت و رشد فزاینده بیکاری در لایههای مختلف جامعه.
دستفروشی معضلی چند وجهی است
حقیقت این است که دستفروشی یک پدیده چندوجهی است که ابعاد مختلفی را دربر میگیرد، هم ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم اجتماعی، هم مسالهای منطقهای است و هم ملی، اما آنچه که در این میان از اهمیت برخوردار است، ایجاد حساسیت در مسئولان و چاره اندیشی برای حل این آسیب اجتماعی است.
پدیده دستفروشی ارتباط نزدیک با توسعه نیافتگی و رشد نامتوازن دارد. مهاجرت روستاییان به شهرها و نبود زمینهی شغلی مناسب باعث توسعهی این آسیب و گسترش آن گردیده است. پدیده حاشیه نشینی علاوه بر مصایب و دشواری امنیتی، اجتماعی، مخاطرات فراوانی را هم به دنبال دارد، مانند بزهکاری، موادمخدر، معضلات اخلاقی و... از دیگر مشکلات میتوان به ناهنجاری دستفروشی و مشغول شدن به مشاغل کاذب برای گذران زندگی و کسب درآمد اشاره کرد.
ابعاد گسترده پدیده دستفروشی، نشان دهنده اقتصادی بیمار است که نمیتواند ظرفیتهای لازم را برای اشتغال مؤثر و مفید افراد فراهم کند. به واقع دستفروشی برای افراد بیکار، شغلی است که نظام اقتصادی بیمار بر آنها تحمیل میکند.
دستفروشان انسانهایی هستند، از جنس خودمان، دقت که کنیم، ممکن است دوست باشند یا فامیل. حداقل هموطنانی هستند دورافتاده از شهر و دیار، آنها برای زنده بودن تلاش میکنند برای گذران زندگی برای برآوردن نیازهای اولیه مثل خورد و خوراک و پوشاک، ممکن است چندصباحی هم مشغول باشند، شاید پس اندازی هم داشته باشند، اما خدا نکند سروکارشان به مامورانی بیفتد که به منظور باجخواهی مانع کسب و کار آنان میشود. در آن صورت همان اندک توشهای که برای خود دست و پا کرده اند به چشم بر هم زدنی دود میشود و... روز از نو و روزی از نو، آنها همین نزدیکیها هستند کنار ما، در حاشیه پیاده روها، کنار پارکها، خیلیهاشان دیگر جزئی از زندگی روزمره مان شده اند، کافی است کمی دقت کنیم تا چهرهها را به خاطر بیاوریم.
شکی نیست این وضعیت بدون اینکه راهکار کارشناسی شدهای با در نظر گرفتن تمام جوانب قضیه مد نظر گرفته نشود، راه حل این معضل اجتماعی با برخوردهای فیزیکی و اعمال جرایم یا هر راه حل مقطعی دیگری ممکن نخواهد شد. بنابراین، ضروری است تا برای برچیدن این معضل چندوجهی از جامعه راه حل دایمی و سنجیده شدهای روی دست گرفته شود.
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سخن جدید
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
آمار سایت