loading...
سخن جدید
بازدید : 27 1393/09/14 نظرات (0)

 

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

...

تاکيد بر توسعه منطقه چابهار درکنفرانس لندن

پنج هيات خارجي درکنفرانس افغانستان درلندن برنقش واهميت ترانزيتي منطقه چابهارايران درتوسعه اقتصادي افغانستان تاکيد کردند.

ابراهيم رحيم پور، معاون آسيا واقيانوسيه وزير خارجه ايران در مصاحبه با واحد مرکزي خبر ايران با بيان اين مطلب گفت: مقامات عالي رتبه افغانستان نيز دراين کنفرانس براهميت منطقه چابهاردرترانزيت کالااز کشورشان تاکيد کردند. رحيم پور افزود: افغانستان به آبهاي بينالمللي راه ندارد وپاکستان نيز به علت ناامني مسيرمناسبي براي ترانزيت کالا ازاين کشور به شمارنميرود. از اين رو سه هدف ازجمله توسعه ترانزيت از طريق افغانستان، مناطق شرقي ايران و کشورهاي اسياي ميانه بندرچابهاررا توسعه خواهيم داد. معاون اسياو اقيانوسيه وزيرخارجه ايران گفت جمهوري اسلامي ايران از دولت وحدت ملي افغانستان وادامهي کمکها به توسعه سياسي واقتصادي اين کشورحمايت خواهد کرد. رحيم پور به افزايش کشت مواد مخدر درافغانستان اشاره کرد و گفت: مخالفان مسلح دولت افغانستان از طريق مواد مخدر منابع مالي لازم را به دست مي آورد که بهترين ساز و کار براي مبارزه با اين فرصت طلبي استفاده از نيروهاي نظامي بومي افغانستان است و ديدگاه اقتصادي دولت جديد افغانستان مطمئنا موجب تضعيف تروريزم وکاهش کشت مواد مخدر دراين کشورخواهد شد.

تجديد تعهد افغانستان و جهان در نشست لندن

بيش از هفتاد کشور و نهاد بينالمللي شرکت کننده در نشست لندن با هدف تجديد تعهدات مالي و سياسي از افغانستان شرکت نموده و بر تجديد تعهد شان مبني بر کمک افغانستان تأکيد کردند.

محمد اشرف غني و عبدالله عبدلله، رهبران دولت وحدت ملي و تني چند از مقامات ارشد کشور شرکت کرده و طرحهاي پيشنهادي براي اصلاحات را ارايه دادند.

رييس جمهوري اشرف غني از جامعه بينالملل خواست تا با پايان ماموريت اين کشورها در افغانستان، کشورش را رها نکنند.

تا کمتر از يک ماه ديگر ماموريت 13 ساله ايساف در افغانستان رسما به پايان ميرسد و کابل مصمم است تا در رويارويي با مشکلات عديدهاي که ثبات کشور را تهديد ميکند، تنها نماند.

جان کري، وزير امور خارجه امريکا، ديويد کامرون، نخستوزير انگليس، نواز شريف، نخست وزير کشور پاکستان، ضمير کابلوف، نماينده ويژه روسيه در امور افغانستان، ابراهيم رحيم پور، معاون وزير خارجه ايران و بسياري ديگر از مقامات ارشد کشورهاي جهان در اين گردهمايي شرکت کردند.

کشورها و سازمانهاي شرکت کنندهي کنفرانس لندن براي بازتعريف رابطهي افغانستان و جامعه جهاني، تعهدات خود نسبت به اين کشور را تجديد کردند.

برخي از کشورها، مانند امريکا اعلام کردند که سعي ميکنند سطح کمک و همکاريشان با دولت جديد افغانستان، از سال 2015 به بعد هم، به سطح فعلي خود ادامه يابد، و بعضي ديگر از کشورها مانند چين و قزاقستان، تعهدهاي جديدي براي کمک ارائه کردند.

نخست وزير انگليس نيز در سخناني گفت که کشورش و جامعه جهاني افغانستان را تنها نخواهند گذاشت.

رييس جمهور اشرف غني به حاضران در کنفرانس گفت: اينجا آمدهايم که بگوييم حالا ما متحديم و به ما کمک کنيد. ما توافقنامههاي امنيتي را امضا کرديم، پرونده کابلبانک را گشوديم و دادگاه عالي در يک ماه آينده اين پرونده را نهايي خواهد کرد. در مواجهه با مشکلات درنگ نکرديم، مشکلات را ميدانيم و مي خواهيم آن را حل کنيم.

غني همچنين افزود: فقر شديد کماکان دامنگير افغانستان است، فقر از عوامل بيثباتي است، عامل توليد مواد مخدر است، بايد به فقر زدايي به عنوان معضل اصلي تمرکز کنيم، اصلاحات دولت ما طوري پيش خواهد رفت که هرکسي بتواند کاري داشته باشد عرضهي خدمات براي ما بسيار مهم است.

وي از شرکاي بينالمللي کشور خواست با آنها همکاري کنند، تا بتوانند يک سيستم پاسخگو و کارا ايجاد کنند. او گفت که افغانستان تواناييهاي بالقوه زيادي دارد.

غني در پايان سخنان خود بار ديگر از نخست وزير انگليس به خاطر برگزاري کنفرانس قدرداني کرد.

بازداشت 19 سازماندهنده حملههاي انتحاري و انفجاري

رياست عمومي امنيت ملي، از دستگيري 19 تن از سازماندهندگان حملات انتحاري و انفجاري، در مرکز و ولايات کشور خبر داد.

عبدالحسيب صديقي، سخنگوي رياست عمومي امنيت ملي، روز جمعه (14 قوس) در يک نشست خبري گفت که اين افراد در يک هفتهي اخير در پي عملياتهاي مختلف نيروهاي امنيت ملي و در همکاري با پوليس و اردوي ملي دستگير شده اند.

صديقي افزود که اين افراد، در نظر داشتند تا حملات انفجاري و انتحاري را در نواحي مختلف شهر کابل انجام دهند؛ اما قبل از رسيدن به هدف، شناسايي و گرفتار شدند.

صديقي افزود که از نزد آنها دو ثوب واسکت انتحاري، يک عراده موتر مملو از مواد منفجره، چهار فير مرمي هاوان، 5 حلقه ماين ضد پرسونل و سه بشکه مواد انفجاري به دست آمده است.

همچنان سخنگوي رياست عمومي امنيت ملي گفت که منسوبان اين رياست، در يک هفتهي اخير در  عمليات جداگانه، دو مخفيگاه سلاح و مواد منفجره را در ولايات بغلان و ميدان وردک نيز کشف کرده اند.

او اظهار داشت که در عمليات نخست؛ نيروهاي امنيت ملي، يک مخفيگاه سلاح و موادمنفجره مربوط به شبکه حقاني را در مربوطات ولايت ميدان وردک کشف نمود.

به گفتهي وي، مخالفان مسلح در نظر داشتند که اين مقدار سلاح و مواد منفجره را جهت انجام حملات تروريستي و انتحاري، در شهر کابل انتقال دهند.

صديقي گفت که در عمليات مشابه، يک مخفيگاه مهمات را در مربوطات ولايت بغلان نيز کشف کردند.

سخنگوي رياست عمومي امنيت ملي افزود که در پي اين عمليات، 22 راکت انداز و دو فير هاوان به دست آمده است.

صديقي تصريح کرد که ترويزم نه نتها مشکل افغانستان است، بلکه اين پديده منطقه و جهان را تهديد ميکند و براي مقابله براي آن، فرصت زماني و همکاري منطقهاي و جهاني لازم است.

سخنگوي امنيت ملي بار ديگر تأکيد کرد که افزايش حملات انتحاري در پي شکست مخالفان مسلح در ميدان نبرد ميباشد، ولي با تدابيري که روي دست نهادهاي امنيتي قرار دارد، از اين حملهها در آينده جلوگيري خواهد شد. نيويارک تايمز فاش کرد:

قاتل جنرال امريکايي، عضو گروه طالبان نبوده است

نيويارک تايمز فاش کرده است که سربازيکه هارولد جي گرين را به قتل رساند از اعضاي گروه طالبان نبوده است.

خبرگزاري اسپوتنيک روسيه روز پنجشنبه به نقل از نيويارک تايمز نوشت که هارولد جي گرين، جنرال ارشد امريکايي که در پنجم ماه آگست توسط يکي از سربازان ارتش ملي افغانستان به قتل رسيد و اين فرد، عنصر نفوذي گروه طالبان نبوده است.

در اين گزارش آمده است :« مشخص شد که اين تيراندازي با برنامهريزي قبلي انجام نشده است و عامل تيراندازي از اين فرصت به منظور هدف قرار دادن نظاميان خارجي استفاده کرده است.»

اين گزارش همچنين تاکيد ميکند فرد مهاجم در هنگامي تيراندازي به سوي افسران ارشد که در نشستي حضور داشتند، کمتر از 15 متر با اين افراد فاصله داشته است.

در اين تيراندازي تنها جنرال هارولد گرين به قتل رسيد و 18 سرباز ديگر نيز مجروح شدند.

رفيق الله فرد مهاجم نيز توسط سربازان امريکايي و دنمارکي که امنيت اين نشست را تامين مي کردند، هدف گلوله قرار گرفت.

به گزارش خبرگزاري اسپوتنيک از مسکو، جنرال هارولد گرين نه تنها اولين جنرال ارتش امريکا است که در افغانستان کشته ميشود، بلکه اولين افسر عاليرتبهي ارتش است که از زمان جنگ ويتنام تاکنون در درگيري نظامي به قتل ميرسد.

عمليات امريکا بر ضد طالبان پاکستاني در خاک افغانستان

مقامات امريکايي و پاکستاني براي انجام حملات هوايي بر ضد شبهنظاميان پاکستاني پناه گرفته در مرز افغانستان به توافق رسيدند.

به گزارش روزنامه «تريبون» پاکستان، مقامات پاکستاني در ملاقاتهاي خود با مقامات امريکايي و افغانستان به طور مکرر موضوع استفاده شبهنظاميان طالبان از ولايات «کنر» و «نورستان» افغانستان به عنوان پايگاهي براي حمله به نيروهاي امنيتي مستقر در مرز را مطرح کردهاند.

پاکستان در جريان اين ديدارها خواهان اقدام بر ضد اين شبهنظاميان شده است. اين شبهنظاميان حملاتي را در مناطق مرزي «دير»، «چترال»، «باجور» و «مهمند ايجنسي» پاکستان انجام دادهاند.

به گفتهي منابع رسانهاي، در نشستهاي اخير سه جانبه در واشنگتن، اسلامآباد و کابل، مقامات پاکستاني شواهدي براي اين ادعاي خود ارائه کردهاند.

همچنين گفته ميشود که اشرف غني، رييسجمهور کشور نيز که 14 و 15 نوامبر به اسلامآباد رفت، شواهدي دال بر فعاليت شبهنظاميان پاکستاني در خاک افغانستان ارايه کرده است.

مقامات ارشد امنيتي پاکستان در جريان ديدار با همتايان خود در واشنگتن، ناتو و افغانستان نيز مکررا اين مسأله را گوشزد کردهاند.

به نوشته روزنامه تريبون پاکستان، مقامات امريکايي در نهايت با درک اهميت موضوع تصميم گرفتند بر ضد سه تن از فرماندهان طالبان پاکستان، يعني «ملا فضلالله»، «مولوي فقير محمد» و «منگال باغ آفريدي» وارد عمل شوند.

گفته ميشود که مولوي فقير در بازداشت دولت افغانستان است اما ملا فضلالله و «منگال باغ» آزادانه در افغانستان فعاليت کرده و در حال مديريت حملات تروريستي در پاکستان، به خصوص در مناطق قبايلي و بخشهايي از «خيبر پختونخواه» ميباشند.

نشست لندن؛ وعدههاي کلان ودستاوردهاي مبهم

نشست لندن با حضور هيأت عاليرتبهي افغانستان و نمايندگاني بيش از هفتاد کشور و سازمانهاي بينالمللي در بارهي افغانستان به کار خود پايان داد و گزارش شد که تقريبا تمامي کشورهاي جهان که در سيزده سال گذشته بهنوعي افغانستان را کمک اقتصادي نموده اند از سال 2015 به بعد هم تعهدات را خود در برابر افغانستان تجديد کردند. وعدهي اين کمکها براي افغانستانيکه همچنان وابسته به کمکهاي بينالمللي است، ميتواند خبري خوش باشد و طبعا براي هيأت عالي رتبه افغانستان هم يک دستاورد کلان به حساب ميآيد.

 اما آنچه که اين دستاورد را مبهم مينماياند نگاهي به گذشته است؛ گذشتهاي که براساس گفتههاي عبدالقادرجيلاني، سخنگوي وزارت ماليه، 95 ميليارد دالر براي افغانستان تعهد شده بود و در سيزده سال حکومت رييس جمهور کرزي، 79.3 درصد اين کمکها به مصرف رسيده که از آنجمله، تنها 16 درصد از طريق حکومت افغانستان به مصرف رسيده است!

 درحاليکه اين آمار، کمتر از آن استکه غربيها اعلام داشته اند؛ آنان کمکهاي صورت گرفته به افغانستان را چيزي در حدود 104 ميليارد دالر گفته اند.

پرسش اما اين است که 95 ميليارد يا به قول منابع غربي فراتر از 100 ميليارد دالر کمک صورت گرفته به افغانستان در کجا و چگونه به مصرف رسيده است؟

روشن است که يک بخش عمدهي اين پولها براي نيروهاي امنيتي هزينه شده اما اين نيروها همچنان بدون تجهيزات لازم رزمي بخصوص در بخش هوايي هستند و همچنان در عملياتهاي نظامي و کشفي شان وابسته به استخبارات و عمليات قواي بينالمللي هستند.

در بخش زيربناها هم، چندان تحولي درافغانستان ديده نميشود؛ نه در زراعت که پيشه بيشتر مردم افغانستان است، کاري صورت گرفته و نه در بخش تامين انرژي، سدسازي و نه هم در ايجاد شرکتهاي توليدي اقدام موثري بهعمل آمده است؛ در واقع پروژههاييکه بتوانند افغانستان را به سمت و سوي خود کفايي پيش ببرد و ايجاد اشتغال نمايد تا ميليونها جوان بيکار افغانستان صاحب حرفه و شغل و تامين نيازهاي معيشتي خود شوند، کاري بايستهاي انجام نشده است و شايد همين نگرانيها است که رييس جمهور اشرف غني در سخنراني خود در نشست لندن، بيشتر به فقرزدايي و چالش مبارزه با مواد مخدر درافغانستان اشاره کرده است.

اين اشارهها و تاکيدات آقاي غني، اشاره به واقعيتهاي ملموس مردم افغانستان است و مينماياند که اگر مشکل فقر ريشهکن نگردد ميلياردها دالر تعهدشده به افغانستان، همچنان از حساب بانکي به نشاني افغانستان واريز و ازحساب بانکي ديگر خارج خواهند شد.

بنابراين، اگر قرارباشد که تعهدات بينالمللي براي افغانستان مبهم و رازآلود نباشند، ضروري است که تعهدات مالي مطابق با نيازهاي واقعي افغانستان سنجش گرديده و به حساب آن حقيقتا سپرده شود. در غير آن، دههي تحول، جز تداوم وابستگي افغانستان ارمغان ديگري نخواهد داشت.

نشستهاي تکراري

و سرنوشت افغانستان الف. اميد

(مروري بر نشستهاي سيزده ساله در باره افغانستان)

کنفرانسهاي مکرر کشورهاي حامي حکومت افغانستان و دادن وعدههاي بي پايان به دولت کابل، اگر از يکسو به معناي ايجاد حس اعتماد و اطمينان بر تداوم نقش اين کشورها در افغانستان است، از سوي ديگر نشانهاي بر نبود سياست جديد در اين باره و تکرار نشستهاي پيشين است.

پس از حملهي امريکا و انگليس به افغانستان در سال 2001 ميلادي، دولتهاي غربي به رهبري امريکا بارها نشستهايي با عنوان کنفرانس افغانستان در سراسر جهان برگزار کرده اند تا پيامدهاي منفي حضور سيزده ساله و دستاوردهاي اندک آن را توجيه نمايند؛ اما نگاه گذرا به اين نشستها نشان ميدهد که آنچه البته به جايي نميرسد، فرياد مردم افغانستان است.

در حالي که کنفرانس افغانستان مطابق معمول در کشوري غير از افغانستان يا کشورهاي همسايهي آن کشور، در لندن برگزار شد، نگاهي گذرا به نشستهاي پيشين دربارهي افغانستان که با مديريت امريکا و ناتو برگزار شده است نشانگر نبود راه حلي به منظور برون رفت افغانستان از شرايط ناامني، فساد اداري، ضعف اقتصادي و نبود ساختارهاي توسعه محور است.

به همين علت، در همهي اين نشستها، با دادن مبالغي پول به دولتهاي افغانستان و نيز وعدههايي بي فايده به مردم کشور، بر ميزان دخالت امريکا و متحدانش در امور افغانستان افزوده و مشکلات مردم بيشتر شده است.

 نخستين نشست درباره افغانستان در دسامبر 2001 و پس از حمله امريکا و انگليس به افغانستان در شهر بن در آلمان برگزار شد. در اين نشست که به کنفرانس بن مشهور شد، دولتهاي غربي، حامد کرزي را که بعدها، رييس جمهور شد، به عنوان مسوول دولت انتقالي برگزيدند.

 نشست افغانستان در شهر توکيو در جنوري 2002 که درباره بازسازي افغانستان تشکيل شد و علاوه بر شماري از وعدهها، مبالغي در اختيار حامد کرزي قرار داد.

 در کنفرانس برلين که در مارچ 2004 در آلمان برگزار شد، کمک دهندگان متعهد شدند 8 ميليارد دالر به منظور بازسازي افغانستان پرداخت کنند و البته بر شمار وعدهها نيز افزودند.

 در کنفرانس لندن در سال 2006، برنامه همکاري 5 ساله دولتهاي غربي- اين بار با شرکت سازمان ملل- تدوين و مبالغي به دولت افغانستان کمک مالي شد. همچنين وعدههاي پيشين مبني بر بازسازي کشور، توسعه زير ساختها، تامين امنيت و ... تکرار شد.

 در کنفرانس افغانستان در سال 2007 که در شهر رم ايتاليا برگزار شد، بر اجراي قانون در افغانستان تدوين و مقامات امريکايي و شرکايش، براي مردم و دولت افغانستان سخنراني کردند.

 در کنفرانس افغانستان در سال 2008 در پاريس، مطابق معمول چند سال گذشته، امريکا و متحدانش به پيچيدن نسخههايي تکراري و دادن چند مسکن، بسنده و به مردم افغانستان توصيه کردند اکنون که ديگر نميتوان طالبان را از بين برد، به حضور طالبان عادت کنند.

 چون سفر به کشورهاي اروپايي براي مقامات امريکايي، عربي و اروپايي تکراري شده بود، کنفرانس افغانستان در سال 2009 در مسکو برگزار شد تا اين مقامات که از سخنان تکراري خود خسته شده بودند، حداقل با بازديد از ديدنيهاي روسيه، نشاط جديدي پيدا کنند.

 کنفرانس بعدي افغانستان، در ماه مارچ 2009 در شهر لاهه در هالند با عنوان راهبردي جامع، با نگاهي منطقهاي، برگزار شد تا بر مصوبات نشستهاي بي فايده پيشين، تاکيد شود.

 کنفرانس لندن در سال 2010 در لندن برگزار شد تا پس از ده سال که به افغانستان حمله شده بود، تازه نقشهاي براي آيندهي کشور ترسيم شود. در اين نشست اين پرسش مطرح نشد که چرا پيش از حمله به افغانستان، دولتهاي امريکا و انگليس به اين فکر نيفتاده بودند و چرا پس از ده سال، به اين فکر افتاده اند که آينده افغانستان چگونه خواهد شد.

 کنفرانس افغانستان در سال 2011 در شهر بن در آلمان برگزار شد تا دولت آلمان، با سه بار ميزباني نشست افغانستان در يازده سال گذشته، به مقام اول در اين زمينه برسد و گوي سبقت از ديگر کشورها را بربايد. با اين موفقيت، ديگر کسي به فکر وعده هاي پيشين و وضعيت افغانستان نيفتاد و امريکا و متحدان نيز صدايش را در نياوردند که حاصل حمله به افغانستان، چه بود و علاوه بر طالبان، با انبوه مواد مخدر در اين کشور بايد چه کرد.

 کنفرانس افغانستان که براي دومين بار در جولاي 2012 در شهر توکيو برگزار شد، نشان داد جاپانيها در رقابت براي ميزباني شمار بيشتري از کنفرانسهاي افغانستان، حريفي قدرتمند اند و کوتاه نميآيند. در اين نشست به دولت افغانستان گفته شد اگر پول ميخواهي بايد حسابي اصلاحات به عمل آوري. بدين ترتيب امريکا و متحدانش ميتوانند در نشستهاي بعدي، براي ندادن پول بيشتر به دولت افغانستان، بهانه بياورند که اصلاحات، به اندازه لازم نيست تا به دادن وعدههاي پوچ، متهم نشوند. حالا توپ در زمين افغانستان بود.

 کنفرانس سال 2014 افغانستان باز هم در لندن برگزار شد تا دولت انگليس، بازي تشکيل کنفرانس افغانستان را با سه بار ميزباني، ادامه دهد و مشترکا با آلمان، در سکوي اول ميزباني کنفرانس افغانستان قرار گيرد و مرکل نتواند به کامرون، فخر بفروشد.

تا سال ديگر، قرعه به نام کدام کشور بيفتد که ميزبان کنفرانس افغانستان شود، سر مردم جهان را گرم کند و کنفرانس بازي را ادامه دهد بايد منتظر ماند؛ اما بايد ديد که آيا پيامدهاي اين نشست همانند گذشته بوده و سرنوشت افغانستان به نشست ديگري موکول خواهد شد يا اين نشست خواهد توانست اين اقليم غني اما مدام وابسته را از دست دراز کردن به سوي کشورهاي کمک کننده بي نياز ساخته و پروندهي کمکها مختومه اعلام گردد.

رسانه؛ از جنگ نرم تا امنيت نرم

(نگاهي به نقش رسانهها در تأمين صلح)

محمدرضا نعيمي

ادبيات براي اجتماع

اين پرسش وسوسهبرانگيز ديرگاهي است که بسياري از نويسندگان و صاحبان انديشه را با خود درگير ساخته است که چه کنيم يا چگونه بينديشيم تا حاصل زندگي فکرمان در جهت حفظ و صلاح جامعهمان باشد و خلاصه و فرجام کار در قلمرو انديشه و فکر چه تاثيري در روز و روزگارمان خواهد داشت؟ آيا نوشتن و نويسندگي هنر نوشتن انشا است؟ آيا نويسندگي نشستن و کلمه بر کلمه انبان کردن است؟ اگر چنين است اين كار و فعاليت براي ديگران چه حاصلي دارد؟ آيا ميتواند تاثيري در بهتر شدن حال و زندگي مردم داشته باشد؟ اگر چنين تاثيري دارد چه نوع نوشتاري بهترين و بيشترين تأثير را دارد؟

جامعه، عوامل اجتماعي، تاريخي و سياسي، تاثير بسيار زيادي بر ادبيات دارند، ضمن اين که ادبيات هم تاثير بسيار زيادي بر مسايل سياسي، اجتماعي و حتي اقتصادي دارد.

ادبيات و آثار ادبي هيچوقت بيهوده بهوجود نميآيند. عواملي باعث پيدايش آثار ادبي ميشود که داراي يک هدف هستند؛ حتي اگر هدف فردي نويسندگي باشد که مسلما آن هم داراي يک رسالت اجتماعي است.

«جامعه شناسي ادبيات» که بخشي از جامعه شناسي عمومي است به «فرامتن» و بهتر بگوييم هرآنچه که خارج از خود متن است، مي پردازد. در اين حوزه، توليد و توزيع کتاب، خوانندگان، نويسندگان، منتقدان، نهادهاي ادبي و... قرار ميگيرند و اما «جامعه شناسي ادبي» که يکي از شاخههاي علوم ادبي است، توجه خود را به «متن و معناي متن» معطوف ميکند و به دنبال گسترش درک متن و تأويل آن است و با رويکرد زبان شناسانه از ديدگاههاي واج شناسي، آواشناسي، دستور زبان، نشانه شناسي و معناشناسي به بررسي متن و معنا و تفسير آن مي پردازد. ژاک دريدا، ميشل فوکو، رولان بارت، ويلتاي و لويي آلتوسر از جمله دانشمندان معاصري هستند که در اين حوزه فعاليت ميکنند.

درحوزه جامعه شناسي ادبيات دو ديدگاه قابل طرح و مورد بحث است. يکي ديدگاه ماترياليستي و ديگر ديدگاه ايده آليستي که البته به هر دو ديدگاه انتقاداتي نيز وارد است. ماترياليستها بين ادبيات و جامعه پيوندي بازتابي و مکانيکي برقرار ميکنند و ادبيات را تنها به بازتاب مسايل اجتماعي و بويژه اقتصادي محدود ميکنند. نگاه آنان به ادبيات تک بعدي است و استقلال زيبايي شناختي ادبيات و پديدههاي ادبي را ناديده ميگيرند. در واقع جامعه شناسان ادبيات که ديدگاهي ماترياليستي دارند با سطحينگري قادر به درک و تعريف پديده پيچيدهاي چون ادبيات نيستند و همچون ديدگاه مجرد ايدهآليستي که مدعي استقلال مطلق آفرينش هنري وادبي است. ايدهآليستها ارتباط پيچيده بين آفرينش ادبي با واقعيت اجتماعي را ناديده ميگيرند و آنقدر با ادبيات مجرد و ايدهآل برخورد ميکنند که به روح مطلق ميرسند و از واقعيت اجتماعي دور ميشوند. آنان به کلي منکر پيوند ادبيات با پديدههاي اجتماعي و تاريخي ميشوند.

جامعه شناسي ادبيات سه جزو لاينفک کتاب، اثر ادبي و خواندن دارد که هر کدام به طور تخصصي در شاخههاي جامعه شناسي کتاب، جامعه شناسي آفرينش ادبي و جامعه شناسي خواندن مورد تحليل و بررسي قرار ميگيرند.

تأمل بر اين ديدگاهها ما را به اين نكته ميرساند كه دلمشغولي داشتن به ادبيات و نويسنده بودن به منزلهي اين نيست كه يكباره همه چيز را در سراشيبي بگذاريم و راه خود را از آغاز بياغازيم. ادبيات سلسلهاي از شبكههاي دانش است كه از گذشتههاي دور دست ما تا امروزمان وجود دارد و امتداد مييابد. درست شبيه به همين اجتماع و جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم و نفس ميكشيم.

تنهـــايي

فاضل نظري

به تنهـــايي گرفتـــــارند مشتــي بي پناه اينجا

 

مسافر خانه ي رنـــج اســت يا تبعيد گاه اينجا؟

 

غـرض رنجيـــدن ما بـــــود از دنيا که حاصل شد

 

مکن عمر مرا اي عشــق بيش از اين تباه اينجا

 

بـــراي چـــــرخش اين آسياب کهنه ي دلسنگ

 

به خون خويش مي غلتند صدها بي گناه اينجا

 

نشان خانه ي خود را در اين صحراي ســردرگم

 

بپرس از کاروانهايي که گــــم کردند راه اينــــجا

 

اگر شادي سراغ از من بگيرد جاي حيرت نيست

 

نشان مي جويد از مــــن تا نيايد اشتبـــاه اينجا

 

تو زيبايي و زيبايي در اينجـــا کم گناهي نيست

 

هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اينجـــا

اي يار جفا کرده و پيوند بريده !

اين بود وفاداري و عهد تو نديده؟

                                در کوي تو معروفم و از روي تو محروم

                                گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده !

سعدي

کنار امدن امريکا به حضور قدرتمندتر ايران در عراق

خبرگزاري رويترز در گزارشي با اشاره به تغيير لحن امريکا در قبال ايران در بحران عراق به صورت محتاطانه با نقش پررنگتر ايران در عراق کنار آمده است.

اين خبرگزاري در گزارشي نوشته که ايران و امريکا که طي سالهاي اشغال عراق به طور فزايندهاي با يکديگر تقابل ميکردند اما اکنون به نظر ميرسد که عليه يک دشمن مشترک در منطقه در حال همکاري با يکديگر باشند.

رويترز مدعي شد، حملات هوايي اخير ايران عليه مواضع داعش در عراق آخرين نشانه از نقش فزايندهي ايران در جنگ بغداد عليه شبه نظاميان داعش است. درحاليکه در طول دوره رياست جمهوري جورج بوش در امريکا چنين اقدامي يک اقدام مذموم و مداخله جويانه تلقي ميشد.

جان کري، وزير خارجه امريکا روز چهارشنبه گفت:  فکر ميکنم ناگفته روشن است که اگر ايران در يک منطقه مشخص اقدامي را عليه داعش انجام ميدهد و اگر اين اقدام به داعش محدود ميماند و تأثيرگذار است، نتيجه کلي آن مثبت خواهد بود. اما اين چيزي نيست که ما آن را هماهنگ کنيم، اين انتخاب و تصميم دولت عراق است.

رويترز در ادامه افزوده: اين تغيير لحن نسبت به ايران که از زمان وقوع انقلاب اسلامي بسيار تند بوده قابل توجه است و برخلاف تقابل شديد امريکا و ايران طي سالهاي اخير است؛ چرا که قدرتهاي جهاني تلاش ميکنند ايران را متقاعد کنند تا برنامه هستهاي خود را شديدا محدود کند.

اين مساله همچنين در حالي رخ ميدهد که تهران و واشنگتن به مدت طولاني در عراق يکديگر را به چالش ميکشند. بعضي از مقامات امريکايي از پذيرش حملات هوايي هم فراتر رفته و معتقدند که نقش تهران در متوقف کردن گروه تروريستي داعش بسيار کمک کننده است.

اين مساله بسيار متفاوت از اوج دوران اشغال عراق توسط امريکا است جاييکه به ادعاي رويترز مقامات امريکايي شيعيان را متهم ميکردند که با حمايت ايران نيروهاي نظامي امريکا را ميکشند.

رويترز در ادامه مينويسد؛ در زمينهي حملات هوايي ايران چيزهايي زيادي مبهم است. جان کري آن را علنا تاييد نکرد و ايران هم آن را تاييد نکرده  و ميگويد که تهران فقط تسليحات نظامي در اختيار دولت عراق براي مبارزه عليه داعش قرار ميدهد.

با اين وجود چندين مقام امريکايي اين حملات هوايي را تاييد کردند و به نظر ميرسد به مناطق شرقي عراق محدود مانده است. يک مقام امريکايي که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرده اظهار داشته که اين چيز عجيبي نيست و امريکا پيش از اين به خوبي از پروازهاي شناسايي و جاسوسي ايران بر فراز آسمان عراق آگاه بوده است.

اين خبرگزاري انگليسي گزارش داد، در مناطقيکه ايران مشاوران نظامي و عملياتهاي هوايي خود را انجام ميدهد امريکا نه نيروي نظامي يا مشاورانش را مستقر کرده و نه در آن مناطق عمليات هوايي انجام ميدهد با اين وجود مقامات هر دو طرف تاکيد دارند که هيچ هماهنگي ميان طرفين در اين زمينه صورت نگرفته و آنها صرفا اقدامات خود را با دولت عراق هماهنگ ميکنند.

«پاشنه آشيل» جتهاي امريکايي
 در برابر سلاح
هاي روسيه

مقامات ارتش امريکا، از وجود نقص در سلاح جتهاي پيشرفتهي اين کشور در مقابله با سلاحهاي روسيه ابراز نگراني کردند. روزنامه انگليسي «ديلي بيست» در گزارشي نوشته است؛ با وجود آن که امريکا مدعي است که سريعترين و بهترين جتهاي دنيا را در اختيار دارد، اما اذعان کرده که سلاح اين جتها در حال منسوخ شدن هستند و همين امر نيروي هوايي امريکا را ترسانده است. روزنامه انگليسي ديلي بيست دراين گزارش از ضعف سلاح جتهاي امريکايي به عنوان «پاشنه آشيل» يا همان نقطه ضعف آنها ياد کرد. در اين گزارش آمده است «اين نقطه ضعف نيروي هوايي امريکا زماني نمايان شده که تنشها ميان امريکا و روسيه بالا گرفته است».

يکي از فرماندهان نيروي هوايي امريکا در گفتوگو با ديلي بيست گفته است، نظاميان امريکايي روش مناسبي براي ضربه متقابل به حملات الکترونيکي برنامهريزي نکردهاند بنابراين اگر جتهاي مخفي امريکا مورد حمله الکترونيکي جنگندههاي روسي مثل سوخو 35 قرار بگيرند، دچار مشکل خواهند شد. بر اساس اين گزارش، مشکل جتهاي امريکايي، قابليت رقباي روسي و چيني آنها در ايجاد پارازيت بوسيله فرکانسهاي پيشرفته ديجيتال است.

اين پارازيتها قادرند سيگنالهاي رادارهاي ورودي را دريافت و به حافظه سپرده و با تکرار و عقب فرستادن آنها، عملکرد رادارهاي خودي را مختل کنند. بدتر آن که اين رادارها، اصليترين سلاح دور برد جتهاي امريکايي را، که رادارهاي موشکهاي هوا به هوا هستند، مسدود ميکنند و اين بدان معناست که موشکهاي جنگندههاي بسياري شامل جتهاي فوق پيشرفته را مختل خواهد کرد.

ديلي بيست به نقل از فرماندهان ارشد نيروي هوايي امريکا به برخي برنامههاي ارتش امريکا براي رفع اين نقص اشاره کرد اما در انتها افزود، براي يک ارتش چنين نقصي در جنگندههاي فوق پيشرفته نقص بزرگي است که ميتواند صدها ميليون دالر ضرر وارد کند.

سه سال زندان به جرم پاره کردن عکس پادشاه بحرين!

زينب الخواجه، وبلاگنويس و فعال دموکراسي خواه بحريني براي پاره کردن عکس پادشاه اين کشور به سه سال زندان محکوم شده است. او که چند هفته پيش مادر شده است، دختر عبدالهادي الخواجه سرشناسترين زنداني سياسي بحرين است.

حکومت پادشاهي بحرين با خشونت تمام مخالفان و ديگرانديشان را سرکوب ميکند. دادگاهي در اين کشور اکنون زينب الخواجه، يکي از مشهورترين وبلاگنويسان و از فعالان دموکراسيخواه را به جرم پاره کردن عکس پادشاه بحرين به سه سال زندان محکوم کرده است.

او همزمان به دليل توهين به پادشاه به پرداخت جريمهي نقدي معادل 6500 يورو محکوم شده است. بنا به حکم دادگاه بحرين، خانم الخواجه ميتواند تا زمان برگزاري دادگاه تجديدنظر با پرداخت وثيقه آزاد باشد.

بنا به گزارشها، اين فعال بحريني تاکنون تقاضايي براي تجديد نظر در حکمش نکرده زيرا دستگاه قضايي بحرين را مستقل نميداند. او همچنين پرداخت وثيقه براي آزادي موقت را نپذيرفته است.  زينب الخواجه که عضو مشهورترين خانواده دگرانديش بحريني است قرار است هفته آينده با اتهاماتي ديگر مواجه شود.

    عبدالهادي الخواجه، پدر مريم و زينب، براي مشارکت در اعتراضهاي سال 2011 در حال حاضر دوران محکوميت حبس ابد خود را مي گذراند. سازمان عفو بينالملل با «غير معمول» خواندن اتهام زينب الخواجه، به حکم صادر شده توسط دادگاه اعتراض کرده است.

اين سازمان همچنين خواستار لغو تمامي احکام صادر شده عليه خانم الخواجه شده است. عفو بينالملل تأکيد کرده که اگر حکم او اجرا شود، زينب الخواجه در شمار «زنداني سياسي» بحرين تلقي خواهد شد. سعيد بومدوحه، معاون مدير بخش خاورميانه در سازمان عفو بينالملل گفته است: «پارهکردن عکس رهبر يک کشور نبايد اقدامي جنايي محسوب شود.» به گفته آقاي بومدوحه، «عفو بينالملل خواهان لغو اين حکم و ديگر احکام صادره عليه زينب الخواجه است.» خانم الخواجه که تابعيت دوگانه بحريني و دنمارکي دارد از زمان آغاز اعتراضها در بحرين در سال 2011 بارها زنداني شده است.

روش جديد اتصال به انترنت از طريق بلوتوث

محققان روش جديدي براي اتصال به انترنت از طريق فناوري بلوتوث ارائه کرده اند.

بسياري از دستگاههاي مجهز به بلوتوث در حوزه انترنت اشيا درک کاملي از انترنت ندارند و براي اتصال به انترنت بر فناوري «واي.فاي» و يا ديگر تکنولوژيهاي دروني گجتها تکيه ميکنند.

اما با تکنولوژي جديد در بلوتوث نسخه 4.2، قرار است در اين زمينه تغييراتي بنيادي رخ دهد.

اگر سنسورهاي درون گروپهاي هوشمند يا ديگر دستگاههاي با مصرف کم انرژي بتوانند از تکنولوژي جديد پشتيباني کنند، اين محصولات قادر خواهند بود به صورت مستقيم و بدون هيچ واسطهاي به انترنت متصل شوند.

با اتصال مستقيم انترنت به اشياء، شما ميتوانيد از هر جاي دنيا به آنها متصل شويد و فرمانهايي را صادر کنيد.

اين تکنولوژي پتانسيل رونق دادن به اتوماسيونهاي خانگي را دارد يا حتي شايد در حوزه خانه هوشمند باعث يک انقلاب شود.

در تکنولوژي بلوتوث نسخه 4.2 براي اين موضوع نيز فکر شده و رديابي دستگاهها با اين تکنولوژي بدون اجازه مستقيم کاربر امکانپذير نخواهد بود.

تکنولوژي جديد بدون سيم نيز ميتواند تا 2.5 برابر سريعتر باشد و هم مصرف بهينه و هم درجه اطمينان بيشتر را به دستگاههاي هوشمند بياورد.

بلوتوث نسخه 4.2 استاندارد، اکنون آماده است و سازندگان دستگاهها بايد براي رسيدن به اين استانداردها آماده شوند.

کارشناسان ميگويند که اين فناوري تا سال 2015 امکانپذير خواهد بود.

سريعترين ربات دنيا

محققان موسسه فناوري ماساچوست (MIT) در حال طراحي يکي از سريعترين رباتهاي جهان هستند که ميتواند تا 10 سال آينده براي نجات جان افراد مورد استفاده قرار گيرد.

ربات چيتا (يوزپلنگ وحشي) داراي موتورهاي سبکوزن و قدرتمندي است که انرژي کمتر از يک مايکروويو استفاده ميکند؛ همچنين با استفاده از يک الگوريتم خاص، ميزان نيروي مورد نياز براي حرکت و بلند کردن پاها تعيين ميشود.

ربات چيتا ميتواند تا ارتفاع 40 سانتيمتر پريده و به مدت 15 دقيقه با سرعت 48 کيلومتر در ساعت بدود؛ سرعت اين ربات سريعتر از «اوسين بولت» سريعترين دونده جهان است.

محققان موسسه فناوري ماساچوست (MIT) اميدوارند از اين ربات تا 10 سال آينده در مأموريتهاي امداد و نجات در مناطق خطرناک که امکان حضور نيروهاي امدادي وجود ندارد، بويژه نجات جان سربازان در ميدان جنگ، استفاده کنند.

آژانس پروژههاي تحقيقات پيشرفته دفاعي امريکا (دارپا) بودجه اين پروژه تحقيقاتي را تأمين کرده و در عين حال با همکاري محققان بوستون ديناميک در حال طراحي ربات مشابهي است.

تمرکز بر همکاري و توسعه

(به مناسبت روز جهاني داوطلبان براي توسعه اقتصادي و اجتماعي)

مجمع عمومي سازمان ملل متحد در روز هفدهم دسامبر سال 1985 ميلادي، پنجم دسامبر را به عنوان روز بينالمللي داوطلبان نامگذاري نمود. از آن زمان تاكنون سازمان ملل، دولتها و سازمان هاي مردم نهاد و مدني اين روز را با هدف به رسميت شناختن سهم داوطلبان در جوامع خود و در سطحي جهاني جشن ميگيرند..

تمرکز سازمان ملل متحد به عنوان يک نهاد جهاني در ارتباط با روز جهاني داوطلب بر محور اهداف استراتژيک، از جمله اهداف توسعه هزاره سازماندهي شده است. بسياري از کشورهاي عضو اين نهاد تلاش ميکنند کمکهاي داوطلبان را به گونهاي هدفمند کاناليزه کنند. اين کمکها بيشتر به منظور دستيابي به اهداف توسعه هزاره، و مجموعهي ديگر از طرحها با چارچوب زماني محدود در راستاي مبارزه با فقر، گرسنگي، بيماري، بي سوادي، تخريب محيط زيست و تبعيض عليه زنان متمرکز شده است. تلاش  شده است تا در اين کمپاين جهاني از کليه امکانات، استعدادها و منابع مادي و انساني به نحو موثر بهره برداري شود. روز بينالمللي داوطلب  به طور کلي نتيجه همکاريهاي تنگاتنگ و هماهنگ شده ميان سازمان ملل متحد، دولتها، و سازمانهاي داوطلب  بوده است. در اين ميان، نقش نمايندگان رسانهها، دانشگاهها، بنيادها، بخش خصوصي، گروههاي مذهبي، ورزشي و سازمانهاي تفريحي نيز برجسته بوده است.

نيروهاي داوطلب در بسياري از جوامع امروزي نقش مهمي در کمک رساني به انسانها و جوامع نيازمند ايفا ميکنند. اما مسإلهي مهم اين است که چگونه ميتوان روحيهي لازم را براي انجام کمکهاي بشردوستانه در جوامع کنوني تقويت کرد. اين امر نيازمند برنامهريزي، فرهنگسازي و آموزش و پرورش است. همچنين معمولا، و نه الزاما، بسياري از کسانيکه وقت، امکانات مادي و معنوي، و انرژي خود را به امور نيکوکارانه و داوطلبانه  اختصاص ميدهند، جزو آندسته از شهرونداني هستند که نيازهاي اوليه مادي خود را تا حدي برآورده ساخته اند. افراديکه از موقعيت اقتصادي بهتري برخوردارند، در صورت پايبندي به اصول کمکرساني به انسانهاي ديگر، از موقعيت ممتازتري براي انجام کارهاي داوطلبانه برخوردارند. عکس اين قضيه هم تا حدي صادق است. مثلا کسي که خود به دلايل گوناگون اقتصادي-اجتماعي از موقعيت شغلي مناسبي برخوردار نيست، معاشي دريافت نميکند، و يا براي امرار معاش محتاج کمک از سوي ديگران (جامعه-دولت) است، چگونه خود را داوطلب کمک به ديگران خواهد کرد؟ اين موضوعي است که نيازمند پژوهشهاي اجتماعي و قانونمند است. اما ظاهرا افراد زماني حاضرند که «چراغي را به مسجد هديه کنند، که در وحلهي نخست خانه شان داراي چراغ نيز باشد.» براي نمونه ميتوان از کلوب بينالمللي نيکوکاران ميلياردر که وارن بافت، بيل گيتس، و پير اميد يار نيز جزو آن هستند نام برد. البته وسعت و حجم تواناييهاي مالي و امکانات سازماني- نقش مهمي در انجام موثرتر فعاليتهاي داوطلبانه دارد. اما مهمتر از هر چيز ديگر روشن نگاه داشتن بارقه و نور بشردوستي، روحيه همکاري، و دست يابي به توسعه پايدار در جوامع انساني است. اين امر تنها با برداشتن گامهاي کوچک اما صادقانه امکان پذير خواهد شد. تک تک شهروندان صرف نظر از موقعيت مالي يا اجتماعي خود ميتوانند در کاشتن بذر اميد و همکاري براي توسعه، و فقر زدايي گام بردارند. اين گام ها و حرکتهاي کوچک در صورت به هم پيوستگي عامل مهمي در ايجاد تغييرات ساختاري و درازمدت خواهد بود. روز بين المللي داوطلب بر همه داوطلبان و انسانهاي نيکوکار خجسته باد.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سخن جدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت سخن جدید از نظر تغییرات ظاهری چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 487
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 306
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 470
  • بازدید ماه : 834
  • بازدید سال : 3,670
  • بازدید کلی : 84,189