وزير خارجه چين ابراز اميدواري کرد که در دور جديد مذاکرات هستهاي ايران، طرفهاي مقابل ضمن توجه به اهداف مهم نشستهاي انجام شده، تلاشهاي خود را در به نتيجه رسيدن گفت وگوها و حل و فصل سريع تر اين پرونده به کار بگيرند.
پايگاه اطلاع رساني وزارت امور خارجه چين روز پنجشنبه در گزارشي، به ديدار انجام شده ميان وزيران امور خارجه ايران و چين در حاشيه کنفرانس بينالمللي امنيت و ثبات در منطقه سازمان همکاري شانگهاي در مسکو اشاره کرد و جزييات اين نشست را منتشر کرد.
براساس اين گزارش، «وانگ يي» در اين ديدار ضمن مرور آخرين تحولات مذاکرات ايران و کشورهاي عضو ۱+۵ ، ابراز اميدواري کرد که در مدت زمان باقيمانده طرفين مذاکره کننده به نتايج مورد نظر خود دست يابند.
وي يادآور شد: ما امروز شاهد تداوم مذاکرات درباره مسائل باقيمانده بين طرفين پس از بيانيه لوزان براي رسيدن به يک چارچوب جامع هستيم و کاملا طبيعي است که فرآيند دشوار اما در عين حال مفيدي را پيش رو داشته باشيم.
وزير خارجه چين ابراز اميدواري کرد که با جديت طرفين و با بکارگيري اراده سياسي طرفهاي مختلف، ضن حل مشکلات باقيمانده و غلبه بر اختلافات، مذاکرات در موعد مقرر به نتايج مورد نظر برسد.
وي همچنين توسعه مناسبات تهران و پکن طي سالهاي اخير را قابل قبول دانست و تاکيد کرد که چين همواره به دنبال برقراري روابط استراتژيک با ايران است.
وي تصريح کرد که چين مايل به تقويت روابط سنتي خود با جمهوري اسلامي ايران و تعميق تعاملات دو جانبه در حوزه هايي چون انرژي است.
«وانگ يي» با اشاره به طرح دولت کشورش براي احياي جاده ابريشم موسوم به «يک کمربند – يک جاده» خطاب به محمد جواد ظريف گفت: ما معتقديم اين طرح ظرفيتهاي جديدي را براي همکاري هاي دو کشور در حوزه هاي صنعتي و سرمايه گذاري ايجاد کرده و به عنوان ايده اي که چشم اندازهايي جديد براي منافع متقابل تهران – پکن را در پي دارد، قابل توجه است.
محمد جواد ظريف وزير امور خارجه ایران نيز در اين ديدار، تداوم مذاکرات در خصوص مسایل باقي مانده بين طرفين را مورد اشاره قرار داد و گفت: در جريان مذاکرات جاري همچنان اختلافات و مسائل دشوار بسياري وجود دارد که ما اميدوار به التزام همه طرف ها به تفاهم لوزان هستيم.
وي همچنين به نقش چين در طول برگزاري مذاکرات تقدير کرد و يادآور شد، پکن ميتواند همچنان به نقش سازنده خود تا به نتيجه رسيدن اين پرونده ادامه دهد.
ظريف در بخش ديگري از سخنان خود بر آمادگي کامل جمهوري اسلامي ايران جهت مشارکت فعال در طرح «يک کمربند - يک جاده» اشاره و تاکيد کرد.
سرمقاله
داعش در آغاز برای افغانستان به منزلهی یک شائبهی تلقی میشد که ممکن است در میان اعضای باقیمانده از گروههای مخالف مسلح دولت رسوخ کرده و با تغییر شکل و شمایل، در صدد راه اندازی تحرکات هراس افگنانه است.
گمانهها حاکی از آن بود که ممکن است این گروه با توجه به شرایط قومی و گرایشهای مذهبی که در افغانستان وجود دارد، جای پایی باز ننماید و دولتمردان کابل نیز قولهایی مبنی بر خفه کردن کردن نطفهی داعش در کشور میدادند. اما با گذشت زمان و زمزمههایی که شنیده میشود، تبدیل شدن کابوس داعش به واقعیت تلخ در افغانستان، نه تنها نگرانی عمومی را در افغانستان دامن زده است، بلکه کشورهای آسیای میانه را نیز نگران کرده است.
تحرکات سیاسی و نظامی در سطح آسیای میانه با همدستی روسیه حاکی از آن است که این کشورها نگران اجرای دسیسهای اند که ممکن است توسط قدرتهای سلطهگر جهانی به راه افتاده و بحران خاورمیانه را با ابزار داعش در آسیای میانه نیز گسترش داده و انتقال دهند که مسیر مناسب آن جغرافیای افغانستان است. این نگرانی بارها از سوی سیاستمردان کاخ کرملین و سایر کشورهای آسیای میانه مطرح شده است؛ نگرانی که از سوی قدرتهای ذیدخل از جمله دولت کابل خیلی جدی تلقی نشده است.
امروزه این گمانه مطرح است که داعش برای دستیابی به اهداف بلندمدت خود برآسیای مرکزی بویژه افغانستان تمرکز کرده است و تلاش دارد از یک سو از طریق فروش مواد مخدر منابع خود را تامین کند و از سوی دیگر هم با افزایش تبلیغات باجذب عناصری از داخل افغانستان بر نیروی انسانی خود بیفزاید. داعش با توجه به برنامههاییکه برای گسترش حوزهی نفوذ و فعالیت خودش طراحی کرده و تلاش میکند خلافت اسلامی مورد نظر خود را طی یک برنامهی تقریبا پنج ساله تاسیس کند، نسبت به تحولات منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، پاکستان و افغانستان حساس است.
برخی از کارشناسان براین باور اند که داعش تمامی این مناطق به سمت چین را در چارچوب ولایت خراسان نامگذاری کرده است. عمده تمرکز بر این منطقه طبیعتا به سمت افغانستان و پاکستان خواهد بود. زیرا این مناطق دچار بحرانهای جدی اقتصادی و اجتماعی هستند و از سوی دیگر کنترل یک قدرت مرکزی بسیار کم است و توانایی امنیت بخشی چندانی وجود ندارد.
مناطق قبایلی پاکستان با نبود یک قدرت مرکزی قوی روبرو هستند. افغانستان نیز به دلایل گوناگون هنوز نتوانسته است یک وضعیت امن و قابل قبول را توسط دولت حاکم کند. در چنین شرایطی آنها میتوانند در خطوط این اختلافات حرکت کنند و حوزهی نفوذ خود را گسترش دهند. این مسأله از جمله مسایلی است که سبب شده داعش نسبت به حضور در افغانستان و حتی پاکستان علاقهمند شود. البته دلایل دیگری هم جهت جلب توجه داعش وجود دارد. اینکه بخشی از رهبران و فعالان داعش گفته میشود سابقهی حضور در جبهه افغانستان یا آموزش و بهرهگیری از تجربه در افغانستان دارند سبب شده است که نوعی شناخت و حتی تعلق خاطر نسبت به این منطقه به وجود بیاید.
با این وجود، هرگاه دولت کابل کماکان گرفتار مشکلات داخلی خویش مانده و نتواند تعامل قوی را در سطح منطقه فراروی این موج خطرناک و بحرانزا ایجاد نماید، بار دیگر در کام بازی بزرگ دیگری سقوط نموده و اولین قربانی در این حوزه خواهد بود. بنابراین، نباید بیشتر از این با تعللهای بیجا و تعهدهای واهی وقت را ضایع نموده و به اجرای برنامههای قوی، دقیق و قاطعتری پرداخت.
نمایندگان مجلس از افزایش ناآرامیها در مناطق مختلف کشور و همچنین فساد گسترده در ادارات دولتی به شدت انتقاد کرده و تاکید ورزیدند که حکومت به وعدههایش عمل نکرده است.
به گزارش خبرگزاری جمهور؛ اعضای مجلس خاطرنشان کردند بر حکومت «ننگ» است که به وعدههایش در خصوص تامین امنیت کشور عمل نکرده است.
قاضی عبدالرحیم با اشاره به افزایش ناآرامیها در کشور به ویژه در بادغیس گفت: «بر حکومت ننگ است که به وعدههایش درخصوص تامین امنیت عمل نکرده است؛ روزی شود که مردم خود به پاخیزند و حکومت را به چالش بکشند».
محمدحسین شریفی بلخابی گفت: «بحث تامین امنیت در کشور افسانه شده است؛ رهبران حکومت همه روزه مشغول جلسه و پالیسیسازی است؛ اگر امنیت نباشد این برنامهها در کجا تطبیق میشود».
آقای بلخابی افزود: حکومت باید یک طرح عملی برای تامین امنیت روی دست گیرد، در این طرح یا از خیزشهای مردم حمایت کند و یا هم قوای هوایی را تقویت کند تا مخالفان از طریق هوا سرکوب شوند.
نقیب الله فایق نیز با اشاره به تقرریهای جدید در وزارت دفاع ملی و ریاست امنیت ملی گفت: «از این حکومت، داعش بهتر است؛ داعش فکر فرامنطقهای دارد؛ اما این حکومت به قومگرایی دامن زده و برخی اقوام را از صحنه عقب میراند».
این در حالی است که سه کمیسیون امنیت داخلی، امور دفاعی و امور خارجی قرار است روی یک طرح امنیتی جامع برای بهبود امنیت در کشور کار کنند.
انتقادها از افزایش نا آرامیها در کشور در حالی است که حکومت پس از ۸ ماه به تازگی وزیر دفاع را معرفی کرده است.
عبدالرئوف ابراهیمی از معرفی نامزد وزیر دفاع ملی استقبال کرد و گفت: حکومت هرچه زودتر اسناد تحصیلی این نامزد وزیر را برای بررسی بیشتر به مجلس بفرستد.
گفته میشود روز چهارشنبه گذشته حکومت طی مکتوب رسمی معصوم استانکزی را به عنوان نامزد وزارت دفاع به مجلس معرفی کرده است.
رییس مجلس از حکومت خواست که هر چه زودتر اعضای دیوان عالی و روسای مستقل را معرفی کند.
همچنین نمایندگان، وجود فساد گسترده در سطح دوایر دولتی را بی حد و بحرانی توصیف کردند.
علی اکبر قاسمی گفت: «فساد در دوران اشرف غنی بی حد زیاد شده است؛ در دوران حامد کرزی اینقدر فساد نبود. حالا همه کمر به فساد بسته اند».
عارف رحمانی با اشاره به تعلیق وظیفهی چند مقام وزارت شهر سازی از سوی رییس جمهور ابراز امیدواری کرد که با این قضیه همانند قضیه کابلبانک سطحی برخورد نشود.
رییس جمهور غنی در یک اقدام امیدوارکننده، قضیه فساد در کابلبانک را دوباره بازگشایی کرد؛ اما آگاهان میگویند که رییس جمهور با این قضیه برخورد سیاسی کرد و بازگشایی دوباره آن، طوری که انتظار میرفت دستاوردی نداشت.
از آغاز عملیات نظامی امریکا در افغانستان تولید مواد مخدر در این کشور پنجاه برابر شده است.
به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، اداره فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون روسیه اعلام کرد وسعت سطح زیر کشت کوکنار در افغانستان به سطح بی سابقه 224 هزار هکتار رسیده است.
ویکتور ایوانوف، رییس اداره فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون روسیه گفت:«از آغاز عملیات نظامی امریکا در 7 اکتوبر 2001 موسوم به «آزادی پایدار» تولید مواد مخدر در مناطق اوراسیا و آسیای مرکزی پنجاه برابر شده است.»
وی افزود:«تمام کارشناسان معتقدند اگر جامعه جهانی نگرش خود را تغییر ندهد تولید مواد مخدر در افغانستان افزایش خواهد یافت.»
در حقیقت حضور نیروهای خارجی در افغانستان و تشدید مناقشه مسلحانه منطقه را بی ثبات میکند. عدم توسعه کشاورزی موجب می شود کشاورزان به کشت کوکنار روی بیاورند.
به عقیده سازمان ملل متحد، مواد مخدر جدید انواع مختلف دارد. امروزه مافیای چند ملیت مواد مخدر در افغانستان 90 درصد مواد مخدر جهان را تولید می کنند. بر اساس اطلاعات اداره مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد افزایش قاچاق مواد مخدر سالانه موجب مرگ حدود 100 هزار نفر میشود. همچنین قاچاق مواد مخدر موجب تقویت مالی تروریستها و توسعه شبکههای افراطگرایی می شود که امنیت و صلح را تهدید میکنند. در چنین شرایطی تحکیم تلاشهای جامعه بینالمللی تنها راه مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر از مبدا افغانستان است.
چین که همواره از کم کاریهای مجامع و سازمانهای بینالمللی در مقابله جدی با معضل مواد مخدر بویژه در کشور افغانستان گلایه دارد، از نیت خود جهت همکاری با کابل در این حوزه خبر داده است.
کشور پهناور چین که با افغانستان مرز مشترک فراوانی دارد، همواره نگران آن است تا مواد مخدر تولید شده از افغانستان وارد خاک کشورش شود.
به همین منظور چین اعلام کرده است که میخواهد برای جلوگیری از افزایش تولید تریاک و کشت کوکنار در افغانستان با این کشور همکاری کند و امکانات و تجهیزات لازم را نیز در اختیار این کشور قرار دهد.
دولت چین بر این باور است که کشورهای دیگر کمک زیادی در این راستا در اختیار کابل قرار نداده اند و افغانستان در مبارزه با معضل مواد مخدر همه امکانات لازم را در اختیار ندارد.
این موضوع حتی در روزنامه روزنامه گلوبال تایمز چین نیز بازتاب داشت و این روزنامه در گزارشی از عدم توفیق دولت افغانستان در این راه خبر داده است.
این روزنامه یادآور شد که متاسفانه کابل موفقیتی در این زمینه نداشت که دلیل آن نیز همکاری نامناسب دنیا با این کشور در مبارزه با این پدیده شوم است.
آمارهای رسمی نشان میدهد که تنها در سال 2014 میلادی شش هزار و 400 تن تریاک در افغانستان تولید شده است که این رقم 17 درصد بیشتر از یک سال قبل از آن بوده است.
«آسیا بیت» تارنمای چینی، شمار معتادان مواد مخدر در افغانستان را یک میلیون و 600 هزار نفر اعلام کرد اما رسانههای افغانستان این رقم را سه میلیون نفر اعلام میکنند.
گزارش این سایت حاکی است که در سال 2014 میلادی در 224 هزار هکتار زمین در افغانستان فقط کوکنار کشت شده است.
دولت چین افزایش تولید مواد مخدر در این کشور را یکی از مخاطرات امنیتی جدی برای کل منطقه، جهان و بویژه برای خود دانسته و بر مبارزه با آن تاکید جدی دارد بویژه آنکه تولید مواد مخدر در افغانستان پس از آغاز عملیات نظامی امریکا در این کشور 50 برابر شده و افزایش آن همچنان ادامه دارد.
پکن در همین راستا، از شماری از هنرمندان این کشور از جمله «چانگ لونگ»، معروف به «جکی چان» هنرپیشه فیلمهای رزمی این کشور دعوت کرده است تا برای جلوگیری از افزایش مبتلایان به مواد مخدر در افغانستان کمک کنند. چین وی را سفیر مبارزه با مواد مخدر در میان جوانان میداند.
به باور چین؛ جنگ، کشت و قاچاق مواد مخدر سالهاست که امنیت و آرامش افغانستان را تهدید می کند و این کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند کمک برای مبارزه با روند رو به رشد این معضل است.
روابط میان چین و افغانستان در حال حاضر به بهترین شکل ممکن آن در حال انجام است و افزایش 10 برابری همکاریهای اقتصادی میان دو کشور طی 10 سال گذشته به خوبی نشان دهنده این موضوع است.
البته کشور چین در کمک به افغانستان پا را فراتر نیز نهاده و با کشور روسیه نیز برای برای مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان به توافق رسیده است.
این در حالی است که در 13 سال گذشته با حضور نیروهای خارجی در افغانستان کشت و قاچاق مواد مخدر به بالاترین سطح خود رسیده است و اکنون کشورهای منطقه مانند روسیه و چین سعی دارند برای محو مواد مخدر در افغانستان، شانس خود را امتحان کنند.
براساس گزارشها، وسعت مزارع کوکنار در افغانستان در سال 2014 دوباره رکورد ها را شکسته و به 224 هزار هکتار رسیده است.
دولت کابل که با حملات سرسختانهی طالبان در نوار شمالی افغانستان مواجه شده است برای مقابله با این شبهنظامیان، به یک استراتژی پرخطر رو آورده که تشکیل گروههای شبهنظامی محلی و درخواست از جنگسالاران قدیمی برای کمک نظامی است.
قرار است در جریان این تلاش چند هزار نفر در نواحی شمالی کشور برای مبارزه با طالبان در مناطقی که ارتش و پولیس افغانستان در حال از دست دادن مواضع بوده یا حضور کمی دارند بسیج شوند. به نظر میرسد که این اقدام مستقیما تضمینهایی که درباره مقابله نیروهای امنیتی با اتکا به خود با مخالفان مسلح داده شد را تضعیف میکند. همچنین طرح کمک گرفتن از نیروهای غیرمتعارف باعث افزایش نگرانی درباره دامن زدن به دشمنیهای گروهی و ناآرامیهای داخلی در کشوریکه همچنان خاطرهی جنگ داخلی دهه 1990 را در ذهن دارد، میشود.
برخی از فرماندهانیکه در آن جنگ داخلی دست داشتند اکنون مواضع بلندپایهای در دولت افغانستان در اختیار دارند و مشوق تلاش فعلی برای بسیج کردن و تسلیح مجدد گروههای شبهنظامی هستند. از سویی هم سخن از آموزش برخی از عناصر توسط گروههای وابسته به داعش در برخی از نقاط ولایتهای شمالی گفته میشود، ولی دولت در قبال این رخدادها یا سکوت نموده و یا هم به توجیه قضایا میپردازد.
فوزیه کوفی، عضو مجلس نمایندگان از ولایت بدخشان، یکی از ولایتهایی که دولت این کشور برای تشکیل گروههای شبهنظامی در آن برنامهریزی میکند، گفت: ما این تجربه شکست خورده شبهنظامی سازی را قبلا انجام دادهایم. این کار باعث گسترش جنگ از خانهای به خانه دیگر شده و از آنجا که همه شروع به مسلح کردن گروههای متعلق به خود خواهند کرد، دشمنیها را آغاز خواهد کرد.
ایجاد نیروهای ارتش و پولیس افغانستان که بنا به گفتهی مقامات کشور تا پایان سال گذشته میلادی بیش از 320 هزار نیرو داشته است، به عنوان یکی از دستاوردهای حضور نظامیان خارجی تحت رهبری امریکا در این کشور تلقی شده است.
بر اساس بسیاری از گزارشها، این نیروها در چند منطقه از افغانستان توانستهاند مبارزه موثری آن هم بدون حمایت هوایی و کمکهای لوجستیکی که آمریکا در سالهای گذشته از آنها به عمل میآورد، داشته باشند. با این حال در چند ماه اخیر نیروهای امنیتی افغانستان تلفاتی هشدار دهنده داشتهاند. بنا به گفتهی یک مقام نظامی غربی که نامش را فاش نساخت، در چهار ماهه نخست سال 2015 بیش از 1800 سرباز و افسر پولیس افغانستان در درگیری کشته شده و 3400 نیروی دیگر زخمی شدهاند.
این میزان تلفات حدود 65 درصد بیشتر از تلفات این نیروها در همین بازه زمانی در سال گذشته میلادی است. اکنون طرح دولت افغانستان برای متوسل شدن به گروههای شبهنظامی نشاندهندهی تضعیف اعتماد به ارتش و پولیس افغانستان است؛ نهادهای ملی مهم در کشوری که هنوز با کمبود این نیروها مواجه است.
در حقیقت هدف بیان شده تشکیل نیروهای امنیتی ملی در افغانستان، جایگزینی گروههای شبهنظامی پراکنده در کشور با یک نیروی متحد بهتر آموزش دیده بود که پاسخگویی بیشتری به دولت داشته باشد.
با وجود اینکه نیروهای امنیتی سال جاری میلادی حملاتی را علیه نیروهای طالبان در سراسر کشور انجام دادهاند اما به گفتهی برخی مقامات کابل و مشاهدات محلی، ارتش افغانستان در مقابله با نیروهای طالبان در مناطق شمالی، ناتوان بوده است. ارتش افغانستان تا ماه اپریل برخی مواضع خود در چند ولایت شمالی را به طالبان واگذار کرد. در ولایت کوهستانی بدخشان شبهنظامیان طالبان چند پست دیدهبانی ارتش را تصرف و چند سرباز را به اسارت گرفته و تعدادی سرباز دیگر را سر بریدند. گزارشهای وحشتناک درباره این خشونتهای طالبان اعتماد عمومی به نیروهای امنیتی افغان را متزلزل کرده است.
پیشرویهای طالبان ادامه داشته و چندین منطقه کوهستانی دور افتاده را تهدید میکند و حاکی از یک راهبرد بلندپروازانه برای تصرف مناطقی در شمال، جایی که در دهه 1990 کانون مقاومت علیه طالبان بود، است. این در حالی است که بر اساس حدس و گمانهای مقامات امریکایی و افغانستان مجموع نیروهای طالبان 20 تا 30 هزار نفر برآورد میشود اما به نظر میرسد طالبان امسال به نسبت سالهای گذشته تعداد نیروهای بیشتری در شمال افغانستان دارد. این رخداد یکی از نتایج به خدمتگیری محلیها است. چند صد تن از ترکمنتبارها در استان جوزجان بنا به گفته مقامات محلی اخیرا به طالبان پیوستهاند. همچنین گزارش شده که صدها شبهنظامی نیز از جنوب رهسپار شمال شده و در پوستههای بازرسیها خود را به جای کارگران مهاجری که به دنبال کشت تریاک هستند جا زدهاند تا حملات طالبان در شمال را تقویت کنند. به زودی نیروهای طالبان فشارهای خود را در حومه مراکز ولایتهای بغلان و جوزجان افزایش خواهند داد. در برخی موارد نیروهای مجاهدین محلی و حامیان آنها گروههایی شبهنظامی را به دلیل اینکه طالبان قصد تصرف مناطقی جدید را داشتهاند تشکیل دادهاند.
مقامات افغانستان گفتند حملهای که طالبان در ماه اپریل در شهر قندوز در نزدیکی مرز با تاجیکستان انجام داد دولت افغانستان را وادار کرد برای کمک متوسل به شبهنظامیان شود.
یک هیات از مقامات امنیتی بلندپایه افغانستان پس از آنکه دولت این کشور از سرعت عمل طالبان برای ورود به حومه شهر قندوز شگفتزده شد شروع به بسیج فرماندهان سابق مجاهدین که در دهه 1990 با نیروهای شوروی و طالبان جنگیده بودند، کرد. برخی از این فرماندهان همچنان رهبری گروههای شبهنظامی فعال را به عهده دارند.
عبدالمحمد، یکی از این فرماندهان گفت، سرویس اطلاعاتی دولت افغانستان به افراد وی مهمات داده و وعده داده ماهانه به هر یک از آنها 200 دالر پرداخت خواهد کرد.
عبدالمحمد خاطرنشان کرد: ما اکنون دست به قیام در حمایت از نیروهای دولتی زدهایم.
وی افزود که فرماندهی حدود 500 نیرو را در شمال و شرق شهر قندوز به عهده دارد.
به گفته مقامات بلندپایه دولت افغانستان، میرعلم یکی از قدرتمندترین فرماندهان شبهنظامی افغانستان در این منطقه به درخواست دولت افغانستان به منظور دفاع از شهر قندوز از تاجیکستان بازگشته است. میرعلم در یک مصاحبه تلفنی بسیج کردن هرگونه نیرویی را رد کرده و تاکید کرد دولت افغانستان مدتها پیش همه افراد وی را به جز سه محافظش خلع سلاح کرده است اما یک مقام امنیتی بلندپایه سابق گفت، میرعلم همچنان شبکهای متشکل از 1500 تا 3400 فرد مسلح را دارد. اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان سال جاری میلادی به مشاورانش گفت تمایل دارد شبهنظامیان قندوز و بویژه نیروهای میرعلم را خلع سلاح کند و آنها را یک منبع مهم بیثباتی خواند اما تا ماه اپریل هنگامیکه فتوحات طالبان هویدا شد، اشرف غنی گزینه دیگری به غیر از درخواست کمک از شبهنظامیان نداشت.
شورای امنیت ملی افغانستان احتمال وارد کردن گروههای شبه نظامی جدید به نیروی پولیس افغانستان را بررسی کرده است.
بنا به گفتهی یک مقام بلندپایه دستاندرکار در طرح بسیج گروههای شبهنظامی این طرح جدید، کنترل شده بوده و سلاحها در آن به طورغیرمسئولانه توزیع نمیشود اما این مقام که نامش را فاش نساخت، تصریح کرد حمایت دولت افغانستان از شبهنظامیان میتواند دشمنی میان گروههای مسلح در سطح محلی را افزایش دهد.
منبع: نیویارک تایمز منبع فارسی: ایسنا
دستور صریح رهبری جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تحصیل همه دانشآموزان مهاجر افغانستانی، اعم از دارای کارت هویت و یا بدون مدارک اقامتی، فضای حوزه مهاجرین در ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. به محض رسانهای شدن دستور صریح رهبری، فضای افکار عمومی به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. یک روز بعد سخنگوی دولت اعلام حمایت و آغاز مسیر اجرایی شدن این مسیر را اعلام کرد و بلافاصله دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران هم در گفتگویی اعلام کرد که مهاجرین افغانستانی امسال مشکلی برای تحصیل نخواهند داشت.
سپس دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش سرانجام از دستور ویژه وزیر آموزش و پرورش برای ثبتنام همه کودکان مهاجر در مدارس ایرانی خبر داد.
این دستور با استقبال ویژهای از سوی نخبگان و فعالان مهاجر و ایرانی مواجه شده است. در اولین واکنش نامه شورای فرهنگی افغانستانیهای مقیم ایران به رهبری منتشر شد و بعد از آن حسن رحیمپور ازغدی، نویسنده و پژوهشگر برجسته در یکی از معدود گفتگوهای این سالهایش، به نکات مهمی درباره مطالبه رهبری مبنی بر تحصیل همه دانشآموزان افغانستانی و همینطور دیگر مسائل مربوط به مهاجرین اشاره کرده است.
ایشان در این گفتوگو: در راستای دستور رهبری دربارهٔ تحصیل کودکان و نوجوانان عزیز افغانستانی (بدون مدرک اقامتی یا با مدرک ) که در ایران هستند و اغلب یا همهٔ آنها در ایران به دنیا آمدهاند ودر همین کشوربزرگ شدهاند پیشنهادم این است که بدون آن موانع قانونی دست و پاگیری که قبلاً بود، یک کمیتهٔ عالی ویژهای تشکیل شود برای بررسی مشکلات به خصوص کودکان و نوجوانان و جوانان افغانستانی که در ایران هستند.
مسئولیت این کمیته شفاف سازی مشکلات و پیدا کردن راه حلهای قانونی برای آنها و رفع موانع به نحوی که هم قانون رعایت شود و هم مشکلات دو طرف لحاظ شود و هم حرمت و حقوق کودکان و جوانان مهاجر افغانستانی مقیم ایران رعایت شود. اشاره کردم که غالب این ها یا همهٔ این عزیزان در همین کشور به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند و بیشتر یا کاملاً در ایران بودهاند تا در افغانستان. اینها فرزندان ما محسوب میشوند.
بچههای (کودکان) افغانستان بسیار با استعداد و علاقمند به فراگیری درس و دانش هستند. غالباً جوانان افغانستانی هم برادران اهل سنت و هم برادران تشیع، جزء زحمتکش ترین افراد بوده و هستند وحساب این جمعیت (آمار چند میلیونی غیر رسمی و یک میلیون یا بیشتر رسمی) را باید از تعدادی خاص که جرمی مرتکب میشوند یا مشکلاتی به وجود میآورند جدا کرد. در هرملتی اقلیتی فاسد و مجرم هستند اما اکثریت بسیار شریف هستند. درست است که امکانات کشور محدود است ولی حالا که متاسفانه در این چند دههٔ گذشته کشور افغانستان مدام در معرض جنگ و تجاوز و اشغال وناامنی است دستور رهبری باید حتماً اجرا شود.
این یک وظیفهٔ مردمی است چه از لحاظ فرهنگی و چه اجتماعی وچه اخلاقی. با اینکه موانع قانونی هم وجود دارد اما در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مصوبهای شد که این خیل عظیم استعداد پرورش داده شود و برای کشور افغانستان وجهان اسلام استفاده شود. خود مهاجرین عزیز هم کمک کنند برای یک انسجام صحیح و قانونمند که حساب این جمعیت عظیم و شریف، هرچه بیشتر از حساب اندکی که اعمال غیر قانونی و خلاف انجام میدهند جداشود. در پایان امیدوام دستگاههای اجرایی علیرغم مشکلاتی که دارند و ما هم اطلاع داریم هرچه زود تر این دستور رهبری را اجرا کنند.
در افغانستان، آزادی بیان و آزادی رسانهها وجود دارد اما رسانههای آزاد و اندیشههای مستقل که واقعیتها را آنچنان که هست انعکاس دهند، یافت نمیشود.
با در نظر داشتن اینکه افغانستان کشوری تازه از بحران نجات یافته است و در مرحلهی گذار قرار دارد، وظیفهی اصلی رسانههای افغانستان، تلاش در راستای رشد و پیشرفت کشور، حفظ منافع و تحکیم وحدت ملی است و رسانهها باید از دامنزدن به تفرقههای قومی پرهیز کنند و حفظ منافع ملی را اساس کار خود قرار دهند.
بعد از سقوط دولت طالبان و روی کار آمدن دولت جدید افغانستان، مردم از آزادی زیادی برخوردارند و میتوانند مشکلات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق رسانهها به گوش دولتمردان برسانند.
در کشورهاییکه ساختار نظام سیاسی از نوع دموکراتیک و مردم سالاری استوار است، رسانهها در عین حال که یکی از منابع قدرت بهشمار میروند، نقش مهم در آگاهی دهی به مردم میتوانند ایفا کنند.
نقش رسانهها در پیشرفت سیاسی
افغانستان در حال حاضر از ثبات سیاسی خوبی برخودار نبوده بلکه در حال گذار از وضعیت، سنتی به مدرن است.
در وضعیت سیاسی فعلی، رسانههای افغانستان میتوانند نقش بسیاری مؤثری در خروج افغانستان از بحرانهای سیاسی ایفا کنند.
رسانههای افغانستان باید بحث امضای پیمان امنیتی با آمریکا را یک جانبه به بحث نگیرند و تمام فواید و ضررهای این پیمان را به بررسی کرده و منافع ملی افغانستان را دنبال کنند.
رسانههای افغانستان مسؤلیت دارند تا بدون طرفداری از گروه، قوم و یا حزب خاصی، نظریات تمام مردم افغانستان را انعکاس دهند و دیدگاه مردم افغانستان و یا برداشت مردم افغانستان را از این پیمان به بحث بگیرند.
تبلیغاتها پیرامون مذاکرات صلح با طالبان، آغاز دوباره جنگهای داخلی و بدتر شدن وضعیت افغانستان، از سوی تعدادی از رسانههای امریکایی با اهدافی مشخص راهاندازی شده است.
رسانههای افغانستان وظیفه دارند تا با کنترل اوضاع نابسامان سیاسی فعلی، راههای خروج از مشکلات افغانستان را به بحث بگیرد و مردم را در جهتی سوق دهند که در راستای حل مشکلات و آیندۀ بهتر گام بردارند.
رسانه و انتخابات
در کشور سنتی مانند افغانستان جدای از زنان حتی بسیاری از مردان هم قصد شرکت در انتخابات را ندارند اما رسانهها باید مردم را به شرکت در انتخابات تشویق و ارزش واقعی هر رأی را بیان کنند.
در بسیاری از ولایات کشور، شرکت زنان در انتخابات، امری ناشایست شمرده میشود و بسیاری از مردم بر این باورند که زنها تنها بایستی کارهای خانه را انجام دهند و دخالتی در انتخابات که حق شرعی و قانونی هر افغانستانی است، نداشته باشند.
رسانههای افغانستان مسؤلیت دارند تا این دید غیرمنطقی و سنتی را از ذهن مردم افغانستان پاک کنند و آنان را به شرکت در انتخابات تشویق کنند.
انتخابات در حقیقت، داوری به عملکرد یک فرد در قبال جامعه و قضاوت جامعه در مقابل عملکرد و یا نگرش فرد و یا دولت است.
بر این اساس، رسانهها در آگاهی دهی به تاثیر رای مردم در سرنوشت کشور خود نقش به سزایی دارد.
نقش رسانهها در بهبود وضعیت امنیتی
افغانستان در حال حاضر از ناامنیها رنج میبرد و بسیاری از مردم حتی برای رفتن از یک ولایت به ولایت دیگر هراسانند. در این میان نیز رسانههای کشور میتوانند نقش بسیار مؤثری داشته باشند؛ رسانهها باید به مردم بفهمانند که انجام حملات انتحاری هرگز از نظر اسلامی جایز نیست.
رسانهها باید به تبلیغات خود در این باره شدت بیشتری ببخشند و مردم را آگاه سازند که کمک به طالبان در خانههای خود جرم تلقی میشود و بوجود آورنده ناامنیهای بیشتر برای افغانستان است.
رسانهها باید به مردم بفهمانند که در صورت دیدن فعالیتهای مشکوک مانند جاسازی ماین، انتقال مواد منفجره و هراسافکنی باید به نیروهای امنیتی کشور اطلاع دهند.
رسانهها باید روح همکاری را میان نیروهای امنیتی و مردم تقویت کنند تا نیروهای امنیتی کشور در همکاری نزدیک با مردم، بتوانند از گسترش ناامنیها جلوگیری کنند.
رسانهها و رشد اقتصادی
به خاطر مشکلات سیاسی موجود، وضعیت اقتصادی افغانستان نیز تحت تأثیر قرار گرفته و روز به روز بدتر میشود.
سرمایهگذاران خارجی به خصوص غربی سرمایهگذاریهای خود را در افغانستان متوقف ساختهاند.
تعدادی از مردم افغانستان نیز متأثر از وضعیت موجود، فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری خود را در افغانستان متوقف کردهاند.
رسانههای افغانستان باید با تشویق مردم به انجام فعالیتهای اقتصادی و رفع تشویشهای بیجا از اذهان مردم، در راستای بهبود وضعیت اقتصادی افغانستان گام بردارد.
در حال حاضر تعداد زیادی از سرمایهداران افغانستانی به جای اینکه با سرمایهگذاریهای بیشتر در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور تلاش کنند، سرمایههای خود را از کشور جمع کرده و سرمایهگذاری در کشورهای خارجی را ترجیح دادهاند.
حال رسانهها باید این افراد را برای بازگشت به افغانستان و سرمایهگذاری در این کشور تشویق کنند تا با بازگشت سرمایه از افغانستان و افزایش سرمایهگذاریها، زمینۀ اشتغال برای بسیاری از مردم بیکار افغانستان ایجاد شود..
رسانه و بهبود وضعیت فرهنگی و تربیتی
یکی دیگر از مهمترین مسؤلیتهای دیگر رسانهها، نقش تربیتی آنان است که این نقش تا حدی در رسانههای افغانستان کمرنگ شده و بیشتر جنبههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی رسانهها مطرح میشود.
با روی کار آمدن دولت جدید آزادی بیان پیشرفت چشمگیری داشت اما متأسفانه به خاطر متأثر شدن از کشورهای خارجی در افغانستان، فرهنگهای غربی نیز در رسانهها افغانستان تا حدی دنبال میشود.
رسانهها در کشوری مانند افغانستان که اکثریت مطلق مردم را مسلمانان تشکیل میدهند، باید چارچوب اسلامی را دنبال کنند و از انتشار برنامهها و فیلمهای غیراسلامی پرهیز نمایند.
رسانهها همچنین میتوانند نقش مهم تربیتی نیز داشته باشد. این نقش تربیتی هم میتواند برای کودکان و هم بزرگسالان باشد.
فعالیت شبکههای تلویزیون و مجلات برای کودکان با حفظ اصول تربیتی اسلامی میتواند در راستای تربیت بهتر کودکان نقش بسیار مهمی را ایفا کند.
رسانهها علاوه بر تربیت کودکان میتوانند در تربیت و یا بالا بردن فرهنگ تمام افراد جامعه نیز مؤثر باشند. به عنوان مثال، لحن صحبت کردن، مضرات ناشی از سیگرت و دیگر مواد اعتیادآور، طریقه رانندگی درست، تقویت روحیه همکاری بین اقشار مختلف جامعه و .... از مواردی است که رسانهها میتوانند دنبال کنند.
آزادی رسانهها و رسانههای آزاد
یکی از دستاوردهای دههی اخیر در افغانستان آزادی بیان و آزادی رسانهها بوده است که بدون شک تاکنون، تاریخ افغانستان به این حد رشد رسانهای و آزادی بیان را در خود ثبت نکرده است.
اما مشکلی اصلی این است که در افغانستان، آزادی بیان و آزادی رسانهها وجود دارد، اما رسانههای آزاد و اندیشههای مستقل که واقعیتها را آنچه که هست، انعکاس دهند، یافت نمیشود.
رسانههای افغانستان بر اساس منافع کشورهای ذینفوذ در مسایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهت گیری کرده و در راستای این گونه اهداف فعالیت دارد.
هیچ شک و تردیدی نیست که افغانستان در یک حالت شکنندگی قرار دارد و شکی نیست که دامن زدن به مسائل قومی و زبانی این کشور را بار دیگر به جنگهای خونین قومی و زبانی که افغانستان از آن رنج میبرد، سوق میدهد، اما بازهم برخی رسانهها به این گونه مسایل دامن میزنند که نشان دهنده این ادعا است.
با این همه، اما آزادی بیانی که در 10 سال اخیر در افغانستان وجود دارد به مراتب بیشتر و بهتر از آزادی بیانی است که در دورههای قبلی وجود داشت.
رسانههای افغانستان باید شرایط فعلی و آزادی موجود را غنیمت شمرده و نهایت استفاده را از شرایط فعلی در راستای پیشرفت افغانستان و تقویت وحدت ملی انجام دهند.
در روزگار قحطی محبّت و خشک سالی مهر و صمیمیّت در آن فضای تاریک و در اوج حاکمیّت قدرت پرستانِ حقیقت ستیز، الطاف زلال رحمان و رحیم از کوثر ولایت جاری و بار دیگر حکایت پرشور فرعون و موسای کلیم تکرار شد. در مقابل دیدگان خستهی تاریخ، چهاردهمین ماه درخشان عصمت و پاکی طلوع کرد و نور امید را در دلهای غمگین و تشنهی محبت روشن ساخت و جان عاشقان زیبایی را به زمزمه و غزل سرایی و شادی و پای کوبی فرا خواند. آری آن شب آسمانِ سامرّا از ظهور معجزهی دیگر خدا به خود میبالید و آخرین غنچهی زیبای بوستان فاطمی در دامن نرگس شکوفا شد و امید به برپایی عدل در جان شیفتگان عدالت، حیاتِ دوباره یافت.
در آن لحظهی زیبا از شب نیمه شعبان، عمر ظلمت تردید و حیرت به پایان رسید و رحمت بی پایان سبحانی از سرچشمهی فیّاض ابدی به سوی برهوت عالم خاک سرازیر شد و جانهای تشنه را با جامهای وعده وصال تازگی بخشید. طلوع فجر نیمه شعبان در سال 255 ق مقارن بود با تجلّی بزرگ جلال و جمال الهی. در آن لحظه زمین شاهد حضور عرشیان در آسمان بود که با زمزمهی آیه «فَتبارَک اللّه اَحسن الخالقین» به تماشای زیباترین گوهر آفرینش مشغول بودند و به زمین به پاس پذیرایی از چنین مهمان عزیزی تبریک می گفتند.
گرچه پس از میلاد امام زمان علیه السلام در نتیجه بعضی مصالح و نیز خطرهایی که وجود داشت، مردم از مشاهده وجود گران مایه آخرین حجّت معصوم الهی محروم بودند، اما با اطلاع یافتن از تولّد منجی عالم، گل امید در دل های شیفته تمام مستضعفان عالم و پیروان حقیقت و راستی شکوفا شد و آنان با قوّت قلب بیش تر به انتظار ظهور دادگستر جهانی به پاسبانی حریم دل نشستند و به آماده سازی زمینه های ظهور مشغول شدند.
پیروان ادیان در این عقیده مشترکند که در یک دوره بحرانی و تاریک از ظلم و تعدی انسانهای مستکبر و بیدادگر، نجات دهندهی بزرگ جهانی ظهور خواهد کرد و اوضاع نابسامان جهانی را اصلاح خواهد کرد. امید به تحقّق این واقعه بزرگ نیروهای افراد را از رکود باز می دارد و آنان را از یأس رهایی میبخشد.
وقتی انتظار حرکت آفرین شد انسان منتظر نمیتواند به بهانهی انتظار به گوشه خلوت پناهنده شود. انسان منتظر چون شیفتهی قیام رهبر معصوم خویش است، همواره در حال آمادگی به سر میبرد و به میزان دل بستگی که به امام خود دارد در راه کسب تقوا و پاکی و فضیلتهای والای اخلاقی و الهی میکوشد تا در لحظهی صدور فرمان ظهور از ناحیهی خداوند متعال، از آمادگی لازم برای یاری مولایش برخوردار باشد. او میداند کسیکه غرق در شهوات است و همواره راه باطل میپوید، نمیتواند خود را منتظر ظهور حقّ بداند. منتظر واقعی هرگز از رفتار اصلاحی و گسترش پاکی و جلوگیری از شیوع گناه و فساد و بی عدالتی غفلت نمیکند.
جامعه منتظر هرگز تن به ستم نمیدهد و حضور بی عدالتی و فساد و نابسامانی را برنمی تابد. جامعه منتظر در اوج قدرت و طغیان مستکبران، بدون ترسیدن از قدرت پوشالی آنها، در مقابل بیدادگری ها میایستد و درس شهامت و شهادت را به انسانها میآموزد و سرانجام جامعه منتظر جامعهای است که عزت را در سختترین اوضاع و با بذل عزیزترین و گرانقدرترین سرمایههای خود حفظ میکند و در راه تعالی اخلاق و معنویت و آزادی از قید و بند عبودیت هواهای نفسانی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد و تلاش میکند تا زمینهی نجات تمام انسان های دربند قدرتهای ستم پیشه فراهم گردد، تا همه بندگان خدا از تاریکی عبادت بت های گم راه کننده به روشنایی سعادت دست یابند.
در سال 1978، سال انقلاب ایران، دولت کمونیست ویتنام، کامبوج را که با نسلکشی خمرهای سرخ روبه رو شده بود، اشغال کرد. این اشغال به سرعت روابط استراتژیک جهانی را قطبی کرد و اتحاد جماهیر شوروی از ویتنام در برابر فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ایالات متحده، متحدین سنتی اش و چین، حمایت کرد.
در فبروری 1979، چین، ویتنام را اشغال کرد، اما پس از مدت کوتاهی که روستاها و شهرهای مرزی بمباران شدند، عقب نشینی کرد. اما ویتنام به عنوان کشوری منفور دیده شد، چون به یک همسایه حمله کرده است. قطب بندی استراتژیک غرب علیه ویتنام، چشم بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران را به روی اینکه کمونیستها که خودشان هنوز توتالیتر و سرکوبگر بودند و به تازگی با ویتنام که جهان را از شر خمرهای سرخ نجات داده، متحد شده بودند، بسته بود.
تا سال 1990 که ویتنام نیروهایش را از کامبوج خارج ساخت، چین حملات به مرزهای شمالی ویتنام را متوقف کرده بود و اتحاد جماهیر شوروی مداخله اسراتژیک در جنوب شرق آسیا را پایان بخشیده بود. برقراری صلح برای کل منطقه به خاطر تلاشهای دیپلماتیک به رهبری استرالیا بود که به طور رسمی در سال 1991 امضا شد.
درسهایی از این داستان برای غرب و اینکه چه رویکردی برای مقابله با جنگهای دائمی در جنوب غرب آسیا داشته باشد، وجود دارد. داعش میتواند خمرهای سرخ جدید باشد و ایران هم ویتنام جدید است که با استفاده از نیروهای رزمی اش، تنها قدرت زمینی است که میتواند جلو نسل کشیهای دشمن (داعش) را بگیرد.
برخی از جنبههای موازی سیاست ایالات متحده در مقایسه با آن دوران گسترش یافته است. در سال 1978، به خاطر سندرم ناشی از جنگ دردناک ویتنام، هیچ نیروی زمینی درگیر در جنگ نداشت. در سال 2015، اوضاع تا حدودی مشابه همان زمان است. ایالات متحده، پس از جنگهای طولانی مدت نیروهای عملیاتی اش را از عراق و افغانستان خارج کرده است. این ایده که به ایران برای شکست داعش بر روی زمین نیاز است، چندان برای کشورهایی همچون ایالات متحده خوشایند نیست، چون ایران (در نگاه امریکا) حداقل یک دهه و در بعضی موارد چندین دهه است که به عنوان دولت منفور دیده میشود.
البته چندین دلیل هم وجود دارد که نشان میدهد تشابه خالصی هم در این زمینه وجود ندارد. نقشه استراتژیک جنوب غرب آسیا با چندین بازیگر نظامی (اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ترکیه و مصر) پیچیدهتر از جنوب شرق آسیا در دهه 1980 است. بازیگرانیکه رقابت دیپلماتیک با یکدیگر دارند و تحت فشار و یا در حال مقابله با تعدادی از نیروهای شورشی هستند.
علاوه بر این در سال 1990، کمونیزم یک ایدئولوژی بود (البته بین خمر سرخ و ویتنام از این لحاظ اشتراک وجود داشت) که در سراسر جهان در حال فروپاشی بود. در نقطهی مقابل، تمایل به داعش و گروههای همفکر آن در سراسر جهان رو به افزایش است. این جنبش از دهه 1989 آغاز شد، یعنی زمانیکه مجاهدین افغان و اسامه بن لادن توانستند محبوبیت پیدا کنند و تا سالها بعد از آن بهره میبردند.
در چنین شرایطی، بسیار بعید است که دیپلماسی قدرتهای بزرگ بتواندجنوب غرب آسیا را همانند جنوب شرق آسیا در 25 سال پیش براساس راه حلهای سیاسی مرتب کند. قدرتهای بزرگ خارجی نمیتوانند در این منطقه صلح به وجود آورند. جنگهای اینجا توسط نقشههای رویایی که در واشینگتن، تل آویو، ریاض و تهران کشیده میشود، برنده ندارد.
صلح فقط از طریق مجموعهای از اصول مشترک برای امنیت که مورد توافق قدرتهای بزرگ منطقهای قرار گرفته است، تامین میشود. برای دستیابی به صلح یا حداقل خشونتهای کمتر، مردم جنوب غرب آسیا و دولتهایشان نیازمند پیمان امنیت جمعی منطقهای هستند. این باید یک اولویت دیپلماتیک برای همه باشد.
منبع: New Europe نویسنده: گرگ آستین مترجم: حسین هوشمند منبع فارسی: دیپلماسی ایرانی
تعداد صفحات : 49
سخن جدید